سکوت (رمان)
ظاهر
سکوت رمانی الهیاتی و تاریخی است که توسط نویسنده ژاپنی اندو شوساکو نوشته شدهاست.
سخنها
[ویرایش]- رودریگز: احساس کردم خود خدا خیلی نزدیک است. زندگی آنها در اینجا بسیار سخت است. آنها مانند حیوانات زندگی میکنند و مانند حیوانات میمیرند. اما مسیح برای انسانهای خوب و زیبا نمرد. این نوع مردن خیلی آسان است. آنچه دشوار است، مردن برای حقیران و فاسدان است.
- صدای مسیح: لگدمال کن! لگدمال کن! من بیشتر از هرکسی از درد پای تو خبر دارم. لگدمال کن! برای پایمال شدن توسط مردم بود که من به دنیا آمدم و برای شریک شدن در درد مردم بود که صلیب خود را حمل کردم. [خطاب به رودریگز هنگام لگد مال کردن فومیئه (تصویر مسیح) توسط او][۱]
- مترجم ژاپنی: گناه آن چیزی نیست که معمولاً تصور میشود. دزدی و دروغ گفتن نیست. گناه این است که یک مرد به طرز وحشیانه ای بر زندگی دیگری قدم بگذارد و از زخمهایی که بر جای گذاشته کاملاً غافل باشد.
- رودریگز: خدایا چرا ساکتی؟ چرا همیشه ساکتی؟
- رودریگز: من هم روی تصویر مقدس مسیح (فومیئه) ایستادم. یک لحظه این پا روی صورتش بود. در چهره مردی بود که همیشه در افکار من بود، روی چهره ای که قبل از من در کوهها بود، در سرگردانیهای من، در زندان، روی بهترین و زیباترین چهره ای که هر مردی میتواند بشناسد، روی چهره کسی که همیشه آرزو داشتم دوستش داشته باشم. حتی الان هم آن چهره با چشمهای ترحمآمیز در درون فومیئه ای که با پاهای زیادی صاف شده بود. «پایمال کن!» گفت آن چشمان دلسوز. «پایمال کن! پای شما از درد رنج میبرد؛ باید مثل همه پاهایی که روی این پلاک گذاشتهاند رنج بکشد. اما همین درد به تنهایی کافی است. من درد و رنج شما را درک میکنم. به همین دلیل است که من اینجا هستم.»
- رودریگز: من معتقد نیستم که خداوند این آزمایش را بیهدف به ما دادهاست. من میدانم که روزی خواهد آمد که ما به وضوح درک خواهیم کرد که چرا این آزار و اذیت با تمام رنجهایش به ما عطا شدهاست -- زیرا هر کاری که پروردگار ما انجام میدهد به نفع ماست. و با این حال، حتی وقتی این کلمات را مینویسم، سنگینی ظالمانه آخرین کلمات لکنتآمیز کیچیجیرو را در صبح روز خروجش در قلب خود احساس میکنم: «چرا دئوس (خداوند) این رنج را بر ما تحمیل کردهاست؟» کینه ای که در آن چشمان او به من متمایل شد. گفته بود پدر چه بدی کردهایم؟ فکر میکنم باید به سادگی این کلمات بیمعنی این آدم ترسو را از ذهنم دور کنم. اما چرا صدای ناله اش مانند درد سوزنی تیز سینه ام را سوراخ میکند؟ چرا پروردگار ما این شکنجه و این آزار را بر دهقانان فقیر ژاپنی تحمیل کردهاست؟ نه. سکوت خدا اکنون بیست سال از آغاز آزار و شکنجه میگذرد. خاک سیاه ژاپن مملو از زاری بسیاری از مسیحیان شدهاست. خون سرخ کشیشان به شدت جاری شدهاست. دیوارهای کلیساها فرو ریختهاست. و در برابر این قربانی وحشتناک و بی رحمانه ای که به او تقدیم میشود، خداوند سکوت کردهاست.
- رودریگز: من دعا کردم من به دعا ادامه دادم اما دعا چیزی برای کاهش درد و رنج آنها نداشت.
- رودریگز: ما کشیشها از جهاتی گروه غمگینی از مردان هستیم. به دنیا آمده تا به بشریت خدمت کنیم. هیچکس بدبختتر از کشیش که به وظیفه خود عمل نمیکند، نیست.
