محمد بهارلو
ظاهر
محمد بهارلو (۱۹۵۵، آبادان) داستاننویس، روزنامهنگار و پژوهشگر ایرانی است.
گفتاوردها
[ویرایش]- «نوشتن نوع تغییرشکلیافتهای است از سخن گفتن و اندیشیدن مضاعف، و باز کردن درون خود و بیان کردن حساسیتی که در ما نسبت به پیرامونمان وجود دارد.»
- «هدف خواندن درگیر شدن با متن است، و نوشتن درگیر شدن با موضوعی است که مایه اشتغال خاطر ماست، و ما نیاز یا اجبار به گفتن، درواقع نوشتن، آن داریم.»
- «نویسندگی را باید در نوشتن جستوجو کرد؛ زیرا خود امرِ نوشتن الهامبخش است.»
- «نویسنده در ضمن نوشتن به احساسات و عواطف و نتایجی میرسد که محصول خود نوشتن یا در امتداد نوشتن است.»
- «وقتی نویسنده داستانی را واقعاً بنویسد درواقع خود را از دغدغه و درگیر شدن با آنچه نوشته آزاد کرده است.»
- «درحقیقت هیچ داستانی تمام نمیشود، به پایان نمیرسد، چون چیزی بهنام پایان وجود ندارد. پایان یک تصمیم قراردادی و مصنوعی است، و اگر بخواهیم داستانی را ادامه بدهیم سرانجام به مرگ خواهیم رسید.»
- «هر داستانی همیشه ناتمام میماند، و همواره این امکان وجود دارد که بتوان داستان را ادامه داد.»
- «داستان نوعی سفر به درون است، به درون خودمان، به درون آدمهای پیرامونمان و طبیعت و اشیایی که ما را احاطه کردهاند.»
- «هر رابطهای، از جمله رابطه خواننده با متن (نویسنده)، مستلزم اعتماد است. اما آنچه اهمیت دارد حاصل این اعتماد است. خواننده پس از مطالعه داستان باید احساس کند که خود را، یا دیگران را، بهتر شناخته است.»
- ۱۴ مارس ۲۰۰۶/ ۲۳ اسفند ۱۳۸۴[۱]
- «عجالتاً ترجیح میدهم نوشتههایم در کشوی میزم باشند تا اینکه در بایگانی عریض و طویل ادارهٔ جلیلهٔ حذف و اصلاحات- که گویا بنا را بر بیاعتمادی نسبت به ادبیات گذاشته- خاک بخورند. برای اینکه دچار خطای منکر نشده باشم، همینقدر میگویم که آخرین رمانم «عروس نیل» دست کم ۵/۱ سال در صف انتظار آن اداره فخیمه معطل ماند تا بالاخره مجوز گرفت.»
- ۱۰ آگوست ۲۰۱۰/ ۱۹ مرداد ۱۳۸۹[۲]
منابع
[ویرایش]- ↑ «محمد بهارلو: نویسندگی مسیری است که هرگز به پایان نمیرسد؛ زیرا مقصدی ندارد خواننده پس از مطالعهٔ داستان، باید احساس کند که خود را بهتر شناخته». ایسنا. ۲۳ اسفند ۱۳۸۴.
- ↑ «محمد بهارلو: رفتهرفته دارم به يک فراموشي فروتنانه مبتلا ميشوم!». روزنامه ابتکار. ۱۹ مرداد ۱۳۸۹.