تاریخ فلسفه
ظاهر
تاریخ فلسفه کتابی از ویل دورانت
گفتاوردها
[ویرایش]- «به نظر میرسد که علم دائماً در پیشرفت است و حال آنکه فلسفه قلمرو خود را از دست میدهد؛ ولی این امر فقط بدان جهت است که فلسفه وظیفهای سنگین و پرحادثه دارد و آن عبارت است از حل مسائلی که هنوز ابواب آن بر روی روشهای علوم باز نشده است: مانند مسائل خیر و شر، زیبایی و زشتی، جبر و اختیار، و حیات و موت؛ به محض اینکه میدانی از بحث و بررسی معلوماتی دقیق با قواعد صحیح در دسترس میگذارد، علم به وجود میآید.»
- «فلسفه ساکن و متحیر به نظر میرسد؛ ولی این امر از آن جهت است که وی ثمرات پیروزی خود را به دختران خود، یعنی علوم واگذار کرده است؛ وی راه خود را به سوی مجهولات و سرزمینهای کشفنشده ادامه میدهد و در این کار اشتهای ملکوتی سیریناپذیر دارد.»
- «علم بدون فلسفه مجموعه اموری است که دورنما و ارزش ندارد و نمیتواند ما را از قتل و کشتار حفظ کند و از نومیدی نجات بخشد. علم دانستن است و فلسفه حکمت و خردمندی است.»