پیمان فتاحی
ظاهر
(تغییرمسیر از ایلیا میم)
پیمان فتاحی (زاده ۱۳۵۲در ایران) (مشهور به ایلیا میم رام الله) بنیانگذار جمعیت آل یاسین است.
منبعدار
[ویرایش]- «خدا را به هر نامی که میخواهید بخوانید.»
- تعالیم حق - جلد اول/ [۱]۱۳۷۷
- «با محبت به مخلوق، عشق به خالق را آشکار کنید.»
- تعالیم حق - جلد اول/ ۱۳۷۷
- «بکوش در دریافت پاسخ «من کیستم؟» و بنوش شهد وحدت را.»
- تعالیم حق - جلد اول/ ۱۳۷۷
- «صدای او در سکوت، شنیدنی است، شنیدنی.»
- تعالیم حق - جلد اول/ ۱۳۷۷
- «زندگی دارای ظاهر و باطنی است. دین و خداپرستی نیز چنین است. ظاهر دین همان احکام و تکالیفی است که به جا آورده میشود و باطن آن تبعیّت و پیروی از جریان حقیقت و اصل هدایت ربّانی است... ظاهر بدون باطن میمیرد.»
- تعالیم حق - جلد اول/ ۱۳۷۷
- «نیاز انسان به روح خدا، مانند احتیاج نوزاد است به مادر... به همان میزان که جسم برای ادامه حیات خویش به هوا و غذا نیازمند است، روح و باطن او نیز به جریان تعالیم حق که همانا هدایت الهی و روح ربّانی است، نیازمند و محتاج میباشد...»
- تعالیم حق - جلد اول/ ۱۳۷۷
خواندن خداوند
[ویرایش]- «زندگی انسان چیزی جز ارتعاشات او نیست و ارتعاشات، حاصل اصوات ماست. اصواتی که در ذهن و قلب انسان جریان دارد. اگر این اصوات الهی شود و نامهای خداوند باشد، زندگی انسان هم الهی و متعالی میشود.»
- تعالیم حق - جلد اول/ ۱۳۷۷
- «اگر از سر عشق، خداوند را بخوانید، خود را بر شما و در شما آشکار میکند. با ظهور خداوند همهٔ تاریکیها، همهٔ رنجها و سختیها و همهٔ حجابهای منیّت پلید و شیطانی نابود میگردد.»
- تعالیم حق - جلد اول/ ۱۳۷۷
- «اگر بخوانید و بدانید که او را میخوانید، قدرت الهی بر شما ظاهر خواهد شد و شگفتیها میبینید، شگفتیهای نامهای خداوند را با همهٔ وجود خود صدا بزنید و حضور الهی را دریابید. حضور الهی نور است، نوری که همهٔ تاریکیها را میزداید.»
- تعالیم حق - جلد اول/ ۱۳۷۷
- «انسان همان است که بدان توجه میکند. به خداوند توجه کنید تا مانند او شوید.»
- تعالیم حق - جلد اول/ ۱۳۷۷
- «خداوند همراه کسی است که او همراه خداوند است. با توجه به خداوند و خواندن نامهای او، همراهی و پشتیبانی خدا را به سوی خود جلب کنید.
- آنچه در زندگی همهٔ پیامبران، اساتید و بزرگان تاریخ مشترک بوده، توجه همیشگی به خداوند و ذکر نامهای مقدّس اوست.»
- تعالیم حق - جلد اول/ ۱۳۷۷
- «اگر به موجودات هستی، به موجودات زمینی و آسمانی، به جانوران، پرندگان، گیاهان، کوهها و دریاها، به کهکشانها، سیارات و ستارگان خوب گوش دهید، همهٔ موجودات را تسبیحگوی خداوند متعال مییابید. همهٔ هستی را دایماً در عشقورزی به خداوند و توجه به او میبینید که صدایشان چیزی جز ذکر حق نیست.»
- تعالیم حق - جلد اول/ ۱۳۷۷
- «انسان محصول و تجسّم اندیشههای خویش است و اندیشه چیزی جز ارتعاش صوت نیست. اگر این اندیشه تاریک، پلید و فاسد باشد، همانطور میشویم و اگر نورانی، بزرگ و شادیبخش باشد نیز اینطور میشویم. حال اگر همهٔ اندیشهها، همهٔ گفتارها و رفتارها، خدایی و الهی و نامهای پروردگار اجزاء زندگی و اندیشهٔ ما باشد... چه اتفاقی خواهد افتاد؟.»
- تعالیم حق - جلد اول/ ۱۳۷۷
- «آیا در تاریکی میتوانید ببینید؟ تا نور نباشد دیدن و تشخیص دادن میسّر نیست. اگر نور نباشد، حیات و زندگی وجود ندارد، همه چیز نابود میشود و از بین میرود، تا نور نباشد، زیبایی و عظمت وجود ندارد. آنجا که نور نیست تاریکی و جهل است، رنج و وحشت است، بلا و گرفتاری است. بیداری در نور است و خوابیدن و خواب دیدن در تاریکی... واقعیّت اینست که بهشت، نور، و جهنم، تاریکی است.»
- تعالیم حق - جلد اول/ ۱۳۷۷
- «باران که از ابرها میبارد، آلودگیها و پلیدیهای زمین را پاک و آن را زنده و شکوفا میسازد. آنگاه که قطرات اسماء الهی از ابرهای عشق به خداوند فرو ریزد و باران توجه به خداوند پدید آید، زمین وجود انسان پاک و شکوفا میشود، به این ترتیب دانههایی را که خداوند در روح و جان انسان کاشته (نیروها، قابلیتها و کیفیات باطنی) شکوفا شده و میرویند. وجود انسان، زنده میشود و به حیات الهی زندگی شاد و پربار میشود و بهشت الهی عیان میگردد.»
- تعالیم حق - جلد اول/ ۱۳۷۷
هنر زندگی متعالی
[ویرایش]- «در حضور خداوند زنده، عاشقانه زندگی کنید. حضور الهی را دریابید و به او بازگردید.»
- تعالیم حق - جلد اول/ ۱۳۷۷
- «با محبت به مخلوق، عشق به خالق را آشکار نمایید. دوست بدارید و عشق را آشکار کنید.»
- تعالیم حق - جلد اول/ ۱۳۷۷
- «ببینید، بشنوید و دریابید. متعالی بیندیش. بفهمید که چه میگویید، چه میکنید و چه میاندیشید.»
- تعالیم حق - جلد اول/ ۱۳۷۷
- «واقعیات را بپذیرید و توهّمات را بزدایید. بیدار باشید و در هوشیاری مشاهده کنید.»
- تعالیم حق - جلد اول/ ۱۳۷۷
- «حقوق دیگران را رعایت کن و به حق کسی تجاوز نکن. خوب باش و خوبی کن.»
- تعالیم حق - جلد اول/ ۱۳۷۷
- «نفس را کنترل کن و بر آن مسلط باش. ذهنت را برنامه ریزی کن و جهت ده.»
- تعالیم حق - جلد اول/ ۱۳۷۷
مبارزه متعالی
[ویرایش]- «قویترین مبارز و مبارزه، هماهنگترین است. بهترین ضربه، الزاماً قویترین ضربه نیست بلکه متناسبترین ضربه است. ضربه ایی مؤثر، به هنگام و به اندازه.»
- آمین- جلد اول/ ۱۳۸۷ [۲]
- «صلح کردن بر جنگیدن برتری کامل دارد، اگر صلح متعادل امکانپذیر است از جنگ بپرهیز.»
- آمین- جلد اول/ ۱۳۸۷
- «همه احتمالات را دربارهٔ دشمن و قدم بعدی او را در نظر بگیر و آماده هر واکنشی باش.»
- آمین- جلد اول/ ۱۳۸۷
- «با تمام قدرت و امکان ات حمله کن با یکپارچگی و یگانگی کامل عمل کن.»
- آمین- جلد اول/ ۱۳۸۷
- «گاهی بهترین دفاع حمله است و گاهی بهترین حمله دفاع کردن است.»
- آمین- جلد اول/ ۱۳۸۷
- «بیهوده مقاومت نکن یا به میدان دشمن وارد شو و آن را تصرف کن یا بگذار دشمن به میدانی که تو نشان میدهی وارد شود و مغلوب گردد.»
- آمین- جلد اول/ ۱۳۸۷
- «از ضربات غیر مؤثر و غیر کارا بپرهیز. مؤثرترین و کاراترین ضربهها را وارد کن».
- آمین- جلد اول/ ۱۳۸۷
- «اصول اخلاقی را در مبارزه بکارگیر.»
- آمین- جلد اول/ ۱۳۸۷
- «دشمن را غافلگیر و برایش تله گذاری کن. در کمین دشمن باش و او را زیر نظر بگیر.»
- آمین- جلد اول/ ۱۳۸۷
- «نقشهها و افکار دشمن را بخوان و تحلیل کن.»
- آمین- جلد اول/ ۱۳۸۷
- «بهترین و مؤثرترین شعارها را بساز.»
- آمین- جلد اول/ ۱۳۸۷
- «فلسفه تبیین اوضاع گذشته، حال وآینده را بر ضد دشمن طرح ریزی کن.»
- آمین- جلد اول/ ۱۳۸۷
- «هر کاری که بر ضد دشمن میکنی مراقب باش که دشمن ات هم ممکن است همان کار را با تو بکند.»
- آمین- جلد اول/ ۱۳۸۷
- «شناخت ات را از دشمن و میدان مبارزه و خودت تجدید و به روز کن. همه عناصر مبارزه را زیر نظر داشته باش و هر تغییری را تحلیل کن.»
- آمین- جلد اول/ ۱۳۸۷
- «دشمن را دوست بدار اما از روش او نفرت داشته باش.»
- آمین- جلد اول/ ۱۳۸۷
- «روش ات را هر چه بیشتر بر هوشمندی و تفکر متکی کن تا ابزار فیزیکی.»
- آمین- جلد اول/ ۱۳۸۷
- «در برابر دشمن بسیار دانا، بسیار نادان و بسیار قوی به شدت احتیاط کن.»
- آمین- جلد اول/ ۱۳۸۷
- «زمانها و موقعیتهای مبارزه را بشناس.»
- آمین- جلد اول/ ۱۳۸۷
- «مبارزه و پیروزی را آسان بگیر و سخت نگیر اما خود را فریب نده و ساده لوح نباش.»
- آمین- جلد اول/ ۱۳۸۷
- «در مبارزه، نه و نمیشود را به خود راه نده و نگذار ترس و ناامیدی و آشفتگی در تو مستقر شود.»
- آمین- جلد اول/ ۱۳۸۷
- «پس از پیروزی، در دشمن نایست از دشمن عبور کن.»
- آمین- جلد اول/ ۱۳۸۷
- «حرص و غرور و حسد حریف ات را تحریک کن.»
- آمین- جلد اول/ ۱۳۸۷
- «از جایی که حریف ات انتظار ندارد به او ضربه بزن».
- آمین- جلد اول/ ۱۳۸۷
- «کاری کن که حریف ات احتیاط وهوشمندی خود را از دست بدهد».
- آمین- جلد اول/ ۱۳۸۷
- «دشمن را مهار کن و به کنترل درآور زیرا مهار و جهت دهی دشمن بر حمله و دفاع غلبه دارد».
- آمین- جلد اول/ ۱۳۸۷
- «اگر کسی به مقدسات تو توهین کرد توهین او را با توهین جواب نده. غیرت مقدست را هوشمندانه و مدبرانه نمایان کن. نگذار مقدسات ات به نقاط ضعفات مبدل شود. اگر مقدسات الهی تو بی حرمت شدند، تفکر کن و خردمندانه تصمیم بگیر آنگاه ریشه ایترین، کوبندهترین و مؤثرترین واکنش ممکن را نشان بده ابتدا سعی کن که بیطرفانه و بدون تعصب، واقعیتها و نشانهها را آشکار نمایی. توهین کننده را آگاه کن و با روشنگری ات او را هدایت کن اما اگر او به عمد و دانسته توهین کرد، اگر قصد او برای ضربه زدن جدی بود، عادلانه و متناسب، مجازات اش کن و نتیجه کارش را به او برسان».
- آمین- جلد اول/ ۱۳۸۷
- «مقاومت نکن نیروی وارده را بپذیر و دشمن را با پذیرش اش، مغلوب کن.»
- آمین- جلد اول/ ۱۳۸۷
- «اگر به سمت راست صورت ات سیلی زدند، همیشه سمت چپ را جلو نیاور بلکه با همان ضربهٔ اول بر زمین بیافت و با افتادگی ات زمین زیر پای حریف را خالی کن.»
- آمین- جلد اول/ ۱۳۸۷
- «جلوی ضربهها را نگیر. ضربهها را جهت بده. دشمن ات را نکُش، او را به دنبال خودت بِکش...»
- آمین- جلد اول/ ۱۳۸۷
- «برای فتح میدان اصرار نکن که در مرکز میدان قرار گیری و به سمت مرکز حرکت کنی، گاهی حرکت از کنارهها و رفتن از حاشیهها کلید فتح میدان است.»
