فرخ تمیمی
ظاهر
فَرُّخ تَمیمی (زاده ۱۱ بهمن۱۳۱۲ خورشیدی در نیشابور - درگذشته ۲۳ اسفند۱۳۸۱ تهران)، از شاعران معاصر ایرانی .
اشعار
[ویرایش]
- تشنه ام چون کویر تبداری
که زبان می کشد به سینه ی آب
نه امیدی که چشمه ای یابم
نه فریبی که ره برم به سراب .
- سلام ای مه سپید
چه زود می گذری
من از کویری می آیم که به هنگام مهرگان
خواب باران می بیند
و گیاهی در آن می روید
که در وهم
از تیره گیاهان آبزی است
سلام ای مه سپید
آوای این نبات تشنه، تو را می خواند
- یکروز ، ما از هم جدا خواهیم شد غمناک .
یک روز، من در شهر احساس تو خواهم مرد
یک روز ، آن روزیکه نامش واپسین دیدار ما باشد
تو ، بر صلیب شعر من ، مصلوب خواهی شد
آن روز ما از هم گریزانیم
آن روز ما - هر یک درون خویشتن - یک نیمه انسانیم
آن روز چشم عاشقان در ماتم عشقی که می میرد
خاموش ، گریانست
آن روز قلب باغ ها در سوگ گلبرگی که می افتد
بی تاب ، لرزانست.
- زنهار،
پيراهن بلند بپوش
تا باغ های ياس نسوزند
در هرم آفتاب...
گفتاورد
[ویرایش]- اعصابم در مایع وسواس ، پرورش یافته و از این روی تحسین دوستاران ، هرگز نتوانسته پرده ی گوشم را متأثر کند . در ارزیابی دشمنانم ، دقت و شجاعت بیشتری یافته ام . دشمنان من بهترین دوستانم هستند ، من می خواهم و تو نیز می توانی دشمن من باشی .
- شعر من همواره پنجره ای به دیار احساسم بوده است . آثار من دردهای متبلور من هستند .
منبع
[ویرایش]- ویکیپدیای فارسی
- http://www.farrokhtamimi.org