- رودریگز: بدون شک کشیشان همکار او عمل او را به عنوان توهین به مقدسات محکوم خواهند کرد. اما اگر هم به آنها خیانت میکرد، به پروردگارش خیانت نمیکرد. حالا او را به شکلی متفاوت از قبل دوست داشت. هر آنچه که تا به حال رخ داده بود برای رساندن او به این عشق ضروری بود. «اکنون من آخرین کشیش در این سرزمین هستم. اما پروردگار ما ساکت نشد. حتی اگر سکوت کرده بود، زندگی من تا به امروز از او میگفت.»
- رودریگز:اگر ما باور نداشتیم که حقیقت جهانی است، چرا این همه مبلغ باید این سختیها را تحمل کنند؟ دقیقاً به این دلیل است که حقیقت در همه کشورها و همه زمانها مشترک است که ما آن را حقیقت مینامیم. اگر یک دکترین واقعی بهطور یکسان در پرتغال و ژاپن صادق نباشد، نمیتوانستیم آن را درست بنامیم.
- رودریگز: چی میخوام بگم؟ من خودم کاملاً متوجه نمیشم. فقط این که امروز که برای جلال خدا، موکیچی و ایچیزو ناله کردند، رنج کشیدند و مردند، نمیتوانم صدای یکنواخت دریای تاریک را که ساحل را میجوید تحمل کنم. در پشت سکوت غمانگیز این دریا، سکوت خدا… این احساس که در حالی که مردم با اندوه صدایشان را بلند میکنند، خدا با آغوشی گره کرده، ساکت میماند.
- رودریگز: من فقط انعکاس غمانگیزی که در ذهنم بلند میشد را بیان میکردم. کیچیجیرو درست میگفت که همه انسانها قدیس و قهرمان نیستند. چه بسیارند از مسیحیان ما که اگر در عصر دیگری از این آزار و اذیت به دنیا میآمدند، هرگز با مشکل ارتداد یا شهادت مواجه نمیشدند، بلکه تا ساعت مرگ با ایمان زندگی پربرکتی داشتند.
- … اما چیزی که رودریگز را بیشتر غمگین میکرد ناتوانی او در دوست داشتن این مردم همانگونه که مسیح آنها را دوست داشت بود.
- رودریگز: با این حال، میدانم که پروردگار من با خدایی که در کلیساها موعظه میشود متفاوت است.
- خرد دهقانان در توانایی آنها در تظاهر به احمق بودن خود را نشان میدهد.[۲]
- رودریگز: مسیح میخواست حتی یهودا را نجات دهد. وگرنه هرگز او را یکی از شاگردان خود نمیکرد.
- در آن سرزمین آسیب دیده، مسیحیان کشیشان خود را از دست دادهاند و مانند گله گوسفندی بدون چوپان هستند.
- رودریگز: این دهقانان تعلیمات خود را مانند کودکان آموخته بودند. آنها در خواب بهشتی میدیدند که در آن مالیات تلخ و ظلمی وجود نداشت.
- فریرا:چیزی که ژاپنیهای آن زمان به آن اعتقاد داشتند، خدای ما نبود. خدایان خودشان بودند. برای مدت طولانی ما نتوانستیم این را درک کنیم و کاملاً معتقد بودیم که آنها مسیحی شدهاند.
- اینواوئه: دلایل من برای مخالفت با مسیحیت با دلایل عموم مردم متفاوت است. من هرگز به مسیحیت به عنوان یک دین شیطانی فکر نکردهام.[۳]
- رودریگز: به چهره ژاپنی روبروم نگاه کردم. مثل یک بودا بیاحساس و ناگویا بود.
- رودریگز:ارباب فئودال قدرت نامحدودی بر مردم خود دارد، بسیار بیشتر از هر پادشاهی در یک کشور مسیحی.
- اینواوئه:درختی که در یک نوع خاک شکوفا میشود، در صورت تغییر خاک ممکن است پژمرده شود. در مورد درخت مسیحیت، در یک کشور خارجی، ممکن است برگهای آن ضخیم و جوانهها غنی شوند، در حالی که در ژاپن برگها پژمرده میشوند و جوانهای ظاهر نمیشود. پدر، آیا هرگز به تفاوت خاک، تفاوت آب فکر نکردهای؟
- فریرا: در ژاپن خدای ما درست مانند پروانهای است که در تار عنکبوت گرفتار شدهاست: فقط شکل بیرونی خدا باقی ماندهاست، اما قبلاً به یک اسکلت تبدیل شدهاست.