- آمین- جلد اول/ ۱۳۸۷
- «مبارزه جنگ نیست، صلحی هوشمندانه است و مبارز بزرگ، مبارز صلح جوی عاشق است؛ مبارزی است که بزرگترین سلاح مبارزه اش محبت اوست. او به اتکای یکی مبارزه میکند، چه بسا از مبارزه کردن اولیهترین اصول و فرمولهای مبارزاتی را نداند اما چون به اتکای یکی در میدان حاضر شده است چون برای یکی، به عشق یکی و برای اثبات وفاداری و غیرت و دوستی اش به یکی راهی میدان شده است ... پیروزی را قبل از ورود به میدان از آن خود کرده است. مبارز حقیقی پیش از ورود به میدان مبارزه قربانی نمیدهد او خودش را خیلی پیشتر از اینها قربانی ساخته است؛ غرور و منیتش را سر بریده است و روحش را تسلیم یکی کرده است او حتی فکر کردن به خودش را نیز از یاد برده است از خودگذشتگی ندارد چون خیلی پیش تر از اینها ازخودش گذشته است او بی خود است و با یکی؛ پس یکی همیشه با اوست ... و توفیق حقیقی از آن اوست...»
- آمین- جلد اول/ ۱۳۸۷
- «در مبارزهٔ انتحاری چیزی برای ترسیدن و به عقب رفتن وجود ندارد. این مبارزهٔ شیران است. مبارزهٔ شیر آسا و با تمام قدرت اش حمله میکند. نه از مرگ هراسی دارد و نه از دشمن خود هر چند که بسیار قوی باشد. در این مبارزه، نجات دهنده، همان قربانی است. مبارزهٔ انتحاری حمله کردن به مرگ است. طوری که مرگ یا از مبارز بگریزد و یا توسط مبارز صید شود. چنین مرگی، نوع اعلایی از زندگی است زیرا مرگ که عامل نبودنها و نیستیها و نقصانها است در آن راه ندارد .»
- آمین- جلد اول/ ۱۳۸۷
ازدواج و رابطه جنسی
[ویرایش]- «مهمتر از اینکه ازدواج کنی یا نه پاسخ این سؤال است که بدانی چه کسی با چه کسی ازدواج میکند و محصول این ممزوج چیست؟»
- آمین- جلد اول/ ۱۳۸۷
- «ازدواج یکی از فرصتهای فراروی از خود و کنار گذاشتن خودخواهی است، اما بیشتر تجربه کنندگان، آن را به عنوان فرصتی برای خودخواهیهای بیشتر میبینند و در آن، خودبینانه تر از قبل عمل میکنند.»
- آمین- جلد اول/ ۱۳۸۷
- «در انتخاب همسرت خودِ نهانی اش را ببین نه خودنمایی اش را که اکثر فریب خودنماییها را میخورند.»
- آمین- جلد اول/ ۱۳۸۷
- «همسری، همدستی نیست پس با کسی که صرفاً میتواند همدست تو باشد و همکار خوبی برایت باشد ازدواج نکن. همسر تو میتواند هم دست تو باشد اما هم دست تو به صرف هم دستی اش نمیتواند همسر تو باشد. همسر تو حتماً همراه و همسفر تو در زندگی است اما همسفر تو در زندگی حتماً همسر تو نیست...»
- آمین- جلد اول/ ۱۳۸۷
- «رابطهٔ جنسی بین دو نفر به رابطهٔ میان دو سرنوشت منجر میشود. زیرا آن به معنای پیوند سرنوشت است و این پیوند به شراکت طرفین در تقدیرات منجر میشود. هر یک در نورها و تاریکیهای دیگری، در تأثیرات پیشین و پسین خوب و بد، در امکانات و ضد امکانات دیگری سهیم میشود. این شراکت تقدیری مانند زنجیر خوردن و بسته شدن دو نفر به همدیگر است. آنها و آنچه بر هر یک واقع میشود، تا پایان جریان زندگی در این جهان و جهانهای دیگری به دیگری تأثیر گذار است. حال این اثرات ممکن است سازنده باشد یا مخرب اما غالباً مخرب و مختل کننده است. مگر آنکه ارتباط جنسی هماهنگ رخ داده باشد.»
- آمین- جلد اول/ ۱۳۸۷
- «وقتی رابطهٔ (جنسی) میان دو نفر که با یکدیگر هماهنگی ندارند اتفاق میافتد این مثل آنست که دو درخت غیر پیوندی را به یکدیگر پیوند بزنید. نه تنها پیوند این دو، اتفاق نمیافتد بلکه ممکن است دو درخت خشک شوند و زندگی خود را به تدریج از دست دهند؛ و یا شاید، این پیوند خود را در تغییرات ناهنجار و سرطانی متجلی سازد. درخت را به بیماری کشندهٔ ظاهری یا درونی مبتلا کند و میوه و وجود آنرا فاسد و تخریب کند.»
- آمین- جلد اول/ ۱۳۸۷
- «بعضی از مواد را اگر با یکدیگر ترکیب کنید برآیند تأثیرات آنها بر یکدیگر خرابی است این آن را فاسد میکند و شاید آن هم این را. بعضی غذاها را اگر با هم بخورید، تأثیر خوب آنها بسیار بیشتر است بعضی دیگر، اگر با هم خورده شوند اثری مسموم کننده و حتی کشنده دارند. رابطه، رابطهٔ جنسی و ازدواج هم همینطور است.»
- آمین- جلد اول/ ۱۳۸۷
- «با کسی ازدواج نکن که تو را صرفِ خود یا دیگر خیرها کند و از خدا بازدارد حتی اگر همسر مناسبی برای تو باشد. اما اگر او توانست تو را به خدا مشغول کند و از خود بازدارد ازدواج با او برکت است.»
- آمین- جلد اول/ ۱۳۸۷
- «ازدواج با یک نفر، ازدواج با سرنوشت او و شریک شدن در همه مسائل و نتایج اوست.»
- آمین- جلد اول/ ۱۳۸۷
- «طوری ازدواج نکن که بقیهٔ عمرت را صرف حل کردن و گرفتار شدن به مسایلی بگذرانی که ازآن پدید میآید.»
- آمین- جلد اول/ ۱۳۸۷
- «فقط تعداد اندکی از تصمیمها انتخاب آزادانه است. بیشتر تصمیمها یا تحلیلی اند یا تقدیری یا ترحمی یا تنفری یا توهمی. تصمیم ازدواج نیز همین طوراست.»
- آمین- جلد اول/ ۱۳۸۷
- «روح انسان در حال چرخش است. این روح و روان را باید با روح و روانی جفت کنید که با هم متناسب و هماهنگ و موزون باشد جز این سیالیت آنها و جریان سرنوشتشان با اشکال مواجه خواهد شد. زندگی بر آنان سخت میشود و شاید هم در درونشان متوقف گردد.»
- آمین- جلد اول/ ۱۳۸۷
- «جفتهای روحی حقیقی کسانی هستند که هر لحظه قلب خود را بسوی عشق میگشایند، در مسیری معنوی قرار میگیرند و خدمتی معنوی را به انجام میرسانند؛ بنابراین رابطه میان آنها محدود به جسم یا شخصیت هر یک نخواهد بود و رابطهای قلبی خواهند داشت.»
- آمین- جلد اول/ ۱۳۸۷
- «ملاقات بین جفتهای روحی زمانی اتفاق خواهد افتاد که هر دو طرف از آمادگی لازم برخوردار باشند و بتوانند مسئولیت یکدیگر را بر عهده بگیرند.»
- آمین- جلد اول/ ۱۳۸۷
طبیعت
[ویرایش]- «طبیعت مادر ماست نگذاریم بمیرد.»
- آمین- جلد اول/ ۱۳۸۷
- «هر زندهای که امروز نابود شود، فردا، محرومیت ناشی از نبود آن را تجربه خواهد کرد.»
- آمین- جلد اول/ ۱۳۸۷
- «ترک طبیعت، مرگ زندگیست و نابودی انسان در نابودی طبیعت است. جامعهٔ سالم با طبیعت سالم ممکن میگردد زیرا طبیعت امکان زندگیست که اگر بیمار شود، همهٔ زندگی انسان بیمار میشود و اگر این امکان افزایش یابد بر کیفیت زندگی انسان افزوده خواهد شد.»
- آمین- جلد اول/ ۱۳۸۷
- «حامیان طبیعت، حامیان حقیقت اند لکن همه انسانها در برابر حفظ طبیعت مسئول اند زیرا همهٔ ما در برابر حفظ زندگی و تداوم حیات خود و دیگران مسئولیم، پس نگذاریم طبیعت بمیرد. زشتی و بیماری و مرگ را از چهره اش بزدائیم زیرا محیط زیست انعکاسی از درون ماست. با نجات آن، خود را نجات دادهایم؛ و آنهایی که به خداوند میاندیشند بیاد داشته باشند که دوستی با طبیعت دوستی با خداست عشق به طبیعت عشق به خداست زیرا طبیعت مظهر و تجسم الهیست.»
- آمین- جلد اول/ ۱۳۸۷
- «طبیعت گرایی، جلوه ایی از خداگرایی طبیعی بشر است زیرا طبیعت زندهترین و آشکارترین تجسم و تجلیگاه خداست...»
- آمین- جلد اول/ ۱۳۸۷
- «مطمئناً اگر انسان از طبیعت حمایت کند طبیعت نیز حمایت خود را از انسان نشان خواهد داد. زیرا طبیعت زنده است و عکس العمل نشان میدهد.»
- آمین- جلد اول/ ۱۳۸۷
- «الگوهای طبیعت، الگوهایی برای حل مسائل بشر و زندگی هماهنگ اند.»
- آمین- جلد اول/ ۱۳۸۷
طریقه صاد میم (صید روحی)
[ویرایش]- «عموماً مردم صید و قربانی شدهاند. این هم دربارهٔ انسانهای حقیر و ناچیز صادق است و هم دربارهٔ بزرگان. تفاوت در این است که صید چه کسی؟ قربانی برای چه کسی و چه چیزی؟ انسانها غالباً قربانی و صید چیزهای پست و بیارزش میشوند اما معدودی از انسانها قربانی چیزهای بزرگ شدهاند و بنابراین بزرگ شدهاند زیرا ارزش صید متناسب با صیاد است و آنچه برای آن قربانی شوی میتواند ارزش تو را تعیین کند.»
- آمین- جلد اول/ ۱۳۸۷
- «بعید است که موجودی یافت شود که صید کسی یا چیزی نشده باشد یا خود قربانی نباشد.»
- آمین- جلد اول/ ۱۳۸۷
- «انسان باید همهٔ امکانات خود را به فرصتی برای خدمت به خداوند تبدیل کند و آن را صرف خدمت به خداوند و انجام قصدهای آسمان نماید. هر کاری و هر راهی که به خداوند ختم شود، خوب و هماهنگ است.»
- آمین- جلد اول/ ۱۳۸۷
- «در صاد میم صید میرود تا از چنگال صیادان مرگ رها شود، گذشتهٔ از دست رفته خود را جبران کند و امکانات حیاتی هدر رفته را دوباره بازیابد. پس او بجای صید بودن، صیاد شدن را انتخاب میکند. به جای آنکه دراغلب مواقع صید شود غالباً صید خواهد کرد. از این پس او نه تنها خود را نجات میدهد بلکه به فکر نجات و زندگی صید شدههای خود نیز هست. نه تنها به صید نورها و روحهای دیگر میپردازد بلکه پیوسته مترصد صید کردن روح خویش است. او در خدمت آسمان و پادشاه صیادان آسمان است و از طریق صید کردن و صید نشدن، خدمت خود را عملی میسازد. او همه این کارها را میکند تا بلکه آماده شود که خداوند، پادشاه جهان، توجهاش را به او کامل کند و نگاهاش را خیره سازد تا اینکه پادشاه او را بعنوان صید همیشگی و ابدی خود بپذیرد و در این صورت او تا ابد با پادشاه آسمانها، با خداوند جهان خواهد زیست. در این حال است که برای این همزیستی، خداوند جهان، روح خود را که روح آسمانهاست به او میدهد، در او میریزد و با روح خود او را برای همیشه در بر میگیرد.»
- آمین- جلد اول/ ۱۳۸۷
- «مسیح از بزرگترین استادان صیادی بود و در میان حواریون مسیح، پطروس و پولس صیادترینها بودند. وقتی که مسیح فرمود به دنبال من بیایید تا شما را صیاد مردم سازم، اشاره اش به همین بود.»
- آمین- جلد اول/ ۱۳۸۷
- «بسیاری از انواع ارواح و بویژه انسانها شبیه به حیوانات و جانوراناند. خزندگان، حشرات، پرندگان، چهارپایان و دیگران. روح بعضیها شبیه فرشتهها و ملائک و نورهاست؛ و انسانهای نایابی که روحشان ملک خداست و روح خداست.»
- آمین- جلد اول/ ۱۳۸۷
- «اقتدار روح آدمها را با قوه باتریها هم میشود مقایسه کرد. باتریهای نیم ولتی و یک و نیم ولتی، نه ولتی، و نیز ولتاژهای دو رقمی، سه رقمی و دهها رقمی. آخرین این باتریها، باتری هستهای است. اگر بتوان قائل به ابَرباتری هم شد باید آن را از نوعی دانست که اتصالش به بینهایت است.»
