لیسانسهها
ظاهر
لیسانسهها یک مجموعه تلویزیونی ایرانی در ژانر کمدی اجتماعی است که در سه فصل و از سال ۱۳۹۵ تا ۱۳۹۸ از شبکه سه پخش شدهاست. سروش صحت کارگردانی و همچنین نویسندگی آن را به همراه ایمان صفایی بر عهده داشتهاست. فصل اول این سریال در ۲۸ قسمتِ ۴۰ دقیقهای از ۴ دی ۱۳۹۵ شروع و قسمت آخر آن ۱۳ بهمن ۱۳۹۵ پخش شد. پخش فصل دوم این سریال در ۴۱ قسمتِ ۴۰ دقیقهای از ۴ آذر ۱۳۹۶ شروع و در ۲ بهمن ۱۳۹۶ به پایان رسید و فصل سوم آن با عنوان فوق لیسانسهها در ۲۸ قسمت ۴۰ دقیقهای از ۱۷ آبان ۱۳۹۸ روی آنتن رفت و در ۱۶ آذر ماه به پایان رسید.
گفتگوها
[ویرایش]فصل اول
[ویرایش]- حبیب: میدونی مشکل من چیه؟ من خیلی رو ام. سریع علاقمو نشون میدم. فکر کنم بهتره منم بیتفاوت باشم.
- پدر حبیب: بیتفاوتی بهترین کاره
- حبیب: چه جالب! پس اونایی که خودشون رو به من بیتفاوت نشون میدنم میخوان توجه منو جلب کنن
- پدر حبیب: نه؛ گاهی وقتا بیتوجهی مال اینه که از تو خوششون نمیاد. ولی نگران نباش ما یه دختر خوب پیدا کردیم برات، حالا امشب میبینیم
- حبیب: ببخشین من سلیقه ی شما رو قبول ندارم!
- پدر حبیب: سلیقه ی من مامانته، بده؟
- حبیب: نه؛ ولی من میخوام زنمو خودم انتخاب کنم!
- پدر حبیب: معلومه که باید خودت انتخاب کنی؛ خودت اونی رو که ما میگیم انتخاب کن!
- حبیب: عه خب این که بازم میشه انتخاب شما؟
- پدر حبیب: نه، انتخاب توئه که ما گفتیم!
فصل دوم
[ویرایش]- حبیب: رفتم بهش میگم خانوم، من پیرهن کرم قهوهای میخوام؛ هزار مدل پیرهن چیده رو میز، حالا من اونی که میخوام رو انتخاب کردم دارم میرم میگه که اینو با این شلوار بپوشین خیلی بهتون میاد. دارم شلوارو نگاه میکنم میگه این کفش رو باهاش بپوشین عالی میشه ها با این کت بپوشین خیلی خوشتیپ میشین ها، خب تو به عنوان شخص ثالث، الان این یعنی چی؟
- مسعود: معلومه، یعنی عاشقته!
- حبیب: خدا پدر و مادرتو بیامرزه! حالا همین خانوم، میگم با خونواده کی بیام خواستگاری خدمت برسیم، یَک قشقرقی به راه انداخت...
- مسعود: بد روزگاری شده! مردم دو رو شدن حرف و عملشون با هم یکی نیست!
- حبیب: بعد دودش تو چش من که نمیره که، تو چش خودش میره! حالا همون دوست نرگس خانم بود لاله، که با زور خانواده داشتن مجبورم میکردن الکی الکی بگیرمش، اون منو از دست داد به کجا رسید؟
- مسعود: هیچی، بدبخت شد
- حبیب: با من لباس عروس پوشید یا نه؟ تا پای سفره عقد رفتیم یا نه؟ خب ببخشید تقصیر منه به هم خورد؟ الان کجا رو گرفته؟
- مسعود هیچی
- حبیب: اون بدبخت شد یا من؟
- مسعود: اون
- حبیب: الان داره چیکار میکنه؟
- مسعود: زن یه آدم پولدار شد رفته خارج داره درس میخونه
- حبیب: بعد اون ضرر کرد یا من؟
- مسعود: اون!
- حبیب: همین دیگه، خودشو بدبخت کرد! ویلون و سیلون کشور غریب!
فصل سوم
[ویرایش]- مسعود: حبیب دومین زورگیر هم گرفت، حبیبِ زورگیر گیر!
- آقای امیری (با شکوندن آیفون تصویری): ما زنگ نمی خوایم!! انقد زنگ ما رو نزنید!!