دایره زنگی (فیلم)
ظاهر
دایره زنگی (۱۳۸۶)، فیلمی به کارگردانی پریسا بختآور.
گفتاوردها
[ویرایش]- احمد جعفری: من از کجا بدونم بابا یارو راست میگه، دروغ میگه. دنبال دزده. خودش دزده. دنبالشن.
- احمد جعفری: از کجا معلوم؟ دزد هم یکی مثل همه، مثل همهٔ مردم. مثل من، مثل اینها.
- شیرین: شما نور بالا زده بودی، من چشمام حساسه.
- پروین خانم: مشمول ذمهای اگه صحنهدار بدی دست اینها.
- پروین خانم: من این خانم رو میشناسم. سر سفرهٔ ننه باباش نون خورده. وگرنه آدم صدتا شوهر هم داشته باشه.
- خسرو: بابا شورت به معنی کوتاه.
- پروین خانم: چه فرقی میکنه کوتاه یا بلند؟
- همایون فیلمی: حاج خانم ما فیلم مجاز میدیم دست مردم، پولش برکت نداره. دیگه چه برسه به غیرمجاز و اونجوریش.
- همایون فیلمی: پنجش رو گیر آوردم، به جاش دو بار ببین خب.
- پروین خانم: ای آتیش بگیره به گور اونی که ماهواره رو کشف کرد. مردک عیاش.
- پروین خانم: بهتر، بار گناهاتون سبکتر.
- سرهنگ: پس بوق یادت نره باباجون، بوق.
- عزیز: سر دو رکعت نماز چقدر باید این پلهها رو بیام بالا، برم پایین… من نمیدونم تو شب اول قبر چی میخوای جواب بدی؟ مجبوری تا نصف شب بشینی پای اون قوطی معصیت، زنهای لخت و عور رو نگاه کنی که صبح نتونی پا شی.
- محمد: من اومدم بیدارت کنم، نمازت قضا شد.
- رضا: تو هر وقت میای سراغ ما یا پول میخوای یا یه جایی یه گندی بالا آوردی، میخوای ما رو ببری ماستمالی.
- رضا: تعارف بزن آشنات رو بیاد بالا، دم در بَده.
- رضا: من فکر کردم خواهرته.
- عباس رزاقی: من فردا مسافرم. میخوام قبل از رفتن این دایره زنگیمون تنظیم بشه.
- عزیز: خره، این پولی که تو از این راه درمیاری، از گوشت سگ حرومتره.
- محمد: آره، نه تو راست میگی. باید دم یه پارکی یه جایی میزدم کنار که نصف شبی بیان بگیرن ببرن، چوب بکنن توی…
- سرخی: پسر جان دستت رو از رو گردهش بردار تا وزن درستش دربیاد.
- گوسفند فروش: الان جلوی چشمات نیم کیلو شاشید.
- سرخی: خب به من چه؟ پول نیم کیلو شاش رو هم من باید بدم؟
- سرخی: اون کثافت رو یهویی نذاری دهن این زبون بسته. بهرام یه آب معدنی بده بهش.
- عبداللهزاده: بد نیست ما رو یه بار هم با خودتون ببرید سفر آقای رزاقی، ثواب داره.
- عباس رزاقی: شما که با مستضعفها نمیپلکی آقای عبداللهزاده.
- عبداللهزاده: لابد از طرف کمیتهٔ امداد تشریف میبرید سفر، بله؟
- عباس رزاقی: میخوای اسم شما رو هم بدیم توی لیست، دفعهٔ بعد با هم بریم؟
- عبداللهزاده: ما که افسارمون دست خودمون نیست مثل شما. میبینین که.
- دختر جعفری: یه آقاییه. میگه واسهٔ جیش اومده.
- احمد جعفری: جیش؟ مگه توالت عمومیه؟
- احمد جعفری: جیش، نه بابا، دیش.
- مهناز: اگه ببینم کسی غیر از بابات و اون نصاب ماهواره بالای پشت بومه، یکی دو نمره از انظباتتون کم میکنم.
- سرهنگ: شب تا صبح زنگ میزنه آمریکا برای اون هاری پاتر فلان فلان شده.
- عباس رزاقی: پدر جان بحث پولش نیست. هی این تلفن سگ صاحب رو ورندار زر زر زنگ بزن به این تلویزیونهای خارجی. میآن روی خطمون، کنترل میکنن، میریزن توی خونه، دستبند بهت میزنن، میبرنت زندانها.
