حاتم اصم

از ویکی‌گفتاورد

حاتم بن عنوان اَصَم با کُنیهٔ ابو عبدالرحمان (؟، بلخ - ۸۵۱م، شومان، واشگرد) فقیه و صوفی ایرانی بود.

گفتاوردها[ویرایش]

از تذکرة الأولیاء، عطار نیشابوری، بخش «ذکرِ حاتمِ اصم»

  • «یکی گفت: فلان کس چندین غزا کرده است.
گفت: مردی غازی بود، مرا شایسته می‌باید.
گفتند: فلان کسی بسی مال بذ ل کرده است.
گفت: مردی سخی بود، مرا شایسته می‌باید.
گفتند: فلان کس بسی حج کرده است.
گفت: مردی حاجی بود، مرا شایسته می‌باید.
گفتند: ما ندانیم. تو بیان کن که شایسته کیست؟
گفت: آنکه از خدای نترسد و جز به خدای امید ندارد.»[۱]
  • «شتابزدگی از شیطان است، مگر در پنج چیز: طعام پیش مهمان نهادن؛ و تجهیزمردگان؛ و نکاح دختران بالغه؛ و گزاردن وام؛ و توبه گناهان.»
  • «هر چیزی را زینتی است، زینت عبادت خوف است و علامت خوف کوتاهی امل است؛ [و این آیت خواند] لا تخافوا ولا تحزنوا.»
  • «اول زهد اعتماد است بر خدای، و میانهٔ آن صبر است؛ و آخر آن اخلاص است.»
  • «در چهار موضع نفس خود را بازجوی: در عمل صالح بی ریا؛ و درگرفتن بی طمع؛ و در دادن بی منّت؛ و درنگاه داشتن بی بخل.»
  • «شهوت سه قسم است: شهوتی در خوردن؛ شهوتی است در گفتن؛ و شهوتی است در نگریستن. درخوردن اعتماد بر خدای نگاه دار؛ و در گفتن راستی نگاه دار؛ و در نگریستن عبرت نگاه دار.»
  • «دل پنج نوع است: دلی است مرده؛ ودلی است بیمار؛ و دلی است غافل؛ ودلی است منتبه [آگاه]، و دلی است صحیح. دل مرده دل کافران است. دل بیمار، دل گناهکاران است. دل غافل، دل برخوردار است. دل منتبه، دل جهود بدکار است، قالوا قلوبنا غلف. ودل صحیح، دل هوشیار است که در کار است و با طاعت بسیار است وبا خوف از ملک ذوالجلال است.»
  • «هرکه به مقدار یک سبع از قرآن و حکایات پارسایان در شبانه‌روزی برخود عرضه نکند دین خویش به سلامت نتواند نگاه داشت.»
  • «[و یکی از مشایخ حاتم را پرسید: نماز چگونه کنی؟ گفت:] چون وقت در آید وضوی ظاهر کنم و وضوی باطن کنم. گفت: ظاهر را به آب پاک کنم و باطن را به توبه، و آنگاه به مسجد درآیم و مسجد حرام را مشاهده کنم، و مقام ابراهیم را درمیان دو ابروی خود بنهم، و بهشت را بر راست خود و دوزخ را بر چپ خود، و صراط زیر قدم خود دارم، و ملک الموت را پس پشت خود انگارم، و دل را به خدای سپارم. آنگاه تکبیر بگویم با تعظیم و قیامی به حرمت و قرائتی با هیبت و سجودی با تضرع و رکوعی با تواضع و جلوسی به حلم و سلامی به شکر بگویم. نماز من این چنین بُوَد.»
  • «سلامت بعداز گذشتن صراط است و عافیت آن است که در بهشت باشی.»
  • «[نقل است که کسی سفری خواست رفت. حاتم را گفت:] مرا وصیتی کن (پندی ده). گفت:] اگر یارخواهی تو را خدای بس، و اگر همراه خواهی کرام الکاتبین بس، اگر عبرت خواهی تو را دنیا بس، و اگر مونس خواهی قرآن بس، و اگر کار خواهی عبادت خدای تو را بس، و اگر وعظ خواهی تو را مر گ بس، و اگر این که یاد کردم تو را بسنده نیست دوزخ تو را بس.»

درباره[ویرایش]

دربارهٔ او[ویرایش]

آن زاهد زمانه، آن عابد یگانه، آن معرض دنیا، آن مقبل عقبی، آن حاکم کرم، شیخ حاتم اصم رحمه الله علیه؛ از بزرگان مشایخ بلخ بود و در خراسان بر سر آمده بود.

منابع[ویرایش]