- رودریگز:من همیشه مجذوب چهره مسیح هستم درست مانند مردی که مجذوب چهره معشوقش است.
- رودریگز: دلیل اینکه دین ما مانند آبی که در زمین خشک میریزد به این قلمرو نفوذ کردهاست این است که به این گروه از مردم گرمای انسانی بخشیدهاست که قبلاً نمیدانستند.
- سوم شخص در مورد رودریگز: آنها نمیتوانند غم و اندوه را در چهره خود ثبت کنند - حتی شادی. تاریخ طولانی رازداری چهره این مسیحیان را مانند نقاب ساختهاست.
- زندگی در این دنیا برای دهقانان ژاپنی بسیار دردناک است. آنها تنها با تکیه بر «معبد بهشت» توانستهاند به زندگی ادامه دهند.
- رودریگز:من فکر کردم که برای مردم این کشور در انتهای زمین مفید هستم - مردم و کشوری که شما هرگز نمیتوانید درک کنید.
- مترجم ژاپنی: پدر کابرال [...] چیزی جز تحقیر همه چیز ژاپنی نداشت… حتی به ما ژاپنیهایی که از مدرسه مذهبی مسیحی فارغالتحصیل شده بودیم، اجازه نمیداد کشیش شویم.
- اینواوئه: میخواهم به دو چیز فکر کنی [...] یکی اینکه عشق سمج زنی زشت برای یک مرد، باری غیرقابل تحمل است. دیگر اینکه زن نازا نباید همسر شود.
- او به این کشور آمده بود تا جان خود را برای مردان دیگر فدا کند، اما به جای آن ژاپنیها جان خود را یکی یکی برای او میگذاشتند.[۴]
- شما (کشیشان مسیحی) خود را مهمتر از آنها (مسیحیان ژاپنی) میدانید. شما درگیر نجات خود هستید.
- رودریگز: «آنچه را که باید انجام دهی، زود انجام بده.» این سخنان پسرت مسیح به یهودا در شام آخر است. آیا وقتی آنها را به زبان میآورد عصبانی بود یا این سخنان زاده عشق بودند؟
- رودریگز: چه شرمآور است که از ترس بزدلانه به حرفهام خیانت کنم.
- گاهی شجاعت فقط برای دیگران دردسر ایجاد میکند. ما به آن شجاعت کور میگوییم.
- برای عشق، مسیح مرتد میشد. حتی اگر این به معنای رها کردن همه چیز او باشد.[۵]
- رودریگز:شهید شدند. اما چه شهادتی! من از مدتها قبل از شهادت در زندگی اولیای الهی خوانده بودم - چگونه ارواح شهدا به خانه بهشت رفتند، چگونه در بهشت پر از شکوه شدند، چگونه فرشتگان در شیپور دمیده بودند. این همان شهادت باشکوهی بود که بارها در خواب دیده بودم. اما شهادت مسیحیان ژاپنی که اکنون برای شما شرح میدهم، چنین چیز باشکوهی نبود. چه تجارت بد و دردناکی بود! باران بیوقفه بر دریا میبارد. و دریایی که آنها را کشتهاست به طرز عجیبی - در سکوت - موج میزند.
- رودریگز: اگر خدا وجود نداشته باشد، انسان چگونه میتواند یکنواختی دریا و بیعاطفی بیرحمانه آن را تحمل کند؟ (اما با فرض… البته، فرض، منظورم است) از عمیقترین هسته وجودم، صدای دیگری در زمزمه شنیده شد. فرض کنید خدا وجود ندارد… این یک خیال ترسناک بود. اگر او وجود نداشته باشد، چقدر همه چیز پوچ میشود. زندگی موکیچی و ایچیزو که به چوب بسته شده و توسط امواج شسته شدهاست، به چه درام پوچی تبدیل میشود. و مبلغانی که سه سال را صرف عبور از دریا کردند تا به این کشور برسند - چه توهمی برای آنها بود. خودم هم که اینجا بر فراز کوههای متروک سرگردانم - چه وضعیت پوچی![۶]
- سوم شخص در مورد رودریگز: با این حال چهره مسیح (بر روی فومیئه) متفاوت از چهرهای بود که کشیش در پرتغال، رم، گوا و ماکائو به آن خیره شده بود. این مسیحی نبود که صورتش پر از عظمت و جلال بود. و نه چهرهای بود که با تحمل درد زیبا شده بود. و نه چهرهای پر از نیروی اراده بود که وسوسه را دفع میکرد. صورت مردی که زیر پایش دراز کشیده بود گود رفته و کاملاً خسته بود.[۱]
گفتگوها
[ویرایش]- رودریگز: تو تسبیح را نگرفتی!
