محمدجواد حجتی کرمانی
ظاهر
محمدجواد حجتی کرمانی (۱۳۱۱)، روحانی شیعه و مؤلف ایرانی.
گفتاوردها
[ویرایش]- «خود من تا زمانی که امام به ایران نیامده بودند فکر نمیکردم انقلاب به نتیجه برسد. از روز خروج شاه تا حضور امام، این باور بهتدریج شکل گرفت که رژیم ساقط خواهد شد.» [۱]
- «بسیاری از کشتارهایی که در سراسر کشور شد بهخاطر این بود که کسانی که در خیابان راه میافتادند، نمیدانستند نیروهای مقابل آنها، از خود مردم هستند و تندی صورت میگرفت و کشتار.»[۲]
- «من هنوز در رؤیای «آشتی ملی» و چشم به راه تأویل و تعبیر آن از سوی «یوسف» انقلاب اسلامیم.»[۳]
- «جناب آقای مصباح! مگر شما و امثال شما نبودید که آقای احمدینژاد را تا بدان حد بالا بردید تا امروز از گریبان خود شما سربرآورد؟»[۴]
- «اگر کسی مثل امام در برابر شاه نبود امکان داشت میان آیتالله طالقانی یا بهشتی یا مهندس بازرگان با شاه مصالحه صورت گیرد چون شاه خصلتا فرد شجاع و دارای اعتمادبهنفس نبود و خودساختگی رضاشاه را نداشت.» [۵]
- «قیام مرحوم نواب، مسلحانه بود و نقش تاثیرگذاری در نهضت ملی ایران داشت. قتل هژیر و به ویژه قتل رزمآرا، روند ملی شدن صنعت نفت را تسریع کرد. چهرههای منصف ملی - مذهبی مثل مرحوم مهندس عزتالله سحابی و مرحوم آیتالله طالقانی تصریح میکردند که اگر قیام مسلحانه فدائیان اسلام نبود نمیتوانستیم موفق شویم. پشتوانه نهضت ملی، گلوله فدائیان اسلام بود. اخیرا در یادداشتهای مرحوم احسان نراقی هم این نکته را دیدم. اما اینکه کار فدائیان اسلام چند درصد مقرون به صواب بوده و از منظر استدلال جامعهشناسی و روش سیاسی قابل بحث است.»[۶]
- «آقای مصباح، فردی محترم و مبادی آداب و مهربان هستند، اما متاسفانه در درگیریهای سیاسی شخصیت اشخاص تحریف میشود. آقای مصباح به هیچوجه مجتهد سیاسی نیست. شرکت در باندبازیهای سیاسی در شان مقام علمی استاد بزگواری چون آقای مصباح نیست و من آن را اشتباهی بزرگ میدانم.» [۷]
- «میراث انقلاب سال1357 وارد مرحله خطرناکی شده که من اسمش را بیماری صعب العلاج می گذارم. آن بیماری، بیماری اختلاف داخلی است. هیچ امتی یا ملتی با اختلاف به جایی نمی رسند؛ این خطر وجود دارد که این اختلاف ما را به دره های مهلکی بیندازد.» [۸]
- «آقای رجایی. عملکرد شما در وزارت آموزش و پرورش نشان می دهد که شما صددرصد مکتبی هستید ولی به صراحت بگویم روش شما صددرصد مکتبی نیست، چون فقط دفع است و از جذب خبری نیست.» [۹]
- «آقای بنی صدر. به نظر من مهمترین عیب شما آن است که «خودمحور»ید و دهنبینید و مخالفتان را کوچک و مطلق میکنید. این را از نزدیکترین دوستان مخلصتان بپرسید. نه از آنان که به کمک شما میخواهند به جایی برسند و از آبروی شما برای خود کسب آبرو میکنند و از آبروی شما خرج خود میکنند و به زیان شما گام بر میدارند. اینها را از خود برانید...برادر من، این جمهوری دشمنانی دارد و این دشمنان بیش از هر کس از وجود من و شما و اخلاق و ضعفهای من و شما بهره میجویند. از من از ضعف اعصاب، از شما از من گفتنتان. از آقای بهشتی از وسواس ایشان در نظارت بر همۀ امور. از آقای هاشمی از بیتوجهی و سهل گرفتن برادران و مخالفان. و باز از شما از دهنبینی و اتکاء به گفتههای این و آن و و...چرا اینقدر از خود میگویید و به حساب «نهاد» ریاستجمهوری میگذارید؟... مقام ریاستجمهوری اسلامی ایران از شخص دکتر سیدابوالحسن بنیصدر رئیسجمهوری اسلامی ایران شکایت دارد، این مقام مرا وکیل کرده است که این شکایت را به اطلاع او برسانم و به دادگاه عدل الهی ببرم.» [۱۰]