- آمین- جلد اول/ ۱۳۸۷
- «با صید ارواح کوچک و ذرات نور و سایه، صیادان نور، خود را برای صید ارواح بزرگ و نورهای عظیم آماده میکنند و اگر به صید ارواح بزرگ نائل آمدند آمادهاند تا بزرگترین و حقیقیترین، خداوند، آنها را صید نماید.»
- آمین- جلد اول/ ۱۳۸۷
- «چقدر خوشبخت است انسانی که مانند سگ وفادار خداست. سگ وفاداری که روز و شب در خدمت خدا و برای خداست. میدانید چرا بیشتر انسانها سگ را دوست دارند و بیش از هر حیوان دیگری سگ را به زندگی خود وارد کردهاند و دربارهٔ آن داستانها ساختهاند و گفتهاند؟ اگر تواضع تو آنقدر نیست که سگ وفادار و بی انتظار خدا باشی، و اگر تو صیاد روحی، پس مثل باز شکاری باش که بر دست خدا نشسته است و آماده که خداوند او را بسوی هدفی گسیل کند تا آن را برای کارهای خدا صید کند.»
- آمین- جلد اول/ ۱۳۸۷
- «در اوایل تمدن بشری که تمدنی باطنی بود، انسان با به یادآوری سقوط خود از آسمان تصمیم گرفت که دوباره به آسمان برگردد و در این جهت به کشف راهها و روشهای صعود به آسمان پرداخت. نتیجهٔ این کشفیات و شهودات پدید آمدن دستههای مختلف فنون باطنی شد که در قدم بعدی، این فنون باطنی شکل بیرونی به خود گرفتند و ظاهر گرا شدند. کشاورزی و باغبانی، صیادی و شکار، نماز و اسماء مقدس، موسیقی و رقصها و آیین قربانی از همین سنخ بودند. فنونی برای روح زایی و زایش روح و صعود به آسمان. اما بعداً این فنون بعنوان روشهایی برای زندگی زمینی، توسط پیروان آن روشن بینان تغییر شکل داده شد.»
- آمین- جلد اول/ ۱۳۸۷
- «تا فرصت هست باید همهٔ اقتدار از دست رفته را بازیابید و همه شکستها را به توفیقها بدل کنید. مخصوصاً شکستهایی که با خود، اقتدار روح شما را برده است. برای فتح بزرگ، احتیاج به فتحهای متعدد کوچکتر دارید.»
- آمین- جلد اول/ ۱۳۸۷
- «تو باید به پادشاه (خداوند) نشان دهی که نامزد وفادار او و بلکه وفادارترین هستی؛ بنابراین باید عدم خودباختگی خود را با قدرت تمام و بدون کمترین تزلزل نشان دهی. باید این را آشکار کنی، که فقط و فقط او را میخواهی و در هر شرایطی او تنها حقیقت زندگی تواست. در این صورت، پادشاه وفاداری تو را خواهد پذیرفت و با تو تا ابد وفادار خواهد ماند و تو را خواهد داشت.»
- آمین- جلد اول/ ۱۳۸۷
- «عیسی مسیح یکی از بزرگترین صیادان بود که هنر صید ارواح انسانها را به حواریون و بویژه چهار تن از حواریون خود و در رأس آنها، پطروس ماهیگیر، آموخت. سلیمان نبی (ع) نیز تبحر چشمگیری در صید و مهار ارواح و جنیان و حتی شیاطین داشت. اکثر انبیاء بزرگ توان بالایی در صید ارواح داشتند. گاهی آنها به جای صیدهای متعدد، تنها به یک صید بزرگ دست میزدند. صید بزرگ الیاس نبی، الیسع بود...»
- آمین- جلد اول/ ۱۳۸۷
واقعیت بهشت و جهنم
[ویرایش]- «بهشت شرایطیست که هر چه میخواهی برایت محقق میشود و هر چه قصد میکنی به تحقق میرسد. بهشت در حضور خدا و در نزدیکی او ساکن شدن است. بارور شدن دانههای نور در روح و بوجود آمدن باغ نورانی اسماء در روح تو است. معنای اصلی بهشت همان خوشبختی و رستگاریست. تقرب و اتصال و اتحاد با خداست. منظور از بهشت همان زندگی مطلوب است که محقق میشود و الا خوردنی و همسر و این چیزها در این جهان هم فراوان است. در بهشت به همه نیازهای تو پاسخ داده میشود و همه آرزوهای واقعی تو واقع میشوند.»
- آمین- جلد اول/ ۱۳۸۷
- «بهشت و جهنم در همین دنیا واقع شده و حتی پیش از این دنیا آغاز شده و تا بعد از این دنیا نیز ادامه خواهد داشت. بهشت و جهنم اصلی در درون انسان است و کیفیتی در روح بشر است که در جهان بیرونی نیز تجسم دارد. هم اکنون تو در بهشتی یا جهنمی. پس از این نیز هم.»
- آمین- جلد اول/ ۱۳۸۷
- «یک وجه جهنم آتش حسرت و پشیمانی و محرومیت است. آتش مخربی و ویرانکنندهای که انسان با اندیشهها و کلام و اعمال خود بوجود میآورد. حالتی از فشار شدید و تخریبکننده و رنج ویرانگر است که در روح و روان انسان آشکار میشود و در بیرون نیز انعکاس مییابد. این «عذاب آتش» همان خشم و نارضایتی خداوند است از بنده خود که به صورتهای مختلفی بر او میریزد و او را میسوزاند و دوباره میسوزاند و دوباره میسوزاند.»
- آمین- جلد اول/ ۱۳۸۷
- «اگر عمیقاً ببینید از هم اکنون میتوانید مشاهدهگر برخاستن مردگان از قبرها و برپایی قیامت و روز داوری خداوند باشید.»
- آمین- جلد اول/ ۱۳۸۷
- «وقتی که عاشق دور شدن معشوق را از خود میبیند، وقتی که ارتباط و پیوند معشوق را با دیگری میبیند و خود را محروم از آن مییابد حال او چگونه است؟ او حاضر است هر دم بمیرد و زنده شود اما از این آتش حسرت و محرومیت بیرون بیاید. جهنم اینگونه است.»
- آمین- جلد اول/ ۱۳۸۷
گزیده
[ویرایش]- «یکی بودن و یگانه زیستن راه یگانگی است.»
- آمین- جلد اول/ ۱۳۸۷
- «انکار شدنیها را انکار کن و از گذرکردنیها گذر کن و در انکار ناشدنی بمان.»
- آمین- جلد اول/ ۱۳۸۷
- «داستان زندگی ات را بنویس و نگذار به تو تحمیل شود.»
- آمین- جلد اول/ ۱۳۸۷
- «خوبترین، هماهنگترین است.»
- آمین- جلد اول/ ۱۳۸۷
- «خلاقانه بیدار شو. خلاقانه بخواب.»
- آمین- جلد اول/ ۱۳۸۷
- «رویاهایت را جدی بگیر و در سکوت به قلبت گوش کن.»
- آمین- جلد اول/ ۱۳۸۷
- «همانکه هستی باش آنگاه آنچه میخواهی بشو.»
- آمین- جلد اول/ ۱۳۸۷
- «یگانگی با یکی، یگانه زیستن و یگانه پرستی، سه راز زندگی است.»
- آمین- جلد اول/ ۱۳۸۷
- «خوبترین شیوه هماهنگی است. این شیوهٔ جهان است.»
- آمین- جلد اول/ ۱۳۸۷
- «هماهنگ با جهان باش تا جهان با تو هماهنگ باشد.»
- آمین- جلد اول/ ۱۳۸۷
- «با تفکر انتخاب کن و بدون تحقیق نپذیر.»
- آمین- جلد اول/ ۱۳۸۷
- «هر کاری که با دیگران میکنی با خودت کردهای پس بخوبی رفتار کن.»
- آمین- جلد اول/ ۱۳۸۷
- «حقیقت یکیست، راهها بسیار است و هر کس راه خود را دارد.»
- آمین- جلد اول/ ۱۳۸۷
- «خداوند زنده را با زنده پرستی میتوان تجربه کرد نه با مرده پرستی (خدای زنده را بپرست نه خدای مرده را).»
- آمین- جلد اول/ ۱۳۸۷
- «دریافت کردن بدون بخشیدن ممکن نیست پس ببخش تا به تو بخشیده شود.»
- آمین- جلد اول/ ۱۳۸۷
- «به نام خداوند بخشندهٔ مهربان، ببخش و محبت کن و مهربان باش.»
- آمین- جلد اول/ ۱۳۸۷
- «اصلیترین عامل تعیین کنندهٔ زندگی انسان، شعور اوست. زندگی انعکاس شعور است و با تغییر شعور، زندگی انسان تغییر میکند.»
- آمین- جلد اول/ ۱۳۸۷
- «اندیشهها و کلمات و تصاویر سازنده زندگی سازند.»
- آمین- جلد اول/ ۱۳۸۷
- «رابطه جنسی هماهنگ تعالی بخش است و ارتباط ناهماهنگ تخریب میکند.»
- آمین- جلد اول/ ۱۳۸۷
- «هر مسئلهای را با روش متناسبی باید حل کرد.»
- آمین- جلد اول/ ۱۳۸۷
- «بیماریها علل مختلفی دارند و برای درمان بیماری باید از روشهای هماهنگ بهره گرفت.»
- آمین- جلد اول/ ۱۳۸۷
- «ادیان مرده پیروان خود را میمیرانند و تعلیم زنده انسان را زنده میکند.»
- آمین- جلد اول/ ۱۳۸۷
- «دانستن کافی نیست، هوشیاری لازم است.»
- آمین- جلد اول/ ۱۳۸۷
- «ازدواج پرخطر است اما ازدواج هماهنگ ضروریست.»
- آمین- جلد اول/ ۱۳۸۷
- «با فهم معنای چیزها میتوان از چیزها عبور کرد.»
- آمین- جلد اول/ ۱۳۸۷
- «شناخت کامل به تجربهٔ کامل منجر میشود. شناختن، مهارکردن و ارتباط داشتن است.»
- آمین- جلد اول/ ۱۳۸۷
- «این دنیا محل عبور است. هر لحظه از آن عبور کن.»
- آمین- جلد اول/ ۱۳۸۷
- «تغذیهٔ زنده از شرایط زندگی و زنده زیستن است.»
- آمین- جلد اول/ ۱۳۸۷
- «مرگ پایان این جسم است اما آغاز زندگی دوباره است.»
- آمین- جلد اول/ ۱۳۸۷
- «زندگی حقیقی در عاشقانه زیستن است.»
- آمین- جلد اول/ ۱۳۸۷
- «انسان به شعور است نه به ادعا و اسم و چیزهای دیگر.»
- آمین- جلد اول/ ۱۳۸۷
- «زندگی برای تو همان است که آنرا میبینی. اگر نگاه تو دگرگون شود زندگی تو دگرگون میشود.»
- آمین- جلد اول/ ۱۳۸۷
- «انسانها عموماً خواباند و مشغول خواب و کابوس و رؤیا، بیدار شو و بیدار کن.»
- آمین- جلد اول/ ۱۳۸۷
- «نیروی راستی میتواند انسان را از همهٔ بدیها و تاریکیها و خطرات نجات دهد.»
- آمین- جلد اول/ ۱۳۸۷
- «راستی و درستی جوهر توصیههای خداوند به بشر است.»
- آمین- جلد اول/ ۱۳۸۷
- «الگوهای طبیعت، الگوهایی برای حل مسائل بشر و زندگی هماهنگ اند.»
- آمین- جلد اول/ ۱۳۸۷
- «تقدیر واقع شدنی است در عین حال تدبیر شدنی است.»
- آمین- جلد اول/ ۱۳۸۷
- «رنج زاییدهٔ تنهایی است و راحتی در برقراری ارتباط است.»
- آمین- جلد اول/ ۱۳۸۷
- «به خوبترینها بپرداز نه خوبها و نسبتاً خوبها.»
- آمین- جلد اول/ ۱۳۸۷
- «ارتباط با زندگان زنده میکند و رابطه با مردگان میمیراند.»
- آمین- جلد اول/ ۱۳۸۷
- «سیاست زدگی، دروغ زدگی است. گرفتار آن نشوید.»
- آمین- جلد اول/ ۱۳۸۷
- «توان خلاق ذهن ات را تماماً به کار گیر.»
- آمین- جلد اول/ ۱۳۸۷
- «داشتههایت را با فهمیدن بارور کن تا به عمل درآیند و به محصول برسند.»
- آمین- جلد اول/ ۱۳۸۷
- «قوی باش تا قدرت یابی. شاد باش تا شاد شوی. هر چه میخواهی باش تا هر چه میخواهی بشوی.»
- آمین- جلد اول/ ۱۳۸۷
- «خلاقانه سؤال کن، خلاقانه بیندیش، خلاقانه بگو، خلاقانه عمل کن و خلاق باش زیرا تو تصویر خالق جهان هستی.»
