سلیمان امینی
ظاهر
سلیمان امینی همچنین مشهور به امینی تبریزی (۱۳۰۱ – ۵ اسفند ۱۳۵۴) شاعر و خوشنویس ایرانی بود.
شعر
[ویرایش]ماهرخساری که با مهرش بخود نازیم، نیست | جان و دل را از غم و محنت بپردازیم، نیست | |
آن گل بیخار کز شوق و وصالش یکنفس | همچو بلبل و شور و غوغائی بر آغازیم، نیست | |
یکهتاز راه سعی و همتیم اما چه سود | مقصدی دلخواه، تا سویش بجا نتازیم، نیست | |
جان بکف هستیم چون سرباز، در میدان عشق | آنکه با سودای وصلش جان و سر، بازیم، نیست | |
گوش شیطان کر، پیش سرکشان روزگار | اختیار اینکه با هم سر برافرازیم، نیست | |
در ره عشق بتی مردیم، اما قدرتی | تا هوای وصل او از سر براندازیم، نیست | |
میگدازیم از غم هجران او چون شمع، لیک | جرئتی کاین غم دمی از دل برون سازیم، نیست | |
سوی ما آشفتهحالان، از پریرویان عصر | اعتنا هرچند میسوزیم و میسازیم، نیست | |
در زمان ما امینی با وفا یاری که خود | با هوایش شعر شیوائی بپردازیم، نیست[۱] |
منابع
[ویرایش]- ↑ نظمی تبریزی، علی. دویست سخنور؛ تذکرةالشعرای منظوم و منثور. چاپ دوم. تابش، ۱۹۷۶. ۳۷.