ضربالمثلهای افغانی
ظاهر
آ - الف - ب - پ - ت - ث - ج - چ - ح - خ - د - ذ - ر - ز - ژ - س - ش - ص - ض - ط - ظ
- ع - غ - ف - ق - ک - گ - ل - م - ن - و - ه - ی
آ
[ویرایش]- «آب دریا به غوغو سگ مردار نمیشود.»
- «آب را نادیده موزه از پا کشیدن خطاست.»
- «آب رفته به جوی بر نمیگردد.»
- «آب که از سر پرید چه یک نیزه چه صد نیزه.»
- «آدم تنبل، عقل چهل وزیر را دارد.»
- «آدم دورغگو کم حافظه است.»
- «آدم بیکار یا غر شود یا بیمار.»
- «آزموده را آزمودن خطاست.»
- «آسوده کسی که خر ندارد، از کاه و جوش خبر ندارد.»
- «آش مردها دیر پخته میشود.»
- از غر گیریش است و خیلی غر گیری میکند
آشپز که دوتا شد آش یا شور میشود یا بی نمک
الف
[ویرایش]- «ابله گفت و لوده باور کرد.»
- «اجل گرفته بمیرد نه بیمار سخت.»
- «ارزان بی علت نیست، قیمت بی همت.»
- «از آدم بیکار خدا بیزار است.»
- «از بد بدتر اش توبه.»
- «از بی کفنی زنده ایم.»
- «از بید سیب گرفتن.»
- «از تنگی چشم پیل معلوم شد، آنان که غنی ترند محتاج ترند.»
- «از جوانی تا پیری از پیری تا به کی.»
- «از حق تا ناحق چهار انگشت فاصله است.»
- «از دوست نادان کَدَه دشمن دانا بهتر است.»
- «از صورت خوب کَدَه سیرت خوب بهتر است.»
- «از کیسه خلیفه میبخشد.»
- «از ماست که بر ماست.»
- «از نو کیسه قرض مکن، قرض کردی خرج مکن.»
- «از هزار خویش، یک همسایه بیش.»
- «از یک دست صدا نمیبرآید.»
- «اول بِچش، بعد بگو بی نمک است.»
- «اول برادریت ثابت کن، بعد ادعای ارث و میراث کن.»
- از یک دست صدا برنمی آید
- الاو الاو به از پلو
ب
[ویرایش]- «با پنبه سر بریدن.»
- «با حلوا حلوا گفتن دهان شیرین نمیشود.»
- «با همه چیز بازی با ریش بابَه نیز بازی.»
- «بادنجان بد را بلا نمیزند.»
- «بار کج به منزل نمیرسد.»
- «با ماه نشینی ماه شوی، با دیگ نشینی، سیاه شوی.»
- «با نادان خاموشی کن.»
- «بترس از کسی که از خدا نمیترسد.»
- «بچه در غیب، نامش مظفر.»
- «بخشش به خروار، حساب به مثقال.»
- «بز در غم جان قصاب در غم گوشت.»
- «بزرگی به عقل است نه به سال.»
- «بعد از سر من آفتاب نباشید.»
- «بعد از هر تاریکی روشنی است.»
- «به خاطر یک بوته گل، صد بوته خار آب میخورد.»
- «به لقلق سگ دریا مردار نمیشود.»
- «به یک گل بهار نمیشود.»
- با ما نشینی ما شوی با دیگ نشینی سیاه
پ
[ویرایش]- «پرسیدن عیب نیست، ندانستن عیب است.»
- «پنج انگشت برادر است اما برابر نیست.»
- «پیش طبیب چه میروی پشت سرگذشت برو.»
ت
[ویرایش]- «تازی را وقت شگار گوه میگیرد.»
- «تا احمق در جهان است مفلس درنمیماند.»
- «تا شَمال نشود شاخه تکان نمیخورد.»
- «تا گوساله گاو شود دل مادرش آب شود.»
- «تا نباشد چوب تر فرمان نبرد گاو و خر.»
- «تخته با تخته جور آید حاجت نجار نیست.»
- «تو را خواهند پرسید که عملت چیست، نگویند که پدرت کیست.»
ث
[ویرایش]ج
[ویرایش]- «جنگل که درگرفت تر و خشک با هم میسوزد.»
- «جور استاد به ز مهر پدر.»
- «جوینده یابنده است.»
چ
[ویرایش]ح
[ویرایش]خ
[ویرایش]- «خارپشت جوجه خود را میگوید، بخملی بچهام.»
- «خانهدار را یک خانه بی خانه را صد خانه.»
- «خدا روز ندیده را روز نده، پای چک چک را موزه.»
- «خدا که میدهد نمیپرسد بچه کی هستی.»
- «خدا یک دست را محتاج دست دیگر نکند.»
- «خدا همان قدر که بنده بد دارد، بنده خوب هم دارد.»
- «خرس را که یاد کردی سوته را به دست بگیر.»
- «خربوزه زخم صد ساله را زنده میکند.»