- آمین- جلد اول/ ۱۳۸۷
- «شایستگی به شعور است و اتفاقات به آمادگی است. برای وقوع هر چیزی آماده باش.»
- آمین- جلد اول/ ۱۳۸۷
شعور خلاق است
[ویرایش]- «پروردگار متعال میفرماید: خداوند سرنوشت هیچ امتی را تغییر نمیدهد مگر آنکه آنان نفس خود را تغییر دهند.»
- آمین - جلد سوم/ ۱۳۸۷ [۳]
- «و مکتوب است که، آنچه در درون است در بیرون است و آنچه در بالاست در پایین است.»
- آمین - جلد سوم/ ۱۳۸۷
- «زندگی انسان و سرنوشت او، تجسم آن چیزیست که در درون اوست. زندگی انسان انعکاسی از شعور اوست و هر تغییری در وضعیتها، حالات و شرایط، نتیجه حرکت شعور است.»
- آمین - جلد سوم/ ۱۳۸۷
- «اگر تو تغییر کنی، تصویر تو در آینه تغییر میکند. هر حرکت تو، در تصویری که در آینه داری منعکس میشود؛ و این جهان آینهایست که تصورات درونی تو را تجسم میبخشد.»
- آمین - جلد سوم/ ۱۳۸۷
- «شرایط بیرونی بر شرایط درونی اثرگذار است لکن اقتدار نهایی، با شرایط درونی است. حتی اگر با تغییر شرایط بیرونی بتوانید اوضاع و احوال درونی را تغییر دهید، اینکار از طریق تغییر آگاهی صورت پذیرفته زیرا هیچ اتفاقی نمیافتد مگر آنکه قبلاً تغییری در شعور رخ داده باشد.»
- آمین - جلد سوم/ ۱۳۸۷
- «اندیشهها و حالات، اوضاع و احوال بیرونی را میسازند.»
- آمین - جلد سوم/ ۱۳۸۷
- «اگر درون تو تغییر کند، آنچه در بیرون است خودبخود تغییر خواهد کرد.»
- آمین - جلد سوم/ ۱۳۸۷
- «اگر به روشنی پذیرفتهای که میشود، بدان که میشود.»
- آمین - جلد سوم/ ۱۳۸۷
- «اگر شکل آگاهی ات را تغییر دهی، شکل زندگیت و اگر نوع آنرا تغییر دهی نوع زندگیات دگرگون میشود.»
- آمین - جلد سوم/ ۱۳۸۷
- «بر هر چه آگاه شوی، به کنترل تو درمیآید و در اقتدارت قرار میگیرد.»
- آمین - جلد سوم/ ۱۳۸۷
- «آنچه در قلب است، حالات و کیفیات زندگی را باعث میشود و محتویات ذهن، وضعیت زندگی را بوجود میآورد.»
- آمین - جلد سوم/ ۱۳۸۷
- «انسان نقاش زندگی خویش است و نقاش وجود خود. قلم او، اندیشههای اوست.»
- آمین - جلد سوم/ ۱۳۸۷
- «لازمه توفیق بیرونی، توفیق درونی است.»
- آمین - جلد سوم/ ۱۳۸۷
- «برای آنکه چیزی را بوجود آوری یا از میان برداری، باید شعور آن را مستقر سازی.»
- آمین - جلد سوم/ ۱۳۸۷
- «زندگی متعالی، در شعور متعالی است.»
- آمین - جلد سوم/ ۱۳۸۷
- «آنچه در بخش آشکار زندگی اتفاق میافتد ریشه در بخش ناآشکار دارد.»
- آمین - جلد سوم/ ۱۳۸۷
- «سرنوشت ملتها را برآیند خودآگاهی آنان رقم میزند.»
- آمین - جلد سوم/ ۱۳۸۷
- «شعور انواع گوناگونی دارد بنابراین موجودات هستی نیز به گروههای متعددی تقسیم میشوند زیرا هر گروه از آنها تجلی نوعی شعور است؛ بنابراین برای ارتباط با هر گروهشان باید از طریق نوعی شعور اقدام کرد.»
- آمین - جلد سوم/ ۱۳۸۷
- «با تغییر شعور میتوان هر چیزی را تغییر داد و هر دگرگونی را در هر اندازهای ایجاد نمود زیرا روح خلاقه که شعور متعالی است دارای قدرت آفرینندگی و ویرانگری نامحدود است.»
- آمین - جلد سوم/ ۱۳۸۷
- «ذهن مانند زمین حاصلخیزی است که دانههایی که در آن میکاری میروید و محصول این دانهها وجود تو و زندگی تو است. باید کشاورزی باطنی را آموخت.»
- آمین - جلد سوم/ ۱۳۸۷
- «زندگی نقشی است که با قلم خودآگاهی نقاشی میشود.»
- آمین - جلد سوم/ ۱۳۸۷
- «با بالا رفتن خودآگاهی، ارزشها و کیفیات زندگی افزایش مییابند و نوع زندگی دگرگون میشود. با تغییر شکل آگاهی، تنها صورت و ظاهر تغییرات، دگرگون میشوند.»
- آمین - جلد سوم/ ۱۳۸۷
- «در زندگی تو هر چیزی زاییده شعور تو است. اگر آگاهی ات دگرگون شود، محصولات و فرزندان آن هم دگرگون میشوند. خوبی و بدی، بیماری و شفا، رنج و راحتی، فقر و ثروت، ضعف و قدرت، کوچکی و بزرگی و همه مظاهر زندگی و مرگ ناشی از نوع و فرم شعور است.»
- آمین - جلد سوم/ ۱۳۸۷
- «روح آفریننده در روح انسان است پس همان قدرت و شعوری که کائنات و کهکشانها را بوجود آورد، در روح او پنهان است.»
- آمین - جلد سوم/ ۱۳۸۷
- «دردها و رنجها، ضعفها و ناتوانیها، و شکستها و محرومیتها ناشی از جهل و ناآگاهی است.»
- آمین - جلد سوم/ ۱۳۸۷
- «ذهن به کامپیوتری شبیه است که با اندیشهها (نیات، قصدها، باورها و دانستهها) برنامه ریزی میشود.»
- آمین - جلد سوم/ ۱۳۸۷
- «به اندازهای انسانها و موجودات دیگر را میشناسی که بر خود، آگاه شدهای زیرا دگرآگاهی مولود خودآگاهی است.»
- آمین - جلد سوم/ ۱۳۸۷
- «تغییر پایدار زندگی، تغییر در شعور و آگاهی انسان است، سایر تغییرات متزلزل و فروریختنیاند.»
- آمین - جلد سوم/ ۱۳۸۷
- «ارتباط واقعی انسان با هر چیز، متناسب با درک و شناختش از آن است.»
- آمین - جلد سوم/ ۱۳۸۷
- «بر هر چه که کاملاً آگاه شوی با آن یکی میشوی.»
- آمین - جلد سوم/ ۱۳۸۷
- «همه جهانها و همه موجودات شکلها و انواعی از شعورند. آنچه از آنها صادر میشود نیز به همین وابسته است. آنکه بتواند شعور چیزها را تغییر دهد، خواهد توانست بر هر چیزی اثر بگذارد و هر چیزی را آنطور که میخواهد، تغییر دهد و به کنترل درآورد.»
- آمین - جلد سوم/ ۱۳۸۷
- «خداوند بواسطه آنچه در ذهن و قلب توست، با تو رفتار میکند، از تو میگیرد و به تو میبخشد.»
- آمین - جلد سوم/ ۱۳۸۷
- «ایمان تو هر چه بگوید، شدنی و شده است.»
- آمین - جلد سوم/ ۱۳۸۷
تفکر
[ویرایش]- «بیدار باشید و هوشیار شوید و چشم بگشایید. در اموری که باید، تفکر کنید. بخصوص پیش از تصمیمات و امور مهمتر تفکر کنید. از چاه تاریک و هولناک نادانی بیرون بیایید اما در دامهای خطرناک دانستگی نیفتید.»
- آمین - جلد سوم/ ۱۳۸۷
- «سؤال کلید تفکر است و تفکر کلیدیست از کلیدهای دانایی.»
- آمین - جلد سوم/ ۱۳۸۷
- «پس سؤال کن تا بدانی و به خوبی بپرس تا به خوبی پاسخ بگیری.»
- آمین - جلد سوم/ ۱۳۸۷
- «برای عبور از یک مسئله باید از درهای باز یا بازشدنی آن وارد شد والا عبور میسر نیست.»
- آمین - جلد سوم/ ۱۳۸۷
- «گفتهاند سؤال نیمی از دانستن است. لکن همه سؤالات از جنس کلمات نیستند و امکان بروز آنها تنها این نیست.»
- آمین - جلد سوم/ ۱۳۸۷
- «برای به کنترل درآوردن بشناس و برای دانستن بپرس.»
- آمین - جلد سوم/ ۱۳۸۷
- «بعضی سئوالات را دور بینداز و بعضی را نزدیک بینداز و اندکی را نگه دار و به جایی نینداز .»
- آمین - جلد سوم/ ۱۳۸۷
- «در برخورد با موضوعات سئوال برانگیز سئوال کنید. در این هنگام هر سئوالی را نپرسید بلکه موثرترین و راهبردیترین سئوالات را مطرح کنید. تاریکیهایی را روشن کنید که ضروریست و الا تاریکی کم نیست. ابهامات و موانعی را به سؤال تبدیل کنید که پیش روی شماست و حرکت هماهنگ شما را متوقف ساخته. به سئوالاتی بپردازید که برای عبور کردن کلیدی است زیرا سئوالات فراوانند چون ناشناختهها نامحدوداند.»
- آمین - جلد سوم/ ۱۳۸۷
- «نشانه متفکر زیاد پرسیدن نیست، خوب پرسیدن است و از اولین علائم خوبی، هماهنگی است.»
- آمین - جلد سوم/ ۱۳۸۷
- «بیش از حد ظرفیت پاسخگویی، خود را با سئوالات زیادی درگیر نکنید. مبارزی که با حریفانی بیش از حد توانش جدال میکند، چارهای جز شکست ندارد.»
- آمین - جلد سوم/ ۱۳۸۷
- «تفکر یکی از روشهای پاسخ دادن به سئوالات است. بعضی از سئوالات خود جواب اند و بعضی از جوابها تنها از طرق غیر مستقیم عرضه شدنی اند.»
- آمین - جلد سوم/ ۱۳۸۷
- «سئوالات زیادی در ارتباط با شما و ارتباط شما با جهان وجود دارد که پرداختن به همه آنها در زندگی بسیار بعید است پس مهمترین سئوالات را بیابید و برای یافتن پاسخ آنها تلاش کنید.»
- آمین - جلد سوم/ ۱۳۸۷
- «هر سئوالی که اول پرسیده شد الزاماً اول پاسخ نمیگیرد حتی بعضی از سئوالات بی آنکه طرح شوند پاسخ مییابند.»
- آمین - جلد سوم/ ۱۳۸۷
- «فرض کن در غاری هستی و میخواهی از آن خارج شوی. چنیدین دالان تاریک وجود دارد که یکی از آنها، به بیرون راه دارد. بعضی به پایین کوه و زیر زمین و بعضی به بالای کوه و نواحی دیگر راه دارند. برای خروج از غار باید از آن یک دالان رفت. رفتن از دالانهای دیگر رسیدن به نتیجه دیگری غیر از قصد تو است. پس سئوالی بپرس که به هدف بزند و نه چیزهای دیگر. بیهوده پرسیدن بدتر از نپرسیدن است.»
- آمین - جلد سوم/ ۱۳۸۷
- «اگر با یک سئوال به نتیجه نرسیدی شاید با چند سئوال به نتیجه برسی عکس این هم میتواند درست باشد. همچنین اگر با یک شکل پرسیدن جواب نمیآید شاید با تغییر شکل آن پاسخ حاصل شود.»
- آمین - جلد سوم/ ۱۳۸۷
- «حرکت ات را از جایی شروع کن که دیگران تمام کردهاند و در تفکر به آنچه کاملاً روشن است نپرداز.»
- آمین - جلد سوم/ ۱۳۸۷
- «همانطور که یک حرکت بزرگ از هزار حرکت کوچک و پراکنده بهتر است یک سئوال بزرگ نیز بر سئوالات جزئی و آشفته ارجح است.»
- آمین - جلد سوم/ ۱۳۸۷
- «وقتی به جواب میرسی که سئوال به تو رسیده باشد نه رسانده باشند زیرا هر سئوالی از امکان وجودیِ یافتن جواب برخوردار است.»
- آمین - جلد سوم/ ۱۳۸۷
- «سئوال را از همان جایی بیاور که نمی دانی. چیزی را بپرس که نمی دانی و لازم است بدانی و اگر ندانی از زندگی ات کاسته میشود.»
- آمین - جلد سوم/ ۱۳۸۷
- «وضع توانایی و کارایی مغزی انسان میتواند از چوب خط و چرتکه تا سوپر کامپیوتر و ابر کامپیوتر تغییر کند. طبق این مثال، توانایی فعال شده و فعالیت مفید اکثر انسانها درحد چوب خط و چرتکه باقیمانده است و این توقف به حالتی مانند زنگ زدگی مغز ایجاد شده است.»
