غالب دهلوی
پرش به ناوبری
پرش به جستجو
میرزا اسدالله خاں غالب دهلوی مشهور به میرزا غالب یا غالِب دِهلَوی از شاعران و نویسندگان پارسیگوی و اردونویس سدهٔ سیزدهم هجری در شبهقاره هند بود.
اقتباسات[ویرایش]
شعر[ویرایش]
- کلیات فارسی، مطبع لکهنؤ، ۱۹۶۸، ص ۱۰۲.
گهر از رایت شاهان عجم برچیدند | بعوض خامۂ گنجینه فشانم دادند | |
هر چه از دست گهِ پارس بیغما بردند | تا بنالیم هم ازان جمله زبانم دادند |
- ترجمه خطوط غالب در زبانِ اُردو، ص ۲۳.
ما خانه رمیدگان ظلمیم | پیغام خوش اَز دیارِ ما نیست |
- ترجمه خطوط غالب در زبانِ اُردو، ص ۶۳.
دا غم ز سوزِ غم که خجل داردم زِ خلق | بویٔ که تن زِ سوختن استخواں دهد |
- ترجمه خطوط غالب در زبانِ اُردو، ص ۶۴.
عشق است و صد هزار تمنا مرا چه جرم | گر خواهشی کند دل شیدا مرا چه جرم؟ |
- ترجمه خطوط غالب در زبانِ اُردو، ص ۹۷.
خدا گر به حکمت ببندد دری | کشاید به نجائش خود دری |
غزل[ویرایش]
- ترجمه خطوط غالب در زبانِ اُردو، ص ۴۵ /۴۶.
سوخت جگرتا کجا رنج چکیدن دهیم | رنگ شو ای خونگرم تابه پریدن دهیم | |
عرصه شوق ترا مشت غباریم ما | تن چون بریزد زِ هم هم به تپیدن دهیم | |
جلوه غلط کرده اندرخ بکشاتا زمهر | ذره و پروانه ا مژده دیدن دهیم | |
سبزۂ مادر عدم تشنه برق بلاسست | درره سیل بهار شرح دمیدن دهیم | |
بو که به مستی زنیم برسردستار گل | تا مئی گلفام را مزد رسیدن دهیم | |
براثر کوهکن ناله فرستادهایم | تا جگر سنگِ راذوق دریدن دهیم | |
شیوۂ تسلیم مابوده تواضع طلب | درخم محراب تیغ تن بخمیدن دهیم | |
دامن از آلودگی سخت گران گشتهاست | وه که آرد زپا به که بچیدن دهیم | |
خیز گرراز دروں در جگرنی دمیم | نالهٔ خودرا خویش داد شنیدن دهیم | |
غالبؔ از اوراق ما نقش ظهوریؔ دمید | سرمه حیرت کشیم دیده بدیدن دهیم |
نثر[ویرایش]
- خودستایی فروهلم و بند پندار بگسلم. آوخ از آن روزگار که از خوی، به ناسازی و از کار، به بازی سپری شد، و داد از آن بیداد که در ورزش، افزونی خشم و کام، بر روان و هوش رفت. از کارفرمایی این نگارش سپاس پذیرم که به پرداختن این نمط، که خود را چون سایه با زمین هموار ساختهام تا پرداختهام - و به انگیختن این نقش - که چشم و دل و نگاه و نفس با هم آمیختهام تا انگیختهام، دست از کارهای دگر کوتاه است و دل از اندیشههای دگر برکنار. نامهنگار که از کردارگذاری به گفتن درد دل روی آوردهبود، باز به پای سخنی میآید، جادهای که نشان دادهاند میپیماید: نگرندگان، همهتن چشم باشند و شنوندگان، سراپا گوش.
- مهر نیمروز، ص ۳۰.
پیوند بهبیرون[ویرایش]
- میرزا اسدالله خاں غالب دهلوی: ترجمه خطوط غالب در زبانِ اُردو، مطبع انجمن ترقی هند، دهلی، ۲۰۰۰.
- میرزا اسدالله خاں غالب دهلوی: کلیات فارسی، مطبع لکهنؤ، ۱۹۶۸،
- میرزا اسدالله خاں غالب دهلوی: مهر نیمروز، به اهتمام عبدالشکور احسن. لاهور: پنجاب یونیورسیتی، ۱۹۶۹.