- «خر همان است فقط پالانش عوض شده.»
- «خود کرده را نه درد است نه درمان.»
- «خودکُش بیگانه پرور.»
- «خون را با خون نمیشویند.»
د
[ویرایش]- «در دروازه شهر را بسته میتوان کرد، اما در دهن مردم را نه.»
- «دست تنگی بدتر از دلتنگی است.»
- «دل تنگ نباشد جا تنگ نیست.»
- «دو تربوز در یک دست گرفته نمیشود.»
- «دوست آدم را به گریه میاندازد و دشمن آدم را به خنده.»
- «دوست خوب در روز بد شناخته شود.»
- «دوست همه کس، دوست هیچکس نیست.»
- «دویدن افتیدن هم دارد.»
- «دنیا به امید خورده میشود.»
- «دنیا را آب بگیرد مرغابی را تا لِنگاش.»
- «دیگ دیگ را دیده رنگ میگیرد، همسایه همسایه را دیده پند میگیرد.»
- «دیوانه به کار خود هوشیار است.»
- دیگ به دیگ میگوید رویت سیاه
- در کار خیر حاجت هیچ استخاره نیست
ذ
[ویرایش]ر
[ویرایش]- «رحم ازبک، قهر افغان.»
- «روباه از پوست خود در عذاب است.»
- «روز بد برادر ندارد.»
- «روز بد نیک شود آدم بد نیک نشود.»
ز
[ویرایش]- «زبان بد بلای جان آدم است.»
- «زخم شمشیر میرود اما زخم زبان نه.»
- «زخم بد خوب میشود اما گپ بد نه.»
- «زمستان تِر میشود روسیاهیاش به زغال میماند.»
- «زندگی صد سال اولش سخت است.»
- «زورش به خر نمیرسد، میزند به پالانش.»
- «زیاد خوردن مثل ماهی تپیدن، کم خوردن مثل آهو دویدن.»
ژ
[ویرایش]س
[ویرایش]- «سزای قروت آب جوش است.»
- «سکوت بهتر از حرف بیهوده است.»
- «سگ زرد برادر شغال.»
- «سوار خر جِل است.»
- «سوره یاسین به گوش خر خواندن.»
- «سیب سیب را دیده رنگ میگیرد، همسایه همسایه را دیده پند.»
ش
[ویرایش]- «شولهات را بخور، پردهات را بکن.»
- «شور را گفته گوساله را بسته کردن.»
- «شیر خانه روباه صحرا.»
- «شیر که پیر میشود ریشخند شغال میشود.»
ص
[ویرایش]ض
[ویرایش]ط
[ویرایش]ظ
[ویرایش]ع
[ویرایش]- «عاقل را اشاره کافی است.»
- «عقل که نباشد جان در عذاب است.»
غر نباشید
ف
[ویرایش]ق
[ویرایش]- «قصاب که زیاد شود گوشت گاو مردار میشود.»
ک
[ویرایش]- «کابل بی زر باشد بی برف نه.»
- «کبک از صدای خود تیر میخورد.»
- «کسی که قدر یک سیب را نمیفهمد قدر یک باغ را هم نمیفهمد.»
- «کلگی میفهمند که دلده شور است.»
- «کم بخور بی غم بخور.»
- «کوه نیز سر خود راه دارد.»
- «کور خانه نشین خبر از شهر بغداد میدهد.»
- «کوزه هر روز نمیشکند.»
گ
[ویرایش]- «گذشته را صلوات آینده را احتیاط.»
- «گریه که آمد از چشم کور اشک میآید.»
- «گل پشت و رو ندارد.»
- «گاو ریخی پاده را بدنام می کند.»
م
[ویرایش]- «معامله خوب باز معامله، معامله بد بس معامله.»
- «مرغت را نگاه کن همسایهات را دزد نگیر.»
- «مثل بلبل شیرین گپ میزنی.»
- «من چی میگم دمبورم چی میگه.»
- «موش در سوارخش جای نمیشود، یک چژ(غربال)دیگر در دنبال اش .»
ن
[ویرایش]- «نان و پیاز پیشانی باز.»
- «نزن به دروازه کس به انگشت که به دروازهات میزنند به مشت.»
و
[ویرایش]- «وقتی دوستی در خانه تو را نمیزند، تو در خانه او را بزن.»
ه
[ویرایش]- «همسایه نداری، عیب نداری.»
- «همه را مار خورد، مارا را بقه کور خورد.»
- «هیچ جوجه مرغی تا آخر زیر تکری نمیماند.»
- «هیچکس نمیگوید که دوغ من ترش است.»
ی
[ویرایش]- «یا گرد مکتب بگردی یا گرد مردم.»
- «یک روز دیدی دوست، روز دیگر دیدی برادر.»
- «یک سو گندم تر است، یک سو آسیاب کند است.»
- «یک نه صد آسان، یک بله صد مشکل.»
این یک نوشتار ناتمام است. با گسترش آن به ویکیگفتاورد کمک کنید. |