- آمین - جلد سوم/ ۱۳۸۷
- «متفکران این دنیا کار را بر اساس شرایط موجود و آنچه گمان میکنند، موجود خواهد بود، پیش بینی کردهاند. لکن این شرایط و مبنای آن گمان، دگرگون خواهد شد . . . زمین مانند گذشته نمیچرخد، خورشید مثل قرنهای پیش بر زمین نمیتابد، آبها به رفتار جدید عادت خواهند کرد و ابرها و بادها و تابشهای سماوی. آب و هوای زمین مثل دیوانگان عمل میکند. او به واقع مثل آدمهای انقلابی رفتار میکند. انقلابی بر علیه بشر، برای بشریت و برای انسان کامل.»
- آمین - جلد سوم/ ۱۳۸۷
- «انسان کامل و متعالی دارای مغز و ذهن کامل، قلب کامل و روح کامل است... اگر میخواهید در راه کامل و کمال قدم بگذارید لازم است ذهن و قلب و روحتان در جریان رشد و بیداری و کامل شدن قرار گیرد.»
- آمین - جلد سوم/ ۱۳۸۷
- «بزرگترین نخبگان زمین از کوچکترین فرزانگان آسمان کوچکترند. متفکر بزرگ باطنی برای حل مسائل به چهل کلید دسترسی دارد و اما بزرگترین متفکران ظاهری بعید است که به بیش از پنج کلید دستی رسانده باشند.»
- آمین - جلد سوم/ ۱۳۸۷
مدیریت مشاهدهای
[ویرایش]- «قبل از آنکه شروع کنید تمام کنید و پیش از آنکه بروید، به مقصد برسید. پس قبل از تصمیمات خود دوراندیشی کنید و احتمالات و امتدادهای ممکن را ببینید و تدبیر کنید.»
- آمین - جلد سوم/ ۱۳۸۷
- «مدیریت را از راه مشاهده مدیریت مدیران بزرگ و نقایص مدیران ناموفق بیاموزید.»
- آمین - جلد سوم/ ۱۳۸۷
- «مسائل بزرگ را در دل مسائل کوچک حل کنید و از طریق حل مسائل کوچک به الگوی مسائل بزرگ دست یابید.»
- آمین - جلد سوم/ ۱۳۸۷
- «از صفر شروع نکنید. از نقطه پایان پیمایندگان شروع کنید. نقطه شروعتان نقطه تمام دیگران باشد.»
- آمین - جلد سوم/ ۱۳۸۷
- «اکثر انسانها برای حل مسائل خود متکی به روشهای مردهاند چون اکثراً مردهاند. آزمون خطا، تقلید کورکورانه، عمل به اولین فکری که به ذهن میآید، واکنش بر طبق شرطیشدگیها، برخورد خطی و شکننده و سر به سر، غافل از آنکه برخوردهای مرده بازخوردهای مرده در پی دارد.»
- آمین - جلد سوم/ ۱۳۸۷
- «وضع توانایی و کارایی مغزی انسان میتواند از چوب خط و چرتکه تا سوپر کامپیوتر و ابر کامپیوتر تغییر کند. طبق این مثال، توانایی فعال شده و فعالیت مفید مغزی اکثر انسانها در حد چوب خط و چرتکه متوقف مانده است و این توقف به حالتی مانند زنگزدگی مغز منجر شده است. به آنچه دربارهٔ تفکر گفتهام عمل کنید تا زنگهای مغزتان زدوده شود و توانایی آن بالا برود و بلکه جهش کند. میتوانید با گاوآهن زمین را شخم بزنید، گندم بکارید و ماهها منتظر باشید، سپس از آن مراقبت کنید بعد درو کردن و در آسیاب دستی ریختن و آرد کردن و در تنور زدن و نان درست کردن. با زحمات زیاد میتوانید به محصول نان برسید اما از راههای بسیار سادهتری و با یک هزارم از آن زمان و انرژی و هزینه میتوانید نان بخورید و علاوه بر آن از همه غذاهایی که میخواهید. اما اکثر مردم مثل کسی زندگی میکنند که همه زندگی خود را صرف تهیه چند قرص نان آنهم از سختترین و بدترین راهها کرده است. از آن مردم نباشید و اگر هستید جدا شوید. برای حل مسائل از بهترین و متناسبترین روشها استفاده کنید.»
- آمین - جلد سوم/ ۱۳۸۷
- «برای راهاندازی کارها و حل مسائل خطی با دو روش موضوع را اجرا کنید. روش انقلابی و ضربتی، و روش تثبیتی و سیستماتیک. ابتدا اسکلت ساختمان و زیرساخت کلی را برپا کنید و سپس به تکمیل و تزیین ساختمان بپردازید.»
- آمین - جلد سوم/ ۱۳۸۷
- «فکر را در ذهن بچرخانید. زودهنگام نظر ندهید. هر فکری که به ذهنتان میرسد زود برای دیگران طرحاش نکنید. حداکثر ایدهها را ببینید و بهترین ایدهها را انتخاب کنید. نظرات خام و غیرمؤثر و سطحی را بیان نکنید و مؤثرترین و غنیترین و پختهترین اندیشههای ممکن را (به تناسب شرایط) بیان کنید.»
- آمین - جلد سوم/ ۱۳۸۷
- «هر کاری میتوانید بکنید نکنید حداکثر کاری را که میتوانید انجام دهید. سقف توانایی شما بالارونده است اگر به سقف برسید و آنرا فشار دهید.»
- آمین - جلد سوم/ ۱۳۸۷
- «اولویتها را در نظر بگیرید تا گرفتار اولویتهای نابههنگام نشوید.»
- آمین - جلد سوم/ ۱۳۸۷
- «کارهای تفکری خود را قبلاً در کاغذ تیتر بزنید تا در مغزتان تیتر بخورد.»
- آمین - جلد سوم/ ۱۳۸۷
- «مسائل را از ریشه حل کنید. شاخ و برگها چندان مهم نیستند.»
- آمین - جلد سوم/ ۱۳۸۷
- «برای تحقق یک هدف خانوادگی، هماهنگترین خانواده کاری را بوجود بیاورید و متناسبترین هدف و برنامه را انتخاب کنید سپس چرخه کاری و جریان تفکری را ایجاد نمایید.»
- آمین - جلد سوم/ ۱۳۸۷
- «در مواجهه با خطر ابتدا دامنه گسترش خطر را متوقف کنید. نخست جلوی جریان خطر را بگیرید بعد خطرات وارد شده و وارد نشده را تدبیر کنید.»
- آمین - جلد سوم/ ۱۳۸۷
- «خود را به جواب سیاه و سفید محدود نکنید. بین سیاه تا سفید هزاران رنگ دیگر هم وجود دارد. بین جواب بله و نه، و میشود یا نمیشود هم همینطور.»
- آمین - جلد سوم/ ۱۳۸۷
- «مشکلات را مسائل ببینید و مسائل را به فرصتها بدل کنید.»
- آمین - جلد سوم/ ۱۳۸۷
- «فراموش نکنید که دیگران همانطور مسائل را نمیبینند که شما میبینید همانطور که شما هم مثل دیگران نمیبینید.»
- آمین - جلد سوم/ ۱۳۸۷
- «برای بیل زدن از سوزن استفاده نکنید سوزن برای دوختن است و بیل برای شخم زدن؛ بنابراین وقتی که کاری را به زیر دستان خود واگذار میکنید قابلیتها و تناسبها را در نظر بگیرید؛ و در نظر بگیرید که با بیل کارهای زیادی میشود کرد اما بهترین کار آن، هوا را به زمین رساندن است.»
- آمین - جلد سوم/ ۱۳۸۷
- «از جایی شروع کنید که دیگران تمام کردهاند. دیگرانی که معتبر بوده و نتایج کارشان قابل قبول است. از تکرار غیرلازم کارها و روندها اجتناب کنید.»
- آمین - جلد سوم/ ۱۳۸۷
- «الگوهای موفق در هر زمینهای راهی را طی کردهاند که احتمالاً شما در آن زمینه میخواهید طی کنید؛ بنابراین بهتر است از محصول نهایی استفاده کنید. تا حد امکان و بنا بر لزوم از شبیهسازی الگوهای موفق مربوط به کار خود استفاده کنید.»
- آمین - جلد سوم/ ۱۳۸۷
- «برای عبور از وضعیتهای مختلف از انواع گوناگون سؤال پرسیدن حداکثر استفاده را بکنید. بسیاری از درها، با سؤالات متناسب گشوده میشوند و بسیاری از مسائل فقط از این طریق حل میشوند.»
- آمین - جلد سوم/ ۱۳۸۷
- «چیزی را که میگویید، قبلاً ببینید و بشنوید. فقط با لبهایتان حرف نزنید. با چشمها و گوشها و حرکاتتان هم حرف بزنید. اگر ببینید چه میگویید چشمهای دیگران نیز به دیدن نزدیک میشود.»
- آمین - جلد سوم/ ۱۳۸۷
- «قبل از آنکه بخواهید به کسی آموزش دهید، او را بشناسید اگر نشناسید چگونه میتوانید خود را با او هماهنگ کنید و جای او بگذارید.»
- آمین - جلد سوم/ ۱۳۸۷
- «اگر چیزی را که میگویید ببینید چیزی که از شما شنیده میشود دیدنی میگردد.»
- آمین - جلد سوم/ ۱۳۸۷
توصیههای طلایی ارتباطات
[ویرایش]- «چیزی را که به دیگران میگویید خودتان در گوش آنها بشنوید. کاری را که برایشان میکنید از چشمان آنها به آن کار نگاه کنید و از درون آنها آن را تجربه نمایید. خود را بجای دیگری بگذارید و حتی قبل از آنکه کاری کنید انعکاس آنرا در دیگری و از طریق دیگری ببینید. همذاتپنداری و یکی انگاری هماهنگی را در پی دارد.»
- آمین - جلد سوم/ ۱۳۸۷
- «واقعیات هر جهانی را به زبان آن جهان و از طریق عنصر غالب آن جهان میتوان آموزش داد. برای آموزش واقعیتهایی که از جنس کلمهاند کلمات مطلوب اند اما برای بیان اسرار رؤیاها مؤثرترین شیوه، رؤیاهاست. مابقی نیز بر همین قاعدهاند.»
- آمین - جلد سوم/ ۱۳۸۷
- «چیزی که نمیگویید مهمتر از آن چیزیست که میگویید. آنچه در بیانتان مستتر است، تأثیرش از ظاهر کلمات بکار رفته عمیقتر است. ارتعاش و معنا و جریانی که از طریق کلام و حرکات خود منتقل میکنید، تعیین کننده تر از شکل ظاهری آنهاست. اما اگر ایمان داشته باشید اینطور نیست که حتماً دیگران به کلام شما ایمان بیاورند لکن ایمان را در آن لمس خواهند کرد حتی اگر خود از آن بی بهره باشند.»
- آمین - جلد سوم/ ۱۳۸۷
- «انسان کامل و متعالی دارای مغز و ذهن کامل، قلب کامل و روح کامل است. معلم کامل به مغز و قلب و روح تعلیم میدهد و تعلیم کامل نیز همه را در بر میگیرد. اگر میخواهید در راه کامل و کمال قدم بگذارید لازم است ذهن و قلب و روحتان در جریان رشد و بیداری و کامل شدن قرار گیرد.»
- آمین - جلد سوم/ ۱۳۸۷
- «بدون تغییر چیزها و صرفاً با تغییر جهت آنها، نتایج آنها عوض میشود.»
- آمین - جلد سوم/ ۱۳۸۷
- «یک ضربه بزرگ و متمرکز بهتر از هزار ضربه کوچک و متفرق است.»
- آمین - جلد سوم/ ۱۳۸۷
- «یک کلمه واحد توسط ده نفر به عنوان ده کلمه مختلف شنیده میشود. عموماً برداشتها عین واقعیات نیستند و شنیدهها عین بیان شدهها نمیباشند.»
- آمین - جلد سوم/ ۱۳۸۷
- «چیزی که دیروز درست بود الزاماً امروز درست نیست و چیزی که امروز غلط است شاید فردا درست باشد.»
- آمین - جلد سوم/ ۱۳۸۷
- «چه کسی میپرسد و در چه شرایطی میپرسد تعیینکننده جواب است. همانطور که چه کسی جواب میدهد معنای جواب را تعیین میکند.»
- آمین - جلد سوم/ ۱۳۸۷
- «گفتهاند که یک تصویر بهتر از هزار کلمه است اما باید گفت که یک تمثیل بهتر از هزار تصویر است و کلماتی هستند که خود گویای تمثیلها و تصاویرند.»
- آمین - جلد سوم/ ۱۳۸۷
- «ضربه را در لحظه طلایی و در اوج ضربهپذیری وارد کن.»
- آمین - جلد سوم/ ۱۳۸۷
- «گاهی لازم است دانایان خود را به جهالت بزنند و تظاهر به نمیدانم کنند.»
- آمین - جلد سوم/ ۱۳۸۷
- «قویترین سیاست راستی و درستی است. نیروی راستی بر هر دروغی غلبه میکند.»