- «من در قابل اجرا بودن بخشی از قانون اساسی مشکل داشتم؛ برای همین در امضای قانون اساسی تردید داشتم؛ ولی وقتی امام درباره متمم قانون اساسی صحبت کردند، گفتم با متمم مشکلات برطرف میشود.» [۱۱]
- «در اوايل سلطنت محمدرضاپهلوی روزنامههاي رسمي هم عليه رضاشاه مينوشتند و براي توجيه آن ميگفتند كه حساب محمدرضا از حساب پدرش جداست. محمدرضاشاه را فروغي كه پيشبيني ميكرد كه در صورت از هم پاشيده شدن حكومت پهلوي، ايران هم از هم ميپاشد، حمايت و او را بر سر كار آورد.در آغاز دوران استبدادي محمدرضاشاه كه رژيم پايش را در يك كفش كرده بود كه جنازه رضاشاه را برگرداند و آن را در قم دفن كند، فدائيان اسلام و نواب صفوي چنان جوّي را در قم ايجاد كردند كه رژيم مجبور شد جنازه رضاشاه را به صورت مخفيانه و از طريق راهآهن به تهران ببرد،اما دهۀ 40 اوج قساوت و قدرت شاه بود و در اين دوران است كه امثال سعيديها و غفاريها در زندان شكنجه و شهيد شدند.»
- «بعد از اينكه در تهران زنداني شدم من را از تهران به زندان برازجان منتقل كردند. در برازجان زنداني به نام دژ وجود داشت كه تمامي آن از سنگ بود كه توسط پرتغاليها ساخته شده بود. در تابستان كه هواي گرم در برازجان به 50 درجه بالاي صفر ميرسيد در زندان دژ كه تمام سنگي بود گرماي هوا به بالاي 55 درجه هم ميرسيد. ما واقعاً در وضع بسيار مشقتباري روزگار ميگذرانيديم.»
- «چند ماهي در زندان دژ زنداني بودم و در اوج گرماي تابستان روزي 15 مرتبه دوش ميگرفتم كه بر اثر گرما آب هم به شدت گرم بود، بنابراين آب هم چيزي از گرما نميكاست. من براي مقابله با گرما شمدي كه داشتم را پر آب ميكردم و طوري كه آب نريزد جلوي پنكه اتاق ميگرفتم و يك كولر مصنوعي با اين شمد ميساختم و يك مقدار خنك ميشدم و پنج دقيقهاي به خواب ميرفتم و پس از آن به دليل گرماي زياد مجبور بودم كه مجدداً دوش بگيرم و در مجموع روزي 20 دقيقه با اين روش من ميتوانستم به خواب بروم.»
- «در شب هاي گرم برازجان از ديوارهاي سنگي دژ آتش ميباريد كه واقعاً وحشتناك بود و تحمل آن سخت و مشقتبار. اين درحالي بود كه بدنم هم مجروح و خوني بود. برادر مرحوم من عليآقا حجتي به شدت نگران وضع حال من بودند و براي حل اين مشكل با آقاي فلسفي كه خدمات قابل توجهي به مبارزين ميكرد، اگرچه در ظاهر اينطور ديده نميشدند، صحبت كرد. به هرحال با حركت لاكپشتي كه در تهران بود در اواسط تابستان ما را به زندان كرمان منتقل كردند.»
- «انتقال من به كرمان يك موهبت الهي بود و باعث تسلي مادرم كه مجبور بود به تهران و برازجان براي ملاقات من بيايد، شد. من هنگام سحر و بعد از تحمل آن مرارتها وارد زندان كرمان شدم بهويژه هنگامي كه وارد زندان شدم بلندگو داشت اذان مؤذنزاده اردبیلی پخش ميشد و اين مسأله باعث شد تا حالت عجيبي در من ايجاد شود.»
