سینتیا لرد
ظاهر
سینتیا لرد (به انگلیسی: Cynthia Lord) نویسنده داستانهای کودک و نوجوان آمریکایی است.
گفتاوردها
[ویرایش]مقررات
[ویرایش]- یک دنیا کلمه هست اما هیچکدام آنقدرها نمیارزند که روی این دوتا کارت آخر آنها را بنویسم.
- بنابراین کارتهای سفید را کنار میگذارم و سراغ نقاشی کارتهای دیگر میروم. کشیدن سنجاب کاری ندارد. یک سر و بدن کوچولو و یک دم بزرگ.
- اما بقیهٔ کارتها کارشان به این راحتی نیست. «خیلی خوب» باید چه شکلی باشد؟ یک چهرهٔ خندان؟ یک خورشید درخشان؟ بستنی با مغز گردو؟
- در اتاقم به اندازهٔ پنج سانتیمتر باز میشود. دو چشم قهوهای از لای در پیدا میشوند.
- دیوید هیچوقت یادش نمیماند که باید در بزند. این موضوع خیلی اذیتم میکند برای همین یک برگه روی در چسباندهام:
- اینجا اتاق کاترین است. دیوید باید در بزند و وارد شود.
- دیوید میگوید: «جای اسباببازی توی آکواریوم نیست.»
- یکی از دو کارت سفید را برمیدارم و با حروف سیاه و درشت مینویسم: مقررات.
- وقتی به اتاق نشیمن میروم، دیوید را میبینم که لبخندزنان جلوی آکواریوم نشستهاست. از پنجره بیرون را نگاه میکنم. مامان توی حیاط با پستچی حرف میزند.
- یکی از عروسکهایم تهِ آکواریوم نشسته و طوری دستهایش را بالا گرفته که انگار بقیهٔ عروسکها را هم به مهمانیاش دعوت میکند. لبهای عروسک در آب میدرخشند و موهای بلندش شناورند. ماهی طلایی نزدیک عروسک میرود و او همچنان با دستهایش مهمانها را دعوت میکند.
- ماهیهای طلایی توی آکواریوم عادت دارند که دیوید برایشان چیزهای عجیب و غریب پرت کند. آنها همیشه اطراف تازهواردهای عجیب چرخ میزنند و سعی میکنند آنها را بخورند. وقتی چیزی گیرشان نمیآید میفهمند که باید با آن چیزهای پلاستیکی توی مخزنشان کنار بیایند.
- درِ بالای آکواریوم را باز میکنم و به دیوید میگویم: «مقررات را فراموش کردهای؟ جای اسباببازی توی آکواریوم نیست.»
- دیوید سرش را به نشانهٔ قبولکردن تکان میدهد اما من گول نمیخورم. میدانم که توجهی به این قانون ندارد اما یک قانون دیگر را خوب فهمیدهاست:
- «اگر میخواهی کسی دست از سرت بردارد، حرفش را قبول کن.»[۱]
منابع
[ویرایش]- ↑ سینتیا لرد، مقررات، ترجمهٔ کیوان عبیدیآشتیانی، نشر افق، ۱۳۹۱.