- آمین - جلد سوم/ ۱۳۸۷
- «با هر کسی به زبان خودش حرف بزنید و به شیوهای که او میفهمد و درک میکند ارتباط برقرار کنید.»
- آمین - جلد سوم/ ۱۳۸۷
- «چگونگی شروع کردن تعیینکننده چگونگی پایان یافتن است. خوبترین شروع را انتخاب کن و پایان مطلوب را در نظر داشته باش.»
- آمین - جلد سوم/ ۱۳۸۷
- «نگذار جریان تو را با خود ببرد. سعی کن تو جریان را با خود همراه کنی حتی وقتی که به ظاهر تابع آن هستی.»
- آمین - جلد سوم/ ۱۳۸۷
- «اگر محکوم شدن قصدت را محقق میکند پس بگذار محکوم شوی یا خود را محکوم کن.»
- آمین - جلد سوم/ ۱۳۸۷
- «قبل از آنکه با مقاومت مواجه شوی مقاومت را از میان بردار.»
- آمین - جلد سوم/ ۱۳۸۷
- «بهترین روش بیان کردن مؤثرتر از بهترین چیزی است که باید بیان شود و تعیینکننده آنست.»
- آمین - جلد سوم/ ۱۳۸۷
- «روش انتقالات را با روش دریافت حریف متناسب کن.»
- آمین - جلد سوم/ ۱۳۸۷
کلام خلاق و شعور متعالی-۱
[ویرایش]- «موفقیت را در طول زمان میتوان تعریف کرد نه در هر نقطه از طول زمان. هر کار موفقی حاصل توافق مثبت جهانهاست.»
- آمین - جلد سوم/ ۱۳۸۷
- «هر پایانی ممکن است نقطه آغازی برای نقطه آغاز پیشین خود باشد؛ و هر آغازی شاید پایانی برای پایان خویش است.»
- آمین - جلد سوم/ ۱۳۸۷
- «هر در بستهای را نکوب و از هر در بازی عبور نکن. برای حل مسائل ذهنی همیشه از در وارد نشو. بعضی وقتها از پنجره یا پشت بام یا با ایجاد حفرهای در دیوارههای ذهنت وارد شو.»
- آمین - جلد سوم/ ۱۳۸۷
- «وقایع نتیجه توافق شعور چیزها هستند .»
- آمین - جلد سوم/ ۱۳۸۷
- «جوابها از همانجایی میآیند که ما آنها را در میآوریم.»
- آمین - جلد سوم/ ۱۳۸۷
- «اصل را با چشمانت بگیر و فرع را با دستانت.»
- آمین - جلد سوم/ ۱۳۸۷
- «چیزی نخور که تو را بخورد.»
- آمین - جلد سوم/ ۱۳۸۷
- «برای دیدن حقیقت یکتا یک چشم باید دو چشمت را یکی کن و یکسان ببین و یکتا را ببین.»
- آمین - جلد سوم/ ۱۳۸۷
- «همراهت را تغییر بده تا راه تو تغییر کند.»
- آمین - جلد سوم/ ۱۳۸۷
- «ان سان باش.»
- آمین - جلد سوم/ ۱۳۸۷
- «معادنی از انرژی و زندگی در توست پیش از آنکه از تو سلب مالکیت شود آنها را بیآب و استخراج کن.»
- آمین - جلد سوم/ ۱۳۸۷
- با جنگیدن بجنگ و با صلح صلح کن چون منفی در منفی مثبت است و مثبت در مثبت مثبت.
- آمین - جلد سوم/ ۱۳۸۷
- «به جهان صبح به خیر بگو تا به تو شب بخیر بگوید.»
- آمین - جلد سوم/ ۱۳۸۷
- «رفتنیها رفتنیاند و ماندنیها ماندنی اند. دورشوندگان دور میشوند و حالا هم دور شدهاند و نزدیک شدگان نزدیکاند و نزد «یک» اند.»
- آمین - جلد سوم/ ۱۳۸۷
- «از خورشید نپرس که نشانههای تو چیست؟ در آن شک نکن دیوانه میشوی به آن مستقیم نگاه نکن کور میشوی. با زندگیات به آن اعتراف کن.»
- آمین - جلد سوم/ ۱۳۸۷
- «هر پایانی نقطهای از میانههای راه است.»
- آمین - جلد سوم/ ۱۳۸۷
- «آغازها بسیارند و در یک لحظه بسیاری از آنها امکانپذیر است با اینحال حتی آغازهای مختلف در یک لحظه و توسط یک آغازگر به نتایج مختلفی ختم میشوند.»
- آمین - جلد سوم/ ۱۳۸۷
- «قبل از هر چیزی خیلی چیزهاست نه یک چیز.»
- آمین - جلد سوم/ ۱۳۸۷
- «شهرت زندانیست که در آن هر که تو را میشناسد زندانبان توست و معروفیت معرکه ایست که اکثر معرکه گیران را به درک برده است.»
- آمین - جلد سوم/ ۱۳۸۷
- «ظرفیت زندگی انسان محدود و معلوم است و تا عوامل آن تغییر نکند نمیتوان آنرا کم و زیاد کرد. تنها میتوان آنرا در داخل محدودههایش تغییر داد.»
- آمین - جلد سوم/ ۱۳۸۷
- «ما چیزهای زیادی نمیدانیم بنابراین بایست با احتیاط برخورد کنیم.»
- آمین - جلد سوم/ ۱۳۸۷
- «هر چیزی قبل از آنکه خودش را معرفی کند خود را معرفی کرده.»
- آمین - جلد سوم/ ۱۳۸۷
- «مهم نیست ما میخواهیم چکار کنیم مهم آن است که زمان با چه چیزی موافق است زیرا همان میشود.»
- آمین - جلد سوم/ ۱۳۸۷
- «یاد بگیر عبور از لجنزار و آلوده نشدن را. زیر آوار رفتن و نخراشیدن را. شمشیر خوردن و زخمی نشدن را؛ و بیشتر از آن یاد بگیر زهر نوشیدن و شفا یافتن را. مرگ را و زنده شدن از آن را.»
- آمین - جلد سوم/ ۱۳۸۷
- «پیچیده را در ساده و شادی را در رنج تجربه کردن، روز را در شب دیدن، و خود را در بیخودی یافتن، شیوه کیمیاگران باطنی است.»
- آمین - جلد سوم/ ۱۳۸۷
- «آنکه به نقشه آسمان عمل میکند آسمان در او نقش میبندد.»
- آمین - جلد سوم/ ۱۳۸۷
- «در درون تو یکیست که اگر یافتی اش نجات مییابی و نجات میدهی. ناجی کسی است که آن یکی را یافته است.»
- آمین - جلد سوم/ ۱۳۸۷
- «از زمانی که شناخت ناجی خود را آغاز کردید، نجات شما آغاز میشود. تنها روح کسانی نجات پیدا میکند که خود به کار نجات روح انسانها مشغولاند.»
- آمین - جلد سوم/ ۱۳۸۷
- «رؤیابین کسی است که با رؤیاها ارتباط دارد و با جهان رؤیا در تماس است. او کسی نیست که تنها رؤیا ببیند و نه کسی که تنها رؤیاهای خاص میبیند. او ممکن است نتواند رؤیاهای خود را کنترل کند اما از رؤیاهای خود دریافت میکند آنچه را که رؤیاها حامل آنند. او ادراکی عمیقتر از سایرین نسبت به رؤیاها دارد و رؤیاها را بیش از سایرین میفهمد حتی اگر قادر به تفسیر آن نباشد؛ بنابراین او به رؤیا و رؤیا دیدن مشتاق است و این یکی از بااهمیتترین و جذابترین وجوه زندگی اوست. رؤیابین ممکن است رؤیاهای زیادی ندیده باشد و نبیند. شاید یک رؤیای دیگرگونء خود را هم باید نیاورد، شاید نتواند دربارهٔ رؤیاها حرفی بزند اما با اینحال شاید رؤیابین باشد. رؤیابین با رؤیاها زندگی میکند و این بخشی از زندگی او یا همه زندگی اوست.»
- آمین - جلد سوم/ ۱۳۸۷
- «ایمان، قوّت قلب است و قلب، سکان وجود. سکان، بدون قدرت نمیچرخد.»
- آمین - جلد سوم/ ۱۳۸۷
- «قلب، با ایمان خود میاندیشد.»
- آمین - جلد سوم/ ۱۳۸۷
- «زمین، مثل مدرسه است. بعضی آمدهاند تا به کلاس اول بروند. بعضی هم از دوازدهمین کلاس گذر خواهند کرد. باقی، بین این دواند.»
- آمین - جلد سوم/ ۱۳۸۷
- «زیستن در جهانهای دیگر، بدون دانش و آگاهی، بسیار سخت و ناگوار خواهد بود. تا فرصت هست میتوانید آگاه شوید. بعد از این فرصت، انسان به آنچه آنرا شروع کرده ادامه خواهد داد همانطور که در این فرصت، کاری را میکند که پیش از این شروع کرده.»
- آمین - جلد سوم/ ۱۳۸۷
- «با آنکه زمین مثل یک رختخواب خواب آور است که بیشتر کسانی که در آن قرار میگیرند میخوابند اما میتوان در آن رفت ولی به خواب نرفت. بعضیها در رختخواب میاندیشند حتی وقتی که خوابشان میبرد.»
- آمین - جلد سوم/ ۱۳۸۷
- «درون انسانها مثل باغ وحش است. حیوانات وحشی این باغ وحش انسانی، منها و هویتهای مختلف و متعدد اوست، هر کدام فرصتی پیداکنند، خودی نشان میدهند و اگر چنین فرصتی نیابند شاید فقط صدای آنها را بشنوی یا بوی آنها به مشام ات برسد. اگر فعالیت این حیوانات و جنبههای نفسانی شدت گیرد آنها خواهند توانست همهٔ زندگی انسان و پهنهٔ باطنی او را به تصرف خود در آورند.»
- آمین - جلد سوم/ ۱۳۸۷
- «شنیدهای که بعضیها همدیگر را مارمولک و گاو، شیر و مانند اینها خطاب میکنند. این از یک رسم کهن ناشی شده است. در آن زمان ممکن بود مرد مقدسی در کسی گاوی را بوضوح ببیند که درحال نشخوار کردن است … اما این حس تشخیص هنوز کاملاً در انسان نمرده است؛ ولی عالباً انسان همان حیوانی را در دیگران احساس میکند که در خودش لمس کرده است؛ بنابراین اغلب آدمهای مارمولک دیگران را مارمولک خطاب میکنند. مگر آنکه واقعاً با چشم باطن خود مارمولکی را در دیگری دیده باشند.»
- آمین - جلد سوم/ ۱۳۸۷
- «خانهای بساز که فرو نریزد و آن خانهای نیست مگر آنکه سقفش آسمان و کفَش آسمان و دیوارهایش آسمان باشد.»
- آمین - جلد سوم/ ۱۳۸۷
کلام خلاق و شعور متعالی-۲
[ویرایش]- «راه کامل نیاز به رهبری کامل دارد و برای کسب تعلیم کامل باید معلم کامل را یافت.»
- آمین - جلد سوم/ ۱۳۸۷
- «هر وضعیتی دارای ترکیب و ضد ترکیب است. با داشتن ترکیبها میتوان وضعیتها را بوجود آورد و با استفاده از ضد ترکیبها میتوان وضعیتها را مهار کرد یا از میان برد. سه هزار و ششصد ترکیب و به همین اندازه ضد ترکیب در پیرامون انسان و در دسترس او وجود دارد.»
- آمین - جلد سوم/ ۱۳۸۷
- «مسائل زندگی بشر مانند قفلهایی هستند که برای هر کدام از آنها کلیدی وجود دارد. چهل کلید، چهل روش منحصر به فرد حل مسائل است.»
- آمین - جلد سوم/ ۱۳۸۷
- «تعلیم مرده و ادیان مرده پیروان خود را می میرانند و تعلیم زنده انسان را زنده میکند.»
- آمین - جلد سوم/ ۱۳۸۷
- «دانستن کافی نیست هوشیاری لازم است.»
- آمین - جلد سوم/ ۱۳۸۷
- «زندگی انسان تنها ساختهٔ باورها و افکار او نیست. نیروهای سرنوشت ساز، بیش از این و قوی تر از این است. نیات و قصدهای انسان، نگاه او، تغذیه، ژنها، رؤیاها، قضاوت دیگران، آموزش، سرمایهٔ روح، محیط و تقدیر و نیروهای دیگر نیز فعالانه و با قدرت در کارند.»
- آمین - جلد سوم/ ۱۳۸۷
- «انسان دارای قدرت نامیدن است. او قادر است چیزها را آنطور که میخواهد بنامد و بنابراین چیزها را به همانی تبدیل کند که نامیده است.»
- آمین - جلد سوم/ ۱۳۸۷
- «هر کسی خدای خود را دارد لکن خداوند واحد نامحدود است و در هیچ فکر و قالبی نمیگنجد.»
- آمین - جلد سوم/ ۱۳۸۷
- «هیچ فکر یا نظر یا فلسفهای کاملاً مردود یا کاملاً مقبول نیست. هیچکس و هیچ چیز مطلقاً محکوم نیست.»
