جان گرین (نویسنده)
ظاهر
جان گرین (به انگلیسی: John Michael Green) (زادهٔ ۲۴ اوت ۱۹۷۷) نویسنده آمریکایی است.
گفتاوردها
[ویرایش]نحسی ستارههای بخت ما
[ویرایش]- «تو در مدتی محدود به من بینهایتی نامحدود بخشیدی، و من از تو سپاسگزارم.»[۱]
- «گفتم: «امم، چیز دیگه ای همراهم نیست.» ” چه بد. الان خیلی تو حس و حال شعرم. چیزی حفظ نیستی؟ ” با نگرانی شروع کردم: ” بیا روانه شویم، تو و من/ هنگامی که غروب، آسمان را فراگرفته است/ مانند بیماری که بیهوش شده با اتر، روی میزی افتادهاست. ”»
- «آگوستوس به آرامی گفت: «عاشقتم» گفتم: «آگوستوس.» گفت: «واقعاً می گم.» به من خیره شده بود، و میتوانستم ببینم که گوشه چشمانش چین خورده بود. ” من عاشقتم، و لذت ساده گفتن حقیقت رو از خودم منع نمیکنم. من عاشقتم، و می دونم که عشق چیزی نیست جز فریادی در پوچی، و به فراموشی سپرده شدن هم اجتناب ناپذیره، و عاقبت همه ما نابودیه و یه روزی خواهد اومد که همه کارهای ما توی این دنیا به خاک برگردونده می شه، و می دونم که خورشید تنها سیاره زمینی رو که داریم در خود خواهد بلعید، و من عاشقتم. ” دوباره گفتم: «آگوستوس.» فقط همین را میتوانستم بگویم.»
- «اگر دردی وجود نداشت، چگونه میشد لذتها را درک کرد؟»
- «عشق حقیقی در زمانهای سختی پدید میآید.»
- «ولی این طبیعت بخت آدم هاست که ناهمخوانی داشته باشد، و شکسپیر بسیار غلط گفت وقتی از زبان کسیوس گفت:" بروتوس عزیز، ستارگان بخت ما نحس نیستند، ایراد برخاسته از خودمان است."»
- «دخترها فکر می کنن که فقط تو مراسمهای رسمی اجازه دارن لباسهای زیبا بپوشن، اما من خوشم میاد از خانمی که طرز تفکرش تو این مایهها باشه که: من می خوام برم به ملاقات یه پسری که دچار فروپاشی روحی و عصبی شده، پسری که تازه بینایی اش هم نقص داره، ولی چرا که نه؟ لباس خوشگله ام رو براش میپوشم!»
- «پیدا کردن رفیق خوب سخت است و فراموش کردنش غیرممکن»
- «دقت کردی که زمین بازی بیمارستانها همیشه خالیه و هیچکس نیست که توشون بازی کنه؟»
منابع
[ویرایش]- ↑ جان گرین، نحسی ستارههای بخت ما، ترجمهٔ آرمان آیت اللهی، انتشارات آموت، ۱۳۹۵.