پرش به محتوا

ر. ج. کالینگوود

از ویکی‌گفتاورد

رابین جورح کالینگوود (۲۲ فوریهٔ ۱۸۸۹–۹ ژانویهٔ ۱۹۴۳) فیلسوف، تاریخ‌نگار و باستان‌شناس انگلیسی بود.

گفتاوردها

[ویرایش]
  • «آنچه را انسان‌ها صرفاً در موقعیت‌های حیوانی‌شان، حیواناتِ انسانی اما همچنان جزء حیوانات، انجام داده و از سرگذارنده‌اند، زیر فشار غریزهٔ حیوانی انجام داده‌اند و از روی ناچاری سرنوشت حیوانی متحمل رنجم شده‌اند؛ بنا بر سنت، بخشی از تاریخشان محسوب نمی‌شود… خردمندی [انسان] در یک شالودهٔ زندگی حیوانی، ساختاری مرکب از فعالیت‌های آزاد بنا می‌کند، آزاد به آن معنی که اگرچه این فعالیت‌ها بر مبنای غریزهٔ حیوانی استوارند از آن [غریزه ی حیوانی] ناشی نمی‌شوند، بلکه از خود ابتکار خرد انسان نشأت می‌گیرد، و به درد زندگی حیوانی نمی‌خورند، بلکه به درد خود خرد می‌خورند.»[۱]
  • «تاریخ‌نویس باید بتواند از نود دربارهٔ بیان عقیده‌ای که می‌کوشد تفسیرش کند با استقلال رأی تصمیم بگیرد. اگر به هر دلیلی وی چنان فردی نیست که بتواند چنین کند، بهتر است موضوع را به حال خود رها کند. نکتهٔ مهم در اینجاست که تاریخ‌نویس دربارهٔ یک عقیدهٔ مشخص باید با استقلال رأی دربارهٔ همان عقیده، نه عقیده‌ای دیگر نظیر آن، اظهار نظر کند.»[۱]
  • «تاریخ علمی است که وظیفه‌اش بررسی رویدادهایی است که در معرض دید ما قرار ندارند، و برای بررسی این رویدادها به طور استنتاجی، دربارهٔ آن‌ها از چیزی دیگر که در معرض دیدمان قرار دارد، بحث می‌کنیم؛ همان چیزی که تاریخ‌نویس برای بررسی رویدادهای موردنظرش از آن با عنوان مدرک اسم می‌برد.»
  • «تاریخ‌نویس در تمام مدت پرداختن به کار خود، سرگرم گزینش، تألیف و نقدر کرد است… درک این واقعیت به وضوح برای تأثیر آنچه با اقتباس عبارتی از کانت، شخص ممکن است یک انقلاب کانتی در تئوری تاریخ تلقی کند، محتمل است: کشف اینکه برای اظهارنظر، اندیشه‌اش باید فقط تا حدی از متکی بودن به یک مأخذ، به استثنای خودش، منسجم باشد، تاریخ‌نویس مأخذ مخصوص به خویش است و اندیشه‌اش مستقل، خودمختار، برخوردار از معیاری که با آن به اصطلاح مأخذش باید هماهنگ شوند و به مأخذی ارجاع شود که مورد نقد قرار گرفته‌اند.»[۱]
  • «موقعی که دربارهٔ تاریخ صرفاً به مثابهٔ یک پیشه یا شغل، مهارت یا فن می‌اندیشم، برای ما موجه جلوه دادن وجودمان به عنوان افراد تاریخ‌نویس دشوار می‌نماید. تاریخ‌نویس برای مردم جز تبدیل آنان به تاریخ‌نویسانی مانند خویش چه کاری می‌تواند انجام دهد؟ و انجام دادن این کار چه سودی دارد؟ این، مطلقاً یک دور باطل نیست که توجهش مطعوف به افزایش خیل انبوه کارمندان یک حرفه، برای ایجاد یک «پرولتاریای روشنفکر» کم‌درآمد از معلمان زحمت‌کش باشد. اگر تاریخ صرفاً یک حرفه باشد، این امر ممکن است یک استدلال منطقی در خصوص ازدیاد تاریخ‌نویسان باشد، اما گر پرداختن به تاریخ یک تمایل انسانی همگانی باشد، چنین استدلالی نمی‌تواند موجه باشد؛ زیرا در این صورت اکنون همان اندازه که انسان وجود دارد باید تاریخ‌نویس هم وجود داشته باشد، و مسئله این نیست که «آیا من یک تاریخ‌نویس خواهم بود یا نه؟» بلکه مسئله این است که «چگونه من یک تاریخ‌نویس خوب خواهم بود؟».[۱]

منابع

[ویرایش]
  1. ۱٫۰ ۱٫۱ ۱٫۲ ۱٫۳ هیوز-وارینگتن، مارنی. «ای. اچ. کار». در Fifty Key Thinkers on History [پنجاه متفکر کلیدی در زمینهٔ تاریخ]. ترجمهٔ محمدرضا بدیعی. تهران: مؤسسه انتشارات امیرکبیر، ۲۰۰۰. ۶۰. شابک ‎۹۷۸۹۶۴۰۰۱۱۰۴۱.