تهمینه (بازیگر)

از ویکی‌گفتاورد

کبری اطمینان‌مقدّم مشهور به تهمینه (۱۹۳۵ – ۱۵ دسامبر ۲۰۲۰) (۱۳۱۴ – ۲۵ آذر ۱۳۹۹) بازیگر ایرانی بود. زادهٔ مشهد، خراسان، دیپلم‌گرفتهٔ دبیرستان؛ در سال ۱۹۵۲م/ ۱۳۳۱ش با ایرج قادری ازدواج کرد. از سال ۱۹۵۷م/ ۱۳۳۶ش به تئاتر، از ۱۹۵۵م/ ۱۳۳۴ش به سینما درآمد. تا ۱۹۶۵م/ ۱۳۴۴ش در ۲۳ فیلم سینمایی بازی کرد. به سن ۸۵ سالگی بر اثر بیماری کرونا در تهران درگذشت.[۱]

گفتاوردها[ویرایش]

  • ایرج را صدا کردند که مهر بکند و نمی‌دانم آینه شمعدان بگیرد و از این کارها انجام بدهد. به ایرج گفتم: هرچی بهت گفتند بگیر بگو نه. ایرج گفت من اصلاً پول ندارم که بخوام چیزی بگیرم. بعد هم ایرج همیشه یا یک چیز خوب می‌گرفت یا اینکه هیچی نمی‌گرفت. من هم گفتم: من نه عروسی می خوام. نه لباس عروس می خوام. اگه بگیرید هم من عروسی خودم نمی‌آم. الان هم به این چیزها اعتقاد ندارم. این چه مسخره بازی است؟ ما بیائیم مثل دلقک‌ها یک لباس بپوشیم و برویم آن وسط و یک عده هم بیایند یک چیزی بخورند و بروند. آن وقت چه شده؟ من عروس شدم؟ بهترین حالت این است که در یک جمعی با کسانی که آدم را دوست دارند بنشینیم و با هم باشیم. همیشه کسانی که آدم را دوست دارند در ختم و عروسی و دیگر جاها به درد آدم می‌خورند. دیگران را می‌خواهیم چه کنیم؟
  • یک مدتی هم که گذشت به ایرج گفتم: بیا بریم می خوام مهرمو ببخشم. من که کنیز زرخرید نیستم. من هر وقت بخوام جداشم پدر تو در میارم و ازت جدا میشم. اگر هم بخواهم زندگی کنم که با همه چی می‌سازم. همین کار را هم کردم و رفتیم مهرم را بخشیدم. ایرج گفت: تو چه آدم عجیب غریبی هستی. گفتم: حالا بیشتر هم آشنا می شی.
  • من در زندگی ام به هیچ چیزی حسود نبوده‌ام. نه مال، نه جمال، نه پول و نه هیچ چیز دیگر. خلاصه دوران خیلی خوبی داشتیم.
    • مصاحبه با مجلهٔ «جوانان»، ۲۰۱۱م/ ۱۳۹۰ش[۲]
  • یکی از صفات خوبی که من دارم راستگویی است. با شجاعت ضعف خودم را بیان می‌کنم. نمی‌گویم اینها چقدر احمق هستند که این کارها را انجام می‌دهند، می‌گویم من چقدر احمقم که فلان کار را انجام دادم. آدم وقتی اشتباه خودش را می‌فهمد، عبرت می‌گیرد و آن را تکرار نمی‌کند. لازم نیست تو همه‌چیز داشته باشی تا زندگی بسازی، می‌توانی از هیچ‌چیز زندگی بسازی به شرطی‌که اول بفهمی کجا ایستاده‌ای… باید بفهمی خودت الان کجایی، وقتی فهمیدی خودت کجایی خانه‌ات را هم پیدا می‌کنی، هتل و مغازه را هم پیدا می‌کنی. همیشه می‌دانستم خودم کجایم و غلو نمی‌کنم. هرگز جو شهرت مرا نگرفت. اصلاً از شهرت خوشم نمی‌آید. من در اوج شهرت سینما را کنار گذاشتم، یعنی معترض بودم که چرا باید عکسم روی جلد سینما باشد. مطمئن باشید شهرت سودی برای کسی ندارد.
  • با اینکه اهل یأس و ناامیدی و گریه و زاری هم نیستم، با همه عشقی که نسبت به ایرج به دور از هررنگ و نیرنگی دارم هیچ‌وقت اشک نریختم. هیچ‌کس صدای هق‌هق مرا نشنیده‌است با وجود این، دلم می‌خواهد نباشم، می‌خواهم بروم پیش ایرج. اگر بدانم همین امشبی می‌میرم پیش ایرج می‌روم حتماً آرزوی مرگ می‌کنم.
    • مصاحبه با مجلهٔ «زندگی ایده‌آل»، اوت ۲۰۱۲/ مرداد ۱۳۹۱[۳]
  • ایرج عاشق مردم بود به همین دلیل وقتی او را از دست دادم راضی نشدم در بهشت زهرا خاک شود. آن جا به قول معروف آدم‌های فوکول کراواتی برای عکس انداختن و دیده شدن جمع می‌شوند. من ترجیح دادم او در بهشت سکینه خاک شود. آن جا از این خبرها نیست. مردم عادی حالا مهمان مزار او هستند.
    • مصاحبه با مجلهٔ «باکس افیس ایران»، ۲۰۲۰م/ ۱۳۹۹ش[۴]

نوشتارهای وابسته[ویرایش]

منابع[ویرایش]

  1. امید، جمال. فرهنگ سینمای ایران. تهران: نگاه، ۱۳۷۷ش-۱۹۹۸م. ۱۲۴. شابک ‎۹۶۴۶۱۷۴۸۹۲. 
  2. «ناگفته‌های زندگی ایرج قادری از نوجوانی تا پیری از زبان همسرش». جوانان، ۱۴ مرداد ۱۳۹۱. 
  3. «خاطرات جالب تهمینه اطمینان مقدم از رابطه اش با ایرج قادری». آفتاب، ۱۴ مرداد ۱۳۹۱. 
  4. «تهمینه اطمینان مقدم: ایرج قادری عاشق مردم بود». باکس افیس ایران، ۱۴ مرداد ۱۳۹۱. 

پیوند به بیرون[ویرایش]

ویکی‌پدیا مقاله‌ای دربارهٔ