سلمان هراتی
ظاهر
سلمان هراتی با تخلُّص آذرپاد (۲۲ مارس ۱۹۵۹، شهرستان تنکابن - ۳۱ اکتبر ۱۹۸۶، لنگرود) آموزگار و شاعر ایرانی بود.[۱]
گفتاوردها
[ویرایش]- «شعر از سال ۵۰–۵۱ به سراغم آمد. شعر که نه، همین قدر میدانم چیزهایی میگفتم، شاید فقط خودم میفهمیدم. چندبار تصمیم گرفتهام شعر را برای همیشه کنار بگذارم، امّا این تصمیم دوام نیافت. راستش دلم از حرفهای تکراری خودم به هم میخورد، اما بعد از مدتی دوباره مرا به میدان میآورد. آشنایی با بعضی از شاعران حوزهٔ اندیشه و هنر اسلامی شاید بزرگترین تأثیر را در من داشت و من توانستم فضاهایی را وارد شعر کنم که تا آن موقع حتّی فکرش را نمیکردم.»[۱]
پیش از تو آب معنی دریا شدن نداشت | شب مانده بود و جرأت فردا شدن نداشت | |
بسیار بود رود در آن برزخ کبود | اما دریغ، زهرهٔ دریا شدن نداشت | |
در آن کویر سوخته، آن خاک بیبهار | حتی علف اجازهٔ زیبا شدن نداشت | |
گم بود در عمیق زمین شانهٔ بهار | بی تو ولی زمینهٔ پیدا شدن نداشت | |
دلها اگر چه صاف، ولی از هراس سنگ | آیینه بود و میل تماشا شدن نداشت | |
چون عقدهای به بغض فرو بود حرف عشق | این عقده تا همیشه سر وا شدن نداشت[۱] |
منابع
[ویرایش]- ↑ ۱٫۰ ۱٫۱ ۱٫۲ برقعی، محمدباقر. سخنوران نامی معاصر ایران. ج. دهم. نشر خرم، چاپ ۱۳۷۳. ص۷۱. شابک ۹۷۸۹۶۴۹۹۷۲۴۰۴.