پرش به محتوا

ضحاک

از ویکی‌گفتاورد

ضحاک (اوستایی:اَژی دهاکه/AŽI DAHĀKA؛ ارمنی: اَدَهَکdahak)از پادشاهان اسطوره‌ای ایرانیان است. در شاهنامه پسر مرداس و فرمانروای دشت نیزه‌وران است.

دربارهٔ او

[ویرایش]

سرانجام ضحاک

[ویرایش]

ز بالا چو پی بر زمین برنهاد// بیامد فریدون بکردار باد
بدان گرزه‌ی گاوسر دست برد// بزد بر سرش، ترگ بشکست خرد
بیامد سروش خجسته دمان// "مزن" گفت "کو را نیامد زمان"...

همان‌گه بیامد خجسته‌سروش// به چربی یکی راز گفتش به گوش
که این بسته را تا دماوند کوه// ببر همچنان تازنان بی‌گروه...


به کوه اندرون جای تنگش گزید// نگه کرد غاری بُنش ناپدید
بیاورد مسمارهای گران// به جایی که مغزش نبود اندر آن
فرو برد و بستش بدان کوه باز// بدان تا بماند به سختی دراز...

نگه کن کجا آفریدون گُرد// که از تخم ضحاک شاهی ببرد... [۳]

منابع

[ویرایش]
  1. http://ganjoor.net/ferdousi/shahname/jamshid/sh2/
  2. http://ganjoor.net/ferdousi/shahname/jamshid/sh2/
  3. "شاهنامه، بخش یکم، جلال خالقی مطلق، نشر سخن