لینکلن (فیلم ۲۰۱۲)

از ویکی‌گفتاورد

لینکلن لینکلن که زندگی‌نامهٔ شانزدهمین رئیس‌جمهور ایالات متحدهٔ آمریکا را روایت می‌کند، بر اساس قسمتی از کتاب تیم رقبا: نبوغ سیاسی آبراهام لینکلن نوشتهٔ دوریس کرنز گودوین ساخته شده‌است. فیلم بر ۴ ماه پایانی زندگی لینکلن متمرکز است و تلاش‌های او، برای به تصویب رساندن سیزدهمین اصلاحیهٔ قانون اساسی ایالات متحدهٔ آمریکا توسط مجلس نمایندگان را به تصویر می‌کشد. به دنبال این اصلاحیه برده‌داری در آمریکا ممنوع شد. فیلم در ۹ نوامبر ۲۰۱۲ در برخی شهرهای خاص به نمایش درآمد و در ۱۶ نوامبر ۲۰۱۲ نمایش عمومی آن توسط کمپانی دریم ورکز در ایالات متحده آغاز شد.

کارگردان استیون اسپیلبرگ. فیلمنامه‌نویس دوریس کرنز گودوین. تونی کوشنر. جان لوگان. پل وب.

بازیگران[ویرایش]

گفتگوها[ویرایش]

  • لینکلن: در گذشته زمانی که درحوزهٔ قضایی النویز وکالت می‌کردم. از زنی ۷۷ ساله از متامورا به نام ملیسا گوینگز دفاع کردم. میگفتن که اون شوهر ۸۳ سالش رو کشته. شوهرش داشته خفش می‌کرده و اینم یه چوب از شومینه برداشته و جمجمهٔ شوهرش رو شکسته و اون مرده. شوهرش تو وصیت نامه اش نوشته بود: من انتظار اینو دارم که زنم منو بکشه! اگه جون سالم به در ببرم انتقامم رو می‌گیرم. هیچ‌کس مشتاق نبود ببینه این زن محاکمه میشه… ببینید چه شوهری داشته دیگه! من اقدامات قانونی رو، برای اینکه بتونم صحبت کوتاهی با موکلم داشته باشم، انجام دادم و من و اون وارد اتاقی در دادگاه شدیم اما فقط من برگشتم بیرون. بعد کاشف به عمل اومد که پنجرهٔ اتاق کاملاً باز بوده و گویا پیرزن از اون بیرون رفته و فرار کرده… خانوم گوینگز دیگه تو متامورا دیده نشد؛ و همین مجازات براش کافی بود اونا حتی از ضامنش هم صرف نظر کردن… من به این نتیجه رسیدم که قانون اساسی به من قدرت جنگ میده ولی هیچ‌کس دقیقاً نمیدونه که این قدرت‌ها چی هستند؟ و به این نتیجه رسیدم که میتونم برده‌های شورشی رو به عنوان دارایی‌های ضبط شدهٔ جنگی ازشون بگیرم این شاید باعث گمانه زنی‌هایی بشه که من با شورشی‌ها موافقم که اول از همه، برده‌ها دارایی به فردی به حساب میان که البته اینطور نیست من هیچوقت اینطوری فکر نکردم، من خوشحال میشم که ببینم تمامی انسان‌ها آزاد هستند ولی اگه برده‌ای رو داراییه کسی یا کالای ضبط شدهٔ غیرقانونی جنگ نامیدم به دلیل اینه که حقه ای رو انجام میده که ما می خوایم.
  • لینکلن: یه داستان از اتان آلن هست…، درست بعد از انقلاب بود درست بعد از اینکه صلح منعقد شده بود اتان آلن به انگستان رفته بود تا به کشور جدید ما. در اداره کردن تجارت با شاه کمک کنه انگلیسیها مسخرمون میکردن، که چقدر ما خشن و گستاخ و ساده لوح هستیم و هر جا که اون می‌رفت، به همین صورت بود تا اینکه یک روز به خانهٔ یک لرد بزرگ انگیسی دعوت شد. شام سرو شد مشروبات نوشیده شد زمان همین‌طور می‌گذشت و آقای آلن متوجه شد که نیاز داره بره دستشویی،... حالا، آقای آلن به محض ورود به دستشویی، متوجه شد که تنها شی دکوریه اونجا قاب عکسی از جرج واشینگتن بود! اتان آلن کارشو تموم کرد و به اتاق پذیرایی برگشت صاحبخونه و دیگران از اینکه اون به تابلوی جورج واشینگتن اشاره ای نکرد، ناامید شدند و سرانجام جناب لرد نتونست مقاومت بکنه و از آقای آلن پرسید آیا متوجه عکس واشینگتن شده؟ که شده بود راجع به محل قرار گرفتنش چی فکر میکنه؟ و آیا به نظر آقای آلن در جای مناسبی نصب شده؟ آقای آلن گفت آره جای مناسبی نصب شده، صاحبخونه گیج و متعجب شده بود! جاش مناسب بود؟تصویر جورج واشینگتن در دستشویی؟، آقای آلن گفت: بله در مکانی که خیلی بدرد میخوره تمام دنیا میدونن هیچ چیز سریعتر از شمایل جورج واشینگتن انگلیسی هارو به ریدن نمیندازه!
  • لینکلن: یه زمانی یه قایقی دیدم، پر از سیاهپوستان در زنجیر که به سمت بازار برده فروشیه نیواورلئان در میسی سیپی میرفتن. حالمو بد کرد و مهمتر از اون دنیارو به چشمم تیره و تار کرد. تا جایی که به خاطر دارم برده داری منو آزرده خاطر می‌کرد.
  • لینکلن: همه جا باید آزادی باشه، بدون مجازات. من مجازات نمی خوام. وقتی صلح میاد بعدش نباید فقط اعدام باشه.

پیوند به بیرون[ویرایش]

ویکی‌پدیا مقاله‌ای دربارهٔ