راب بایا
ظاهر
راب بایا (به انگلیسی: Rob Buyea) (زادهٔ ۱۲ سپتامبر ۱۹۷۶) نویسنده آمریکایی است.
گفتاوردها
[ویرایش]به خاطر آقای تراپت
[ویرایش]- «اگر کسی را دوست داشته باشی، فقط به خاطر این که مرتکب یک اشتباه شده، رهایش نمیکنی.»[۱]
- «نمیدانم چه طوری اتفاق افتاد، داشتم دنبال لکسی میگشتم که یک نفر از پشت زد به شانه ام و از بالای تپه با شکم افتادم پایین. لکسی دوید طرفم و با پا به صورتم برف پاشید. از عصبانیت داغ کردم. زدن هم دیگر یک چیز است و پاشیدن برف توی صورت کسی چیز دیگری… کار بدی بود. عصبانی شدم. روی زانوهایم ایستادم و بومب دوباره کوبیده شدم زمین! این دفعه با سر خوردم زمین. حالا هم داغ کرده بودم و هم دود از سرم بلند میشد. این دفعه من را با صورت زده بود زمین. از جایم پریدم و بلند شدم و گلولهٔ برفی را از توی جیبم درآوردم و بعد با تمام قدرتم پرتش کردم.»
- «ما خیلی بد شانسیم که توی دنیا آدمهایی به اسم معلم وجود دارند؛ ولی از آن جایی که ما هم به آنها سنجاق شدهایم، بهترین کاری که میتوانیم بکنیم این است که آرزو کنیم یک معلم جوان و امروزی داشته باشیم نه یک معلم پیر و بداخلاق. کسانی که تازه معلم شدهاند قوانین را نمیدانند، برای همین راحت میشود از شر چیزهایی که معلم قدیمیها با آنها اعصاب آدم را به هم میریزند، راحت شد. من اینطوری فکر میکردم و خیلی هیجان داشتم که میخواستم بروم کلاس پنجم چون قرار بود یک معلم تازهکار به اسم آقای تراپت بیاید سر کلاس ما.»
منابع
[ویرایش]- ↑ راب بایا، به خاطر آقای تراپت، ترجمهٔ راحله پورآذر، نشر منظومه خرد، ۱۳۹۴.