- کیچیجیرو: من لیاقتش را نداشتم.
- رودریگز: چرا؟ چرا خدا را انکار کردی؟
- کیچیجیرو: بله، اما فقط… برای زندگی کردن. تمام خانواده من … بازرس اینواوئه میخواست که همه ما ایمان خود را انکار کنیم، عیسی را زیر پا بگذاریم. خانواده من انکار نکردند، اما من انجام دادم. با وجود اینکه خدا را رها کرده بودم، نتوانستم خانودادهام را رها کنم، پس مرگ آنها را تماشا کردم. هر جا میروم آتش و بوی گوشت میبینم. وقتی تو و پدر گاروپه را دیدم، برای اولین بار به این باور رسیدم که شاید خدا مرا فرا خواندهاست؛ زیرا در … در رویاهای من آتش دیگر آنقدر زنده نبود.
- کیچیجیرو: موکیچی و خانواده من مقاومت کردند. اما من خیلی ضعیفم.
- رودریگز اوه بله؟ من میگویم شما میتوانید از خودتان مراقبت کنید.
- کیچیجیرو: نه از روی خودخواهی! من مثل شما هستم: من جایی برای رفتن ندارم. جای آدم ضعیف کجاست تو همچین دنیایی؟
- کیچیجیرو [اعتراف میکند]: پدر بر من ببخش، زیرا گناه کردهام. برای ضعفم طلب بخشش میکنم. از این بابت عذرخواهی میکنم. برای کاری که با تو کردم طلب بخشش میکنم. کمکم کن پدر، گناهانم را پاک کن. سعی میکنم دوباره قوی باشم.
- رودریگز [مکث میکند تا تأمل کند. فکر او به عنوان صدایی به گوش میرسد]: پدر، چگونه عیسی میتوانست چنین بدبختی را دوست داشته باشد؟ شر همه جا در این مکان است، من قدرت آن را احساس میکنم، حتی زیبایی اش را. اما هیچکدام از اینها در این مرد (کیچیجیرو) وجود ندارد. سزاوار این نیست که حتی او را «شیطان» خطاب کنیم. [او صحبت کردن را از سر میگیرد] (به لاتین) «سپس گناهانت را از تو پاک خواهم کرد»، به لاتین «از پدر و پسر و روح القدس.» در آرامش باش.
- رودریگز: سرورم، من با سکوت شما مبارزه کردم.
- مسیح/خداوند [صدابر]: من با تو رنج کشیدم. هیچ وقت سکوت نکردم.
- رودریگز: میدانم. اما با وجود اینکه خداوند تا به امروز در تمام زندگی من سکوت کردهاست، هر کاری که انجام میدهم، هر کاری که انجام دادهام، از او میگوید. در سکوت بود که صدایت را شنیدم.
پیوند به بیرون
[ویرایش]- ↑ ۱٫۰ ۱٫۱ Endō, Shūsaku. “LitCharts”. LitCharts. 2019-08-21. Retrieved 2022-10-24.
- ↑ Endō, Shūsaku. “Silence Quotes by Shūsaku Endō”. Goodreads. Retrieved 2022-10-24.
- ↑ Endo, Shusaku. “Silence Religion”. Shmoop. Retrieved 2022-10-24.
- ↑ Endo, Shusaku. “Silence Foreignness and the Other”. Shmoop. Retrieved 2022-10-24.
- ↑ Endo, Shusaku. “Silence Sacrifice”. Shmoop. Retrieved 2022-10-24.
- ↑ Endo, Shusaku. “Silence Quotes and Analysis”. GradeSaver. 2015-05-25. Retrieved 2022-10-24.