فلسفه علم
ظاهر
فلسفهٔ علم شاخهایاست از فلسفه که در کار رسیدگی به مسائل اساسی و بنیادین «شناخت» های بشری و بررسی چیستی و چونی علم و علوم است.
گفتاوردها دربارهٔ آن
[ویرایش]- «کل آنچه علم یا باورهای ما خوانده میشود، از اتفاقیترین موضوعهای جغرافیایی و تاریخی تا ژرفترین قوانین فیزیک اتمی یا حتی ریاضیات خالص و منطق، فرشی است بافته دست آدمی که فقط لبههای آن به تجربه برخورد میکند. یا به تمثیل دیگری، کل علم مانند میدان نیرویی است که تجربه شرایط مرزی آن باشد. وقتی که در حاشیه، با تجربه تعارضی پیدا میشود، این تعارض باعث تعدیلهای مجددی در درون میدان میشود. در این حالت باید در اطلاق صدق و کذب به پارهای از قضایای خود تجدیدنظر کنیم. تجدیدنظر در صدق و کذب پارهای از قضایا مستلزم تجدیدنظر در صدق و کذب پارهای از قضایای دیگر است، زیرا این دو دسته از قضایا با یکدیگر ارتباط منطقی دارند - چون قوانین منطق خود فقط پارهای از قضایای دیگر آن دستگاه، پارهای عناصر دیگر آن میدان هستند.»
- «من که خود تجربهگرا هستم همچنان طرح مفهومی علم را درنهایت ابزاری میشمارم که به وسیله آن تجربه آینده را در پرتو تجربه گذشته پیش بینی میکنیم. اشیاء مادی به صورت مفهوم و به عنوان میانجیهای سودمندی وارد این معرکه میشوند - آن هم نه به صورت تعریف براساس تجربه بلکه فقط به صورت موجودات مفروضی که از لحاظ شناخت شناسی میتوان آنها را با خدایان هومر قیاس کرد. من خود در مقام فیزیکدان عامی غیرمتخصص به اشیاء مادی معتقدم نه به خدایان هومر؛ و اعتقاد خلاف این را خطای علمی میدانم.»
- «علم دنباله فهم متعارف است و به همان تمهید فهم متعارف که متورم کردن هستیشناسی است ادامه میدهد تا نظریه را سادهتر کند.»
- «ایدههایی که امروز اساس اصلیِ علم را تشکیل میدهند، فقط به این دلیل وجود دارند که اغراض نفسانی و غرضورزی و نظر شخصی بودهاند، زیرا این امور با عقل مخالفت کردهاند؛ و زیرا اجازه یافتهاند که به راه خود روند. پس ما نتیجه میگیریم حتی درون علم، عقل نمیتواند، و نباید اجازه داد، تا فراگیر شود و اینکه به سبب عاملهای دیگر، عقل باید مغلوب شود، یا حذف گردد.»
- «علم یعنی این که بگذاریم فرضیهها به جای ما بمیرند.»
- «دانشمند واقعی نباید به نظریهٔ خود ایمان داشته باشد؛ بلکه باید نسبت به آن موضع انتقادی بگیرد و بداند که هر کس ممکن است اشتباه کند.»
- «من این فرض اشتباه را داشتم که تحلیل مفهومی، راهنمایی برای کشف طبیعت اراده آزاد، آگاهی، خویشتن، منشأ ارزشها و چیزهایی مانند این است. در نهایت متوجه شدم برای فیلسوفان معاصر تحلیل مفهومی فی نفسه و به خودی خود یک هدف است. آن زمان من تحصیلات تکمیلی ام را در پیتس بورگ میگذراندم و همایشی دربارهٔ کتاب کواین با عنوان «کلمه و شیء» داشتم. من در آنجا دریافتم که «علم» و «فلسفه» هم بسته هستند.»
- «در کمال ناباوری، مواجه شدن با یک نظریهٔ علمی کهنهٔ از رواج افتاده و طرز عمل آن، تصورهای اساسی مرا نسبت به ماهیت علم و دلایل کامیابی مخصوص آن از اساس متزلزل کرد… تلاش برای یافتن ریشهٔ این اختلافات (یعنی بین علوم طبیعی و علوم اجتماعی)، مرا به شناخت نقش چیزی در تحقیقات علمی رهنمون ساخت که از آن زمان به بعد آن را پارادایم، نامیدهام. مقصودم از این اصطلاح، دستاوردهای علمی مقبول عام است که در دورهای از زمان، مسائل و راه حلهای نمونه را برای جامعهای از مشتغلان به علوم فراهم میآورد. همینکه این تکه از معمای من در جای خود قرار گرفت، به سرعت پیشنویسی از این رساله فراهم آمد.»
- «آن کس که به کار پژوهش در علم عادی اشتغال دارد، یک حل کننده معما است، نه آزمایندهٔ پارادایمها. هر چند ممکن است ضمن جستجو برای یافتن راه حل معمایی خاص، برخی رویکردهای جایگزین را مورد آزمایش قرار دهد و آنهایی را که به نتیجهٔ مطلوب او نمیانجامند، کنار نهد، اما در این کار آزمایندهٔ پارادایم نیست.»
