تارا وستوور
ظاهر
تارا وستوور (به انگلیسی: Tara Westover؛ زادهٔ سپتامبر ۱۹۸۶) تاریخنگار و نویسنده آمریکایی است.
گفتاوردها
[ویرایش]دختر تحصیلکرده
[ویرایش]- «میشود کسی را دوست داشت و همچنان، خداحافظی با او را انتخاب کرد. میشود هر روز دلت برای کسی تنگ شود، اما با این حال خوشحال باشی که دیگر در زندگیات نیست.»[۱]
- «زندگیام را دیگران برایم روایت میکردند. صدایشان الزامآور، مؤکد و مطلق بود. هیچ وقت به ذهنم خطور نکرده بود که صدای من هم میتواند به اندازهٔ آنها قدرتمند باشد.»
- «با این حال چیزی تغییر کرده بود. من شروع به گام نهادن در مسیر آگاهی کرده بودم، و نکتهای اساسی را در مورد برادرم، پدرم و خودم دریافته بودم. من متوجّه شده بودم که یک سنّت با چه روشهایی ما را تراشیده بود، سنّتی که دیگران به ما تحویل داده بودند، سنّتی که از آن آگاه یا بیخبر بودیم. بنا به فهمیدن این حقیقت کردم که ما همصدا با گفتمانی شده بودیم که یگانه هدفش سلب انسانیّت از دیگران بود و مقصدش خشونت نشاندادن نسبت به آنان - زیرا پرورش دادن این گفتمان آسانتر بود، زیرا همواره، ابقای قدرتْ چونان موفّقیّت به نظر میرسد.»
- «روی واگن قرمزی ایستادهام که کنار انباری قرار دارد. باد شدّت میگیرد، موهایم بر سر و صورتم تازیانه میزند و سوز و سرما از درون یقۀ باز پیرهنم به پایین میخزد. در این نزدیکیهای کوهستان، تندباد چنان میوزد که گویی خود قلّه دارد نفس میکشد؛ ولی آن پایینها، درّه آرام و ساکن است. در میان کوه و درّه، مزرعة ما به رقص و طرب مشغول است: درختان تنومند کاج به آرامی به اهتزاز در میآیند، حال آنکه بوتههای بِرنجاسْف و کنگرهای وحشی با هر بادی تکان میخورند و سر تعظیم فرود میآورند. پشت سر من تپهای با شیبی ملایم رو به بالا میرود و خودش را به کوهپایه کوک میزند، طوری که اگر به بالا نگاه کنم میتوانم هیبت سیهفام شاهدخت سرخپوست را ببینم. این تپه با گندمزاری خودرو فرش شدهاست. بر خلاف کاجها و بوتههای برنجاسف که تکنوازی میکنند گندمزار به گروهی از رقصندگان باله میماند: تندبادْ به سر طلایی گندمها تلنگر میزند و ساقههای گندم چونان هزاران هزار بالرین، به ردیف سر فرود میآورند. این حالتْ لحظهای بیش دوام نمیآورد؛ به کوتاهیِ به تماشا نشستن باد.»
منابع
[ویرایش]- ↑ تارا وستوور، دختر تحصیلکرده، ترجمهٔ هوشمند دهقان ، انتشارات نیلوفر، ۱۳۹۷.