- آمین - جلد سوم/ ۱۳۸۷
- «همهٔ فکرها شک پذیرند همانطور که شهودها تردیدناپذیرند.»
- آمین - جلد سوم/ ۱۳۸۷
- «هر کسی دارای راه مخصوص به خود است راهی که کوتاهترین و هموارترین و متناسبترین است.»
- آمین - جلد سوم/ ۱۳۸۷
- «خوبترین، هماهنگترین است.»
- آمین - جلد سوم/ ۱۳۸۷
- «جهان و روند زندگی، جریانی است برای آشکار سازی حقیقت، همه چیز برای تحقق این آشکاریست. همه چیز برای انسان نیست بلکه همه چیز برای آشکار سازی حقیقت است.»
- آمین - جلد سوم/ ۱۳۸۷
- «آموختن بدون آموزاندن ممکن نیست. دریافت کردن بدون بخشیدن میسر نیست پس اگر میخواهی برخوردار شوی برخوردار کن.»
- آمین - جلد سوم/ ۱۳۸۷
- «از پهنههای بعدی قدمهای بشر، پهنهٔ آنتی ایسمها، ضد فرمولها، ضد تمدنها و ضد منطق هاست…»
- آمین - جلد سوم/ ۱۳۸۷
- «غالباً انسانها نمی دانند چه میگویند چه میکنند و در کجا هستند.»
- آمین - جلد سوم/ ۱۳۸۷
- «نیروی راستی میتواند انسان را از همهٔ بدیها و تاریکیها و خطرات نجات دهد.»
- آمین - جلد سوم/ ۱۳۸۷
- «راستی و درستی جوهر توصیههای خداوند است به بشر.»
- آمین - جلد سوم/ ۱۳۸۷
- «خداوند آشکار شدنیست و بر همهٔ کسانیکه او را میپرستند، به تناسب پرستش شان آشکار شده است.»
- آمین - جلد سوم/ ۱۳۸۷
- «هستم انسان تعیین کنندهٔ بودن او و بلکه تعیین کنندهٔ همهٔ زندگی اوست.»
- آمین - جلد سوم/ ۱۳۸۷
- «آیندهٔ دورتر بشر، ادامهٔ «حالا» ی او نیست بلکه جهشی از «حالا» ی اوست.»
- آمین - جلد سوم/ ۱۳۸۷
- «انسان اسیر است و نادان و حریص و شتابزده.»
- آمین - جلد سوم/ ۱۳۸۷
- «جریان تکامل، الزاماً سیر تصاعدی ارزشها نیست گاهی رشد و جهش ضدارزش هاست.»
- آمین - جلد سوم/ ۱۳۸۷
- وقایع و چیزها در نهایت پیچیدگی، بسیار سادهاند.
- آمین - جلد سوم/ ۱۳۸۷
- «هر چیزی نشانههای خود را دارد و هیچ چیزی بدون نشانههای لازم و کافی قابل قبول نیست.»
- آمین - جلد سوم/ ۱۳۸۷
- «همه چیز از نور ساخته شده بنابراین این نور است که اصالت دارد.»
- آمین - جلد سوم/ ۱۳۸۷
- «آنچه خواسته میشود، پیش از آنکه خواسته شود، موجود بوده، تنها اکنون باید آشکار شود. تقدیر، موجود است تنها لازم است عیان شود.»
- آمین - جلد سوم/ ۱۳۸۷
- «انکارها و پذیرشهای انسان بر اساس اصالت واقعیت نیست بلکه بر حسب نگاه و شرایط اوست.»
- آمین - جلد سوم/ ۱۳۸۷
- «الگوهای طبیعت، الگوهایی برای حل مسائل بشر و زندگی هماهنگ اند.»
- آمین - جلد سوم/ ۱۳۸۷
- «ویژگیهای بنیادی و مادرزای انسان (خوی و خصلت) تغییر نمیکند اما تغییر جهت میدهد. بهترین روش تغییر صفات، تغییر جهت صفات است.»
- آمین - جلد سوم/ ۱۳۸۷
- «شناخت کامل به عمل کامل منجر میشود. شناختن مهار کردن و برقراری ارتباط است.»
- آمین - جلد سوم/ ۱۳۸۷
- «با فهم معنای چیزها میتوان از چیزها عبور کرد.»
- آمین - جلد سوم/ ۱۳۸۷
قضاوت در امور ظاهری
[ویرایش]- «قضاوت، پیچیده و پر اشتباه است. تا مجبور نشدی قضاوت نکن.»
- آيين قضاوت و روشهاي اظهار نظر/ ۱۳۸۶ [۴]
- «قضاوت میان دو نفر عموماً قضاوتی میان افراد مختلف است زیرا در هیچ اتفاقی تنها دو نفر دخیل نیستند.»
- آيين قضاوت و روشهاي اظهار نظر/ ۱۳۸۶
- «غالباً حق با هر دو طرف دعواست لکن یکی بیشتر بر حق است و دیگری حق کمتری دارد.»
- آيين قضاوت و روشهاي اظهار نظر/ ۱۳۸۶
- «قاضیان بزرگ با کمترین قضاوت، بیشترین عدالت را جاری میسازند.»
- آيين قضاوت و روشهاي اظهار نظر/ ۱۳۸۶
- «اگر خدا با کسی باشد و قاضی او را متهم کند، این قاضی خدا را محکوم کرده و آن که خدا را محکوم کند به محکومیتی ابدی گرفتار میشود.»
- آيين قضاوت و روشهاي اظهار نظر/ ۱۳۸۶
- «فراموش نکن که انسان برای عدالت است نه عدالت برای انسان، زیرا خداوند پیش از پیدایش انسان و پس از نابودی او نیز عادل بوده و خواهد بود. او انسانهای بسیاری را و حتی خوبان و برگزیدگان خود را قربانی عدالت خود کرده است؛ پس عدالت را بر هر چیز و حتی انسان ترجیح ده.»
- آيين قضاوت و روشهاي اظهار نظر/ ۱۳۸۶
- «اگر تو حق را به کسی دادی یا مردم دادند، یا قاضی به نفع کسی رأی داد مبادا گمان کنی که مسلماً حق با اوست چه بسیار بوده محکومانی که در آسمان حاکم اند.»
- آيين قضاوت و روشهاي اظهار نظر/ ۱۳۸۶
- «وقایع، علل بسیار دارند لکن فکر بشر غالباً به سطحیترین دلایل توجه دارد، از این رو قضاوت عادلانه تنها کار خداوند است و بس.»
- آيين قضاوت و روشهاي اظهار نظر/ ۱۳۸۶
- «اگر ضروری است که نظر دهی اما ضروری نیست که محکوم کنی، پس محکوم نکن. حداکثر به تأیید نکردن بسنده کن.»
- آيين قضاوت و روشهاي اظهار نظر/ ۱۳۸۶
- «هر قضاوت (دربارهٔ دیگران) را به عنوان آخرین دفاعیه خود در محضر خدا فرض کن، پس برای ارائه بهترین دفاع، تمام سعی ات را برای تحقق قضاوت عادلانه به کار گیر.»
- آيين قضاوت و روشهاي اظهار نظر/ ۱۳۸۶
- «اگر دیگری میتواندهمان کاری را که تو میکنی بکند و مانند تو قضاوت کند، هرگز خود را در جایگاه قاضی قرار نده.»
- آيين قضاوت و روشهاي اظهار نظر/ ۱۳۸۶
- «برای آن که خداوند بخشنده و مهربان را بشناسی، تو باید محبت کنی و بخشش نمایی. برای شناخت خداوند عادل، باید به عدالت رفتار کرد. برای شناخت هر وجهی از خداوند، باید همان گونه بود و همان گونه زیست.»
- آيين قضاوت و روشهاي اظهار نظر/ ۱۳۸۶
- «انسان عادل از قدرت عظیم نهفته در عدالت برخوردار خواهد شد.»
- آيين قضاوت و روشهاي اظهار نظر/ ۱۳۸۶
- «یا به تمام عدالتی که برای انسان ممکن است قضاوت کن یا از قضاوت کردن بپرهیز همانطور که باید از زهر بپرهیزی.»
- آيين قضاوت و روشهاي اظهار نظر/ ۱۳۸۶
- «این که به عدالت خود مطمئن باشی یا دیگران اطمینان کنند، برای عادل بودن تو کافی نیست. عادل، نشانههای عدالت را دارد و از علائم پرستیدن خداوند عادل بهرهمند است.»
- آيين قضاوت و روشهاي اظهار نظر/ ۱۳۸۶
- «سختترین و خطرناکترین کار این دنیا، قضاوت کردن است.»
- آيين قضاوت و روشهاي اظهار نظر/ ۱۳۸۶
- «فشارها و ترسها و تمایلات، سمهای مسموم کننده قاضی و قضاوت اند.»
- آيين قضاوت و روشهاي اظهار نظر/ ۱۳۸۶
- «برای انسان دانا، خوردن سنگ آسان تر از قضاوت کردن است و برای انسان نادان، قضاوت کردن از آب خوردن هم آسان تر است.»
- آيين قضاوت و روشهاي اظهار نظر/ ۱۳۸۶
- «منظور عیسی مسیح (ع) چه بود وقتی که فرمود حکم ندهید تا دربارهٔ شما حکم رانده نشود زیرا به همان پیمانهای که می سنجید سنجیده خواهید شد. به راستی قضاوت اشتباه، پدر همه گناهان است.»
- آيين قضاوت و روشهاي اظهار نظر/ ۱۳۸۶
- «وقتی که شایسته قضاوت کردن نیستی قضاوت نکن. اگر خدا را در نظر نداری و عدالت تو را در برنگرفته از حکم دادن بپرهیز. هنگامی که دلت به یک جانب است و فکرت متوجه نتیجهای مشخص است، قضاوت تو آلوده خواهد بود و اگر نتوانی خود را به جای دیگران بگذاری، چگونه قادر به صدور رأی عادلانه هستی.»
- آيين قضاوت و روشهاي اظهار نظر/ ۱۳۸۶
- «اگر قضاوت قابل تأخیر است بی آن که عدالت آسیب ببیند آن را به تأخیر بینداز یا توافق و مصالحه را به میان آور. هنگامی که شرایط و زمان قضاوت مناسب نیست شتابان به قضاوت ننشین که شتاب روش شیطان است، و بدون علم کافی و وضوح درونی قضاوت نکن. هنگام خشم و هیجان زدگی، هنگام ترس و تردید و به وقت وارد آمدن فشارها و تحریکها و تمایلات، هنگام قضاوت نیست. اگر قضاوت کردن عین مسئولیت تو نیست از آن بگریز زیرا غالباً از زهر خطرناک تر است.»
- آيين قضاوت و روشهاي اظهار نظر/ ۱۳۸۶
- «هر مدرک واقعی به حق نیست زیرا بعضی از مدارک ساخته شدهاند بی آن که جعل شده باشند.»
- آيين قضاوت و روشهاي اظهار نظر/ ۱۳۸۶
- «ممکن است انسانی شخصیتاً ظالم باشد اما در شکایت خود، مظلوم واقع شده و حق با او باشد. وجود شخصیت ظالم را مساوی با ظلم واقع شده ندان.»
- آيين قضاوت و روشهاي اظهار نظر/ ۱۳۸۶
- «هنگام قضاوت به یاد داشته باشید که هر کسی از نگاه خود میبیند و به شیوه خود تجربه میکند و این که اکثر مدعیان، حق خود را ضایع شده میدانند و خود را مظلوم میشمارند.»
- آيين قضاوت و روشهاي اظهار نظر/ ۱۳۸۶
- «به وقت قضاوت، روند طبیعی وقایع و تغییرات را زیر نظر داشته باش و مترصد حلقههای مفقود و مجهول و مشکوک باش. یادت باشد که هر دلیلی دلایل پیش و پس خود را دارد و پیرامون هر دلیل واقعی، دلایل متعددی موجودند که دلایل غیرواقعی فاقد آنند.»
- آيين قضاوت و روشهاي اظهار نظر/ ۱۳۸۶
- «آموختن شیوه تفکر نشانه شناسی و روش تفکر تحلیلی مخصوصاً برای قضاوت ضروریست. بدون نشانه شناسی پی بردن به واقعیت ادعا و دفاعیات دشوار است.»
- آيين قضاوت و روشهاي اظهار نظر/ ۱۳۸۶
- «اول دلت برای عدالت بسوزد سپس برای افراد. بدا به حال قاضیانی که به نام خداوند قضاوت میکنند اما بر اساس نفس خود حکم میدهند زیرا خداوند از هر چه بگذرد از عظمت نام خود نمیگذرد. بدا به حال کسانی که چیزی را میگویند و خود بر ضد آن عمل می کنند زیرا در خشم خداوند حاضر گرفتار خواهند شد. بدا به حال آن که حق را محکوم میکند زیرا از همان دم، محکوم حق خواهد بود. بدا به حال قاضیانی که محکومان در آسمان را در زمین حاکم میدارند زیرا به محکومیت آسمانی ایشان مبتلا خواهند شد. بدا به حال قاضیان بی انصاف زیرا عدالت خدا را به تمسخر گرفتند و عدل الهی را تحقیر نمودند.»