- سرهنگ: من رو از زندان میترسونی؟ من آرزومه توی زندان بمیرم.
- منیر: حالا شما زنگ بزنین به این تلویزیونها، فحش بدین به این و اون، فکر میکنین رژیم عوض میشه؟
- سرهنگ: اولا که من زنگ نزدم. دوما چرا عوض نمیشه؟ من مرده، شما زنده. میرن اینها.
- عباس رزاقی: حالا مثلاً دیرتر بشه، ملت میمیرن از بی هری پاتری؟
- سرهنگ: مگه من رو اینجا نذاشتین که سگ نگهبان خونهتون باشم؟
- عباس رزاقی: ای زن خنگ هم نعمته.
- عباس رزاقی: پیرمرد هشتاد ساله کارتی میخواد واسه کجاش؟
- شعله کجوری: زنبیلومون رو از دیشب گذاشتیم تو صفها.
- سرهنگ: یه بار بوق میزنن واسهٔ عروسی. یه بار بوق میزنن، تو را جان شما، بلا نسبت، میخواین یه کی رو سوار کنن، از کنار خیابون. یه بار هم بوق میزنن، انقلاب کنن.
- سرهنگ: ای کاش این بدن یاری میکرد، من هم میرفتم توی خیابونها، اقلکن یکی دو تا بوق میزدم.
- سرهنگ: بیتالمال. عربی بلدی؟ بیت یعنی خونه، مال یعنی مال. مال اداره نیست، مال خونه است. خیالت راحت باشه.
- همسایه: من تا وقتی این ماجرا قانونی توی این مملکت آزاد نشه، نمیذارم توی خونهم.
- شیرین: دنبال یه کلاه که بذارم سرت.
- شیرین: اونجوری نگاهم نکن، خوشم نمیاد.
- محمد: خره، دارم عاشقانه نگاهت میکنم.
- محمد: همین نداشتنت و اینجور چیزها بوده که از دیشب تا حالا گرفتتم.
- شیرین: چقدر میدی چشمامو ببندم، دستامو باز کنم، همینجا، جلوی چشمِ همه، لب اون دیوار راه برم.
- عباس رزاقی: اومدی دیش نصب کنی یا اومدی سیزده بدر؟
- عبداللهزاده: آقایون همسایهها مرد نیستن؟ آقایون همسایهها چشم ندارن؟ آقایون همسایهها ناموسِ مردم رو نگاه نمیکنن؟
- عباس رزاقی: شما آپارتماننشینی یاد ما میدی؟ قربونت برم تا دیروز جلوی در آسانسور وایمیسادی، میگفتی دربست. آپارتماننشینی یاد ما میدی؟
- فیضالله: نُه، خبر مرگشون. مرتیکهٔ شترسوار.
- شیوا: آقای عبداللهزاده میخواد بابام رو بندازه پایین.
- سرخی: تا شعاع سی کیلومتری این ساختمون کفتر نر نباید پر بزنه. چرا؟ برای این که رختهای زن و بچهٔ آقا و خانم در امنیت کامل توی آفتاب خشک بشن. همین، دعوا سر اینه.
- منیر: شما فقط عیبتون اینه که پول دارین، هیچی دیگه ندارین.
- شعله کجوری: هر چی نداشته باشیم، همین قدر داریم که به هوای رخت پهن کردن روی پشت بوم، نیایم المبی مردم روباز کنیم.
- عباس رزاقی: شما که سمت همهٔ کشورهای همسایه دیش هوا کردی، فقط مونده یه دونه بزنی سمت کابل.
- شعله کجوری: چکارشون کنیم پس؟ توشون تخم مرغ نیمرو کنیم؟
- همسایه: گوسفند بدبخت چه گناهی داره، اونی که حق مردم رو ضایع میکنه، اونو باید کشت آقا.
- مهناز: که فردا بچههاشون خبر ببرن مدرسه که خانم مدیر طرفدار ماهواره است.
- پروین خانم: چقدر بهت گفتم ما به درد اینجا نمیخوریم، همون خراب شده راحتیم. بفرما، دلت میخواست بالاشهر زندگی کنی.
