پرش به محتوا

فرزاد کمانگر

از ویکی‌گفتاورد

فرزاد کمانگر(۱۳۵۴–۱۳۸۹) فعال حقوق بشر، فعال محیط زیست، روزنامه‌نگار و فعال صنفی، و معلم کرد ایرانی.

منبع‌دار

[ویرایش]
  • شب، شعر و شکنجه؛ نامه‌ای از فرزاد کمانگر:

«چقدر می‌لرزیدم…نه به خاطر درد ضربات و مشت و لگد، ترسم از پایمال شدن ارزشهای انسانی بود در سرزمینی که منشور اخلاق برای جهانیان می‌نویسد.

چقدر وحشت برم می‌داشت… نه از درد شوک الکتریکی، از پزشکی که معاینه‌ام می‌کرد و با نوک خودکارش بر سرم می‌کوبید که خفه شو.. خفه شو.. آنهم در حالی که قرنها از سوگندنامه بقراط گذشته بود.

با صدای شلاقشان که آن را ذوالفقار می‌نامیدند به گوشه‌ای دیگر از دنیا می‌رفتم آنجا که دغدغه فکری انسانهایش نجات سوسمارهای آفریقا و مارهای استرالیا است، آنجا که حتی به فکر مارمولکهای فلان جهنم دره در ناکجا آباد دنیا هستند. اما این‌جا … این‌جا .. وای … وای.»

  • آخرین نامه فرزاد کمانگر:

«شما را به خوبی می‌شناسم، همکاران صمد و خان علی هستید. مرا هم که به یاد دارید؛ منم، بندی بند اوین. منم دانش آموز آرامِ پشت میز و نیمکت‌های شکستهٔ روستاهای دورافتادهٔ کردستان که عاشق دیدن دریاست. منم به مانند خودتان راوی قصه‌های صمد اما در دل کوه شاهو. منم عاشق نقش ماهی سیاه کوچولو شدن. منم، همان رفیق اعدامیتان.»[۱]

منابع

[ویرایش]

پیوند به بیرون

[ویرایش]
ویکی‌پدیا مقاله‌ای دربارهٔ