تب

از ویکی‌گفتاورد

تب از علائم بیماری بوده و حالتی است که در آن دمای بدن از مقدار طبیعی آن بیش‌تر می‌شود. تب نشانهٔ مبارزهٔ بدن در برابر عوامل بیماری‌زا است و گاهی نیز پاسخ دمایی دستگاه ایمنی بدن نسبت به عفونتهای داخلی تلقی می‌شود.

ضرب المثل[ویرایش]

  • « براي كسي بمير كه برات تب كنه »
  • « بمرگ ميگيره تا به تب راضي بشه »

در شعر فارسی[ویرایش]

  • « عکس خوی بر عارضش بین کآفتاب گرم رو / در هوای آن عرق تا هست هر روزش تب است »
  • « گر چه تب استخوان من کرد ز مهر گرم و رفت / همچو تبم نمی‌رود آتش مهر از استخوان »
  • « نی تب بدم نی درد سر سر می‌زدم دیوار بر / کز طمع آن خوش گلشکر قاصد دلم بیمار شد »
  • « گفتم آفتاب را گر ببری تو تاب خود / تاب تو را چو تب کند گفت بلی اگر برم »
  • « شرر پریده رنگم مگذر ز جلوهٔ من / که بتاب یک دو آنی تب جاودانه دارم »

پیوند به بیرون[ویرایش]

ویکی‌پدیا مقاله‌ای دربارهٔ
تب
دارد.