- «هنگام ورود به زندان، زندانبانان با لهجه خاص كرماني از من عذرخواهي و پذيرايي كردند و برخلاف تهران و برازجان كه امكان نگهداري راديو دوموج در زندان نبود در كرمان به دليل امنيتي كه از طرف زندانبانان ايجاد شده بود ما راديو دوموج داشتيم و برنامههاي راديو نهضت روحانيت را كه با صداي آقاي دعايي پخش ميشد با آزادي كامل گوش ميكرديم و مأمورين زندان صحبتهاي تند آقاي دعايي برعليه رژيم را با صداي بلند ميشنيدند و با نگاههاي خودشان آن را تأييد هم ميكردند.»[۱۲]
- «در دیداری که بعد از نگارش نامه اول به آقای مصباح داشتم به آقای هاشمی گفتم که به یاد دارید که در مجلس اول چه برخوردی با مهندس بازرگان میکردید؟ این تاوان همان برخوردها است، که نه مهندس بازرگان بلکه احمدینژادی تاوان گرفت که بچۀ بچۀ بچۀ بچه مهندس بازرگان هم محسوب نمیشود. خداوند اینگونه انتقام میگیرد، وقتی که با آدم پاکی مانند مهندس بازرگان اینگونه برخورد میکنید احمدینژاد بر سر کار میآید. البته احمدینژاد آدم بسیار خوبی است این را همیشه گفتهام و به آن اعتقاد دارم، اما رئیسجمهور بسیار بسیار بدی است. »[۱۳]
- «نخستین منکر برادران «ناهی از منکر!» ورود بدون اجازة صاحب باغ به «باغ» بوده است. زیرا قاعدتاً «باغ»، پارک و بوستان نیست که ورود برای همه آزاد باشد. سؤال اینست که شما به چه مجوز شرعی وارد یک باغ محصور شدهاید؟ کسانی هم که به شما خبر دادهاند، آنها به چه مجوّزی کار به کار مردم داشتهاند؟ شرعاً و اخلاقاً به هیچوجه جایز نیست که در مورد کار خلافی که در خفا انجام میگیرد مثلاً شرب خمر، روزهخواری، عیش و عشرت حرام و حتی مراحل نهایی شهوترانی، «تجسّس» انجام گیرد. پس هم کسانی که به شما خبر دادهاند کار حرامی کردهاند و مرتکب منکر شدهاند و هم شما که بدون اجازه وارد حریم مردم شدهاید…»[۱۴]
منابع
[ویرایش]- ↑ http://www.sharghdaily.ir/Vijeh/4229/مرگ-فرزند-امام-(ره)،-سرآغاز-روندی-جدید-در-مبارزه-بود
- ↑ http://www.sharghdaily.ir/Vijeh/4229/مرگ-فرزند-امام-(ره)،-سرآغاز-روندی-جدید-در-مبارزه-بود
- ↑ http://www.modarair.com/news/گفتگو/حجتی-کرمانی.html
- ↑ http://old.jamnews.ir/NSite/FUllStory/News/?ID=7915&Serv=10
- ↑ http://tarikhirani.ir/fa/news/10/bodyView/4031/موسوی.بجنوردی:.شاه.اراده.حکومت.کردن.نداشت.حجتی.کرمانی:.شاه.ترسو.بود.الویری:.شاه.میخواست.قدرت.را.حفظ.کند.html
- ↑ http://tarikhirani.ir/fa/news/10/bodyView/4031/موسوی.بجنوردی:.شاه.اراده.حکومت.کردن.نداشت.حجتی.کرمانی:.شاه.ترسو.بود.الویری:.شاه.میخواست.قدرت.را.حفظ.کند.html
- ↑ http://www.salmanpress.ir/fa/news/120/مصاحبهي-آفتاب-با-محمدجواد-حجتي-كرماني
- ↑ http://revolution.pchi.ir/show.php?page=contents&id=14603
- ↑ http://www.rouzshomar.ir/حجتی-کرمانی-دافعه-رجایی-بیشتر-از-جاذبه/
- ↑ http://www.entekhab.ir/fa/news/90978/نامهنگاری-حجتی-کرمانی-و-بنیصدر-ریاستجمهوری-و-چماقداری
- ↑ http://isna.ir/fa/news/93060804650/ناگفته-های-وزیر-آموزش-و-پرورش-دوران-جنگ/
- ↑ http://tnews.ir/news/8C0C49299545.html/
- ↑ http://www.ettelaat.com/etiran/?p=208024/
- ↑ http://www.salmanpress.ir/fa/news/120/مصاحبهي-آفتاب-با-محمدجواد-حجتي-كرماني/