- عباس رزاقی: دیوار ساخته عین پوست گردو. همسایه میره مستراح، معذرت میخوام، بیادبیه، انگار بیخ گوش آدم دست به آب میکنن.
- سرخی: آقا چند دفعه گفتیم یه دیش مرکزی بگیریم، همه رو جواب میده. همهٔ دنیا رو که میگیره هیچی، آخرت رو هم براتون میگیره عین آینه.
- محمد: بیا اینجا تا بهت بگم یعنی چی.
- سرهنگ: گفتم ببخشید اعلیحضرت، شرمنده. بفرمایید مرز کشور ما تا کجا است؟ میدونید اعلیحضرت چه فرمودن؟ گفتن تا پشت در اتاق خوابتون. این کشورهای عربی که هی میگن خلیج عرب، خلیج عرب، میدونید مرز کشورشون تا کجا است؟ تا پشت در اتاق خوابشون. حالا دُم درآوردن.
- شیرین: یا سوار ماشین میشدم، قالت میذاشتم؟ بهتر نبود؟
- عبداللهزاده: ای تف به روت، ای تف به روت. پدرسگ بیوجدان، دو میلیون از من الاغ بیناموس گرفتی که بگی خواهرت فاحشه است؟
- عبداللهزاده: برو پاکش کن تا سم نریختم توی شام امشب.
- عبداللهزاده: زحمت کشیده که بگه خواهرش اینه؟!
- خسرو: مگه من گفتم اینها بیان بشینن فیلم ببینن. تو واسه چی تو هر کاری اینها رو دعوت میکنی بیان فیلم ببینن؟ اینها فیلم میفهمن؟
- پروین خانم: من باید چی کار میکردم؟ این باید میرفت برای یه فیلم الکی، توی خیابون دنبال زنهای خراب؟ این جوری برای تو خوب بود؟ نمیگفتن پسر فلانی رو ببین، کارشون به کجا کشیده؟
- عبداللهزاده: به من میگفتی، به من بیناموس. این همه زن خراب. ده تاشون رو برات میآوردم.
- خسرو: یه دفعه خودتون هم وایمیسادید کارگردانیش هم میکردید.
- پروین خانم: من بهش گفتم. گفتم خسرو، مامان ازت راضی نیستم اگه بخوای از این فیلمهای الکی پلکی بسازی.
- پروین خانم: گفتم اینها دردهای جامعه است. واقعیت مامان جون. اینها رو پر کن بذار تو فیلمت. ببین مردم چه بدبختیهایی میکشن.
- احمد جعفری: دستشویی که دیگه این حرفها رو نداره. اتفاقاً دو سه تا دستشویی داریم.
- مهناز: نیگاه کنش، ورداشته خواهرشو گذاشته جای یه زن خراب.
- مهناز: تو به اندازه کافی توی اون چیزهایی که شبها توی ماهواره نشون میده، عالم هستی.
- مهناز: سیفون خراب نیست، تو خرابی.
- شعله کجوری: من نذر کردم اگه آزاد شه، واسه اولین کنسرتم، یک ماه تموم سفره بندازم.
- سرخی: ما همه خونه زندگیمون رو از زنمون قایم کردیم، تو نمیتونی یه قوطی رو از زنت قایم کنی؟
- سرخی: هواپیما نشست کف آنتالیا، ما هنوز کف پشت بومیم.
- شیرین: پیش خودت باشه، از الان یاد بگیر، پولت رو دست کسی ندی.
- خسرو: بابام فیلم رو توقیف کرده.
- عباس رزاقی: اخلاقشه. یه خط در میون قاتی میکنه، فلان فلان شده.
- فیضالله: مهندس، حلالواری حساب کن.
- شیرین: دیشب یه پسره بود، دست هم بهم نزد.
- شیرین: وقتی میخواستم ولش کنم، دلم نمیخواست ولش کنم.
- مهناز: همین مونده که فامیل بفهمن ماهواره کادو آوردم.
- دختر جعفری: خب، شبها نمیبینیم، روزها میبینیم.
- مهناز: شب و روز نداره که. هر دوش بده.
- دختر جعفری: اگه بده پس چرا کادو میدی؟!
- عبداللهزاده: به جای این که این قدر دنبال رد زیرشلواری شوهرت باشی، توی فکر بچههات باش تا سر از هزار جای ناجور درنیاوردن.
- عباس رزاقی: جای مادر تو هم خالیه.