مولانا خالد بن احمد شهرزوری نقشبندی (۱۷۷۹، شهرزور، سلیمانیه - ۸ ژوئن ۱۸۲۷، دمشق) شیخ طریقت نقشبندیه، فقیه، محدث، ادیب، ریاضیدان، آموزگار و شاعر کردتبار عراقی بود.[۱]
- بههنگام زیارت حرم امام رضا «این بارگاه کیست که از عرش برتر است/ وز نور گنبدش همه عالم منوّر است.»[۱]
- «رشتهای در گردنم افکنده دوست/ میبرد هرجا که خاطرخواه اوست.»[۱]
هرگز ترحّمی به منِ مبتُلات نیست | |
معلوم شد مرا که تو بیم خُدات نیست |
ما در قمار عشق تو جان باختیم لیک | |
با آن دو رُخ تو شاهی و پُروای مات نیست |
بهر بلای جانُ خنی جستم از لبت | |
خرسند کن به لات مرا گر بلات نیست |
گفتم:مگر حیات بود لعل جانفزات | |
گفتا:کلام بیهُده کم گو، حیات نیست |
گر بینم از وفات به بالین، پس از وفات | |
مقصودم از خدای به غیر از وفات نیست |
خالد ز کلکت این غزلِ دلگشا که ریخت | |
جُز در خور بلاغت پیر هرات نیست[۱] |
* * *
سادات و سعادات به هم چون تن و جاناند | |
این است که سادات، سعادات جهاناند |
در لفظ سعاداتن بیندیش که عَینش | |
یک چشمه و سادات به پیرامُن آناند |
با آل نبی دشمنی و دعوی ایمان | |
هرگز نشود راست که: لا یجتمعاناند[۱] |