- «من میگویم که قوانین (بنیادین) فیزیک توصیفی حقیقی از واقعیت ارائه نمیدهند. این گفته طنینی ضد رئالیستی دارد. به واقع این چنین نیز هست، اما این دعوی را اینگونه تفسیر کردن گمراه کننده است. زیرا دیدگاه ضد رئالیستی در فلسفه علم به طور سنتی بر دو نوع است. ون فراسن مدافع جدید یکی از این دو نوع رهیافت ضد رئالیستی است؛ هیلاری پاتنم نماینده آن دیگری. … اما … من مخالفتی با هویّات نظری ندارم؛ و فعلاً به این کاری ندارم که چگونه این نکته را در مییابیم که آنها به چه نحو عمل میکنند. آنچه موجب ناخشنودی من است، آن است که قوانین تبیین کننده دربارهٔ نحوه عمل این هویّات چیزی نمیگویند. در واقع این بخشی از نقش تبیین کنندگی آنهاست که در این خصوص چیزی نگویند. هیلاری پاتنم… نیز معتقد است قوانین فیزیک امور واقع (فکتهای)(Facts) مربوط به واقعیت را ارائه نمیدهند. اما این بدان جهت است که (به زعم او) هیچ چیز دیگر حتی این گفته معمولی که شیرینیهای درون اجاق گاز دارند میسوزند نیز امور واقع مربوط به واقعیت را ارائه نمیدهد… من معتقدم که میتوان این نکته را پذیرفت که بسیاری از گزارههای ما امور واقع مربوط به واقعیت را ارائه میدهند… تنها قوانین تبیین کننده بنیادین هستند که واقعنما نیستند.»
- «چند سال قبل من کتاب چگونه قوانین فیزیک دروغ میگویند را تحریر کردم. آن کتاب در نظر عامه به مثابه حملهای به رئالیسم تلقی شد. امروزه فکر میکنم که دربارهٔ دشمن دچار خطا شده بودهام: این رئالیسم نیست که باید با آن مبارزه کرد بلکه بنیادگرایی است. … نمیتوان علم تحصّلی را بدون استفاده از استقراء به انجام رساند، و آنجا که بتوان پدیدارهای انضمامی را به نحو مجاز از یک الگوی انتزاعی استنتاج کرد، این پدیدارها به منزله نوعی مبنای استقرایی برای آن الگو عمل میکنند. چگونه قوانین فیزیک دروغ میگویند معتبر بودن این قبیل استنتاجها، و در نتیجه حمایت تجربی برای قوانین انتزاعی را مورد تردید قرار داد. من هنوز بر این باورم که این قبیل استنتاجها بطورکلی کم اعتبارند، اما این نکتهای نیست که در اینجا قصد پرداختن بدان را دارم؛ بنابراین اجازه دهید برای ادامه بحث، عکس مطلب را فرض کنیم: یعنی اینکه استنتاجهای مورد اشاره به نحو قیاسی صحیحند و صرفاً از مقدمات صحیح بهره میگیرند. سپس با قبول اعتبار استنتاجهای استقرایی مناسب، برای پای بند بودن به نظریه رئالیسم مربوط به قوانین مورد بحث، دلیل موجهی در اختیار داریم. اما این امر دلیلی بر آن نمیشود که بنیادگرا باشیم.»
منابع
[ویرایش]- ↑ ویلرد ون اورمن کواین، «دو حکم جزمی تجربهگرایی»، ترجمهٔ منوچهر بدیعی، فصلنامه فلسفی ارغنون، شمارهٔ ۷–۸، زمستان ۱۳۷۴، صص ۲۵۱–۲۷۸.
- ↑ کواین، «دو حکم جزمی تجربهگرایی».
- ↑ کواین، «دو حکم جزمی تجربهگرایی».
- ↑ پاول فایرابند، بر ضد روش: طرح نظریهٔ آنارشیستی معرفت، ترجمهٔ مهدی قوام صفری، تهران: انتشارات فکر روز، ۱۳۷۵.
- ↑ نقل از «چرا زنان فیلسوف نمیشوند؟: گفت وگو با پروفسور پاتریشیا چرچلند»، ترجمهٔ فاطمه حجازی زاده، روزنامه ایران، شمارهٔ ۵۸۷۱، ۳۰ بهمن ۱۳۹۳، صفحهٔ ۱۷.
- ↑ تامس کوهن، ساختار انقلابهای علمی، ترجمهٔ احمد آرام، انتشارات سروش، ۱۳۶۹.
- ↑ کوهن، ساختار انقلابهای علمی.
- ↑ نقل از مقالهٔ علی پایا، «آیا قوانین بنیادین فیزیک واقع نما هستند؟»، مجله دانشکده ادبیات و علوم انسانی دانشگاه تهران، شمارهٔ ۱۵۲، زمستان ۱۳۷۸، صص ۳۳–۵۶.
- ↑ نقل از مقالهٔ علی پایا، «آیا قوانین بنیادین فیزیک واقع نما هستند؟»
این یک نوشتار ناتمام است. با گسترش آن به ویکیگفتاورد کمک کنید. |