- آيين قضاوت و روشهاي اظهار نظر/ ۱۳۸۶
- «ترس و طمع میتواند بسیاری را وادار به دروغ و قسم کند حتی کسانی که پیش از این دروغگو نبودهاند.»
- آيين قضاوت و روشهاي اظهار نظر/ ۱۳۸۶
- «متهم را محک بزن زیرا کسی که مجرم است غالباً خود میداند که مجرم است و فی الحال آثار مجرمیت را از خود بروز خواهد داد.»
- آيين قضاوت و روشهاي اظهار نظر/ ۱۳۸۶
- «کلمات و اشارات ناآگاهانه شخص و نحوه بیان او بیانگر واقعیات پنهان است پس به تظاهرات جسمی مدعی به ویژه به صورت و چشمان و دستان او دقت کن. وضعیتهای طبیعی ظاهری، بیانگر وضعیتهای درونی اند.»
- آيين قضاوت و روشهاي اظهار نظر/ ۱۳۸۶
- «حتی اگر بر اساس قانون متهم را مجرم دانستی، مادامی که در قلب ات محکوم نشده، او را محکوم نکن زیرا چه بسیار محکوم شدگانی که در نظر خداوند حاکم اند.»
- آيين قضاوت و روشهاي اظهار نظر/ ۱۳۸۶
- «آن قاضی که باخود و خانواده و آشنایان خود به عدالت رفتار نمیکند چگونه میتواند در دادگاه حکم عادلانه صادر کند.»
- آيين قضاوت و روشهاي اظهار نظر/ ۱۳۸۶
- «مبادا قبل از اثبات جرم، متهم را مجرم بدانی که در این صورت خودت مرتکب جرم شدهای. صلح عادلانه بهتر از اجرای حکم عادلانه است. پس اول برای آن تلاش کن و سپس اجرای حکم.»
- آيين قضاوت و روشهاي اظهار نظر/ ۱۳۸۶
- «در وقت داوری به کنشها و واکنشهای متهم و شاکی و جزئیات وحواشی رودررویی و گفتگوی میان آن دو دقت کن.»
- آيين قضاوت و روشهاي اظهار نظر/ ۱۳۸۶
- «غالباً عادلان منفورِ زورگویان و قدرتمندان اند. پس اگر قاضی مورد پسند زورمندان بود در عدالت او شک باید کرد.»
- آيين قضاوت و روشهاي اظهار نظر/ ۱۳۸۶
- «عدالت صرفاً به صداقت قاضی در قانون نیست بلکه متناسب با دانایی قاضی است.»
- آيين قضاوت و روشهاي اظهار نظر/ ۱۳۸۶
- «انسانی که خود را عادل می پندارد خداوندِ خود را به عدالت نشناخته است و کسی که خود را بزرگ میداند هرگز توجهی به خداوند بزرگ نداشته است.»
- آيين قضاوت و روشهاي اظهار نظر/ ۱۳۸۶
- «غالباً عادلان در زمان خود مطرود مردمانند.»
- آيين قضاوت و روشهاي اظهار نظر/ ۱۳۸۶
- «ترس از زورمندان و میل به دنیا و عدم اتکاء به خدا، زایل کننده عدالت است.»
- آيين قضاوت و روشهاي اظهار نظر/ ۱۳۸۶
- «آن که محکوم حق است و آن که حق با اوست دارای نشانههای معلوم اند. قاضی عادل آن نیست که میخواهد محکوم و حاکم را اثبات کند، اوست که میخواهد بر حسب نشانهها وی را کشف کند.»
- آيين قضاوت و روشهاي اظهار نظر/ ۱۳۸۶
- «غالباً استقلال رأی قاضی با تدابیر زورمندان به جانب نقطه مطلوب آنان سوق داده میشود.»
- آيين قضاوت و روشهاي اظهار نظر/ ۱۳۸۶
- «اگر نتوانی واقعه را از چشم مدعیان مسئله ببینی و واقعه را در درون خود، آن طور که آنها تجربه کردهاند تجربه کنی، اظهار نظر عادلانه بعید است.»
- آيين قضاوت و روشهاي اظهار نظر/ ۱۳۸۶
- «عدالت مراحلی دارد و ببین تو در کجا به عدالت نشستهای. آنچه در مرحله اول، عدالت است در مرحله دوم ظالمانه محسوب میشود و آنچه در مرحله ششم ظالمانه است چه بسا در هفتمین مرحله عادلانه باشد.»
- آيين قضاوت و روشهاي اظهار نظر/ ۱۳۸۶
- «قضاوت تلخ است و کسی که به شیرینی دنیا عادت دارد از قضاوت عادلانه فارغ است.»
- آيين قضاوت و روشهاي اظهار نظر/ ۱۳۸۶
- «بزرگترین موجودات این عالم و عالم دیگر، عادل ترینها هستند.»
- آيين قضاوت و روشهاي اظهار نظر/ ۱۳۸۶
- «بسیاری دین خود را میفروشند و در همان دم خود را چنان توجیه میکنند که گویا دین خود را باز خریدهاند و بر قدر آن افزودهاند.»
- آيين قضاوت و روشهاي اظهار نظر/ ۱۳۸۶
- «قضاوت در آنچه نمی دانی مانند خوردن چیزی است که نمی دانی چیست؟ سم است، غذا نیست یا دارو و یا شاید اصلاً خوراکی نباشد.»
- آيين قضاوت و روشهاي اظهار نظر/ ۱۳۸۶
- «انسانی که خود را محاسبه نکرده و مراقب خودنبوده، چگونه میتواند عادل باشد.»
- آيين قضاوت و روشهاي اظهار نظر/ ۱۳۸۶
- «بعضی از امور زندگی بشر شبیه به تیراندازی اند. رسیدن به موفقیت، حل معماها و نیز قضاوت و اظهار نظر. در هنر تیراندازی، قاضی به کمانگیری میماند که تیر قضاوت را در کمان تعقل خود میگذارد و آن را به سمت هدف نشانه میرود. اگر کمان تیرانداز، متناسب نباشد و او با رعایت تعادل، تیر را در کمان نگذارد و زه را به درستی و از میانه نکشد، این مانند آن قاضی ناعادل است که با بی عدالتی به قضاوت مینشیند.»
- آيين قضاوت و روشهاي اظهار نظر/ ۱۳۸۶
- «هر کسی قادر نیست که تیر را به قلب هدف نشانه رود یا حتی تیر را به قسمتی از هدف اصابت دهد. همینطور هر کسی نمیتواند قضاوتی عادلانه یا حتی نزدیک به عدالت داشته باشد.»
- آيين قضاوت و روشهاي اظهار نظر/ ۱۳۸۶
- «اگر کمانگیر بخواهد تیر را به هدف بزند، باید هدف را نشانه بگیرد، بر آن خیره شود، کمان را درست در دست گیرد، دست و دلش نلرزد، زه کمان را به درستی و به اندازه کافی بکشد، تیر را در نقطه مناسبی از کمان به زه آن برساند، حواس و تفکرش را یکپارچه و منسجم کند و آن گاه در اوج آمادگی، تیر را رها کند.»
- آيين قضاوت و روشهاي اظهار نظر/ ۱۳۸۶
- «قاضی عادل هم برای صدور رأی عادلانه وضعیتی مشابه همین کمانگیر را دارد... اگر تیر و کمان و تیراندازی را نمیشناسید، بهتر است در مسابقه تیراندازی شرکت نکنید و اگر عدالت را نمی دانید نباید در حساسترین و خطرناکترین مسابقه عالم که مسابقه عدالت است حضور یابید... تیراندازی ممکن است در تاریکی باشد یا در روشنایی. تیر در تاریکی بعید است به هدف بخورد حتی اگر هدف در فاصلهای کم باشد. تیری که در تاریکی رها شود ممکن است به هر کس و هر چیز دیگری اصابت کند. قاضی عادل باید متوجه باشد که در چه شرایطی نظر نهایی خود را بیان میکند. آیا نظر او، هدف را که تأمین قسط و داد است تأمین کرده یا به ظلم بیشتر منجر شده. تیری که در تاریکی رها شود حتی ممکن است بر اثر کمانه کردن، با خود قاضی برخورد کند و او را از پای درآورد.»
- آيين قضاوت و روشهاي اظهار نظر/ ۱۳۸۶
- «آن توصیه رسول معظم خدا محمد مصطفی (ص) که به یادگیری تیراندازی و شنا و اسب سواری سفارش فرمود چه بسا دارای جنبههایی باطنی هم بوده است. وجه باطنی تیراندازی مانند تشخیص درست، قضاوت عادلانه، هدف یابی صحیح و علم توفیق است...»
- آيين قضاوت و روشهاي اظهار نظر/ ۱۳۸۶
- «شغل قضاوت بی شباهت به مارگیری نیست. قاضی میخواهد ماری که اینک ظلم خوانده میشود را بگیرد و از بین ببرد. او باید مار بی عدالتی را پیدا کند، آن را از سوراخی که در آن پنهان شده بیرون بیاورد و بی آن که خودش یا دیگران آسیب ببینند، سر مار را در دست بگیرد و زهر او را خالی کند یا اگر زهر این مار خالی شدنی نیست و او پیوسته از زهر پر میشود، پس قاضی رأی به نابودی آن میدهد. در گرفتن مار ممکن است حوادث مختلفی رخ دهد. مثلاً قاضی وقتی مار بی عدالتی را تا لانه اش دنبال میکند متوجه میشود که در لانه ماران، مارها و افعیهای مخوف تر و بزرگتری ساکن اند. حالا اگر قاضی بترسد و از هدف خود که تحقق عدالت است، دست بکشد، این قاضی خودش مانند یکی از مارها شده است و دیر یا زود مارگیر دیگری از راه میرسد و او را دنبال خواهد کرد.»
- آيين قضاوت و روشهاي اظهار نظر/ ۱۳۸۶
- «یا این که وقتی او میخواهد مار را بگیرد، از آنجا که گاهی مارها بر گنجها خوابیدهاند، او فریفته زر و پولی میشود که مار بر آن چمبره زده است. اینجا هم احتمالش هست که او عدالت و خدای خود رابه قیمت زر ظلم یا زور ظلم یا زیور ظلم که همان خط و خالهای ظلم افعی صفت است بفروشد.»
- آيين قضاوت و روشهاي اظهار نظر/ ۱۳۸۶
- «اما انسان دادگر با پشتیبانی خداوند عادل، مارهای بی عدالتی را هر طور که شده، به چنگ میآورد و به چنگال تیز عدالت میسپارد. هیچ ماری نمیتواند از دست توانا و چشم تیزبین او بگریزد و هیچ چیز نمیتواند او را از اِعمال عدالت باز دارد.»
- آيين قضاوت و روشهاي اظهار نظر/ ۱۳۸۶
- «داوری که بگوید آن گاه ببیند، ظالم است. داوری هم که ببیند و سپس بگوید لزوماً عادل نیست لکن به عدالت نزدیکتر است.»
- آيين قضاوت و روشهاي اظهار نظر/ ۱۳۸۶
- «هر کسی که فکر کند، متفکر نیست و به همان سان هر که قضاوت کرد، قاضی نیست. قاضی ممکن است ظاهربین یا باطن بین باشد. البته آن قاضی که جامع نگر است و نگاهش کامل است از این دو برتر است.»
- آيين قضاوت و روشهاي اظهار نظر/ ۱۳۸۶
- «اگر قاضی ظلم کرد حتماً به این معنا نیست که او ظالم است یا اگر رأی او عادلانه بود این الزاماً از عدالت او خبر نمیدهد. میان قضاوت عادلانه و قاضی عادل فاصله هست همانطور که بین انسان و عمل او فاصلهای واضح وجود دارد.»
- آيين قضاوت و روشهاي اظهار نظر/ ۱۳۸۶
- «قوانین میتوانند زنده باشند یا مرده یا بیمار. اعبتار اینها، در نزد قاضی عادل یکسان نیست. اعتبار قانون زنده و جاری و اقتدار نهفته در آن بسیار متفاوت با پشتوانه و پیامدهای قانون مرده است.»
- آيين قضاوت و روشهاي اظهار نظر/ ۱۳۸۶
- «قاضی دانا نباید خود را از آنجا که خداوند میفرماید ای کسانی که حرفی را میزنید و خود بدان عمل نمیکنید مورد خشم پروردگارید، مورد خشم خدا قرار دهد و چیزی را محکوم کند که خود مبتلا و مشغول به آن است.»
- آيين قضاوت و روشهاي اظهار نظر/ ۱۳۸۶
- «نبین چه می دانی که خودبین میشوی و در خود میمیری. ببین که نمی دانی و بینا شو.»
- آيين قضاوت و روشهاي اظهار نظر/ ۱۳۸۶
- «آن قاضی که به دنبال یافتن سیاه یا سفید است قاضی موفق و عادلی نیست. وقتی به دنبال سفید یا سیاهی، بالاخره آن را به یکی از دو طرف نسبت میدهی در حالی که در عالم واقع، نادر است که واقعیتی کاملاً سیاه یا کاملاً سفید باشد.»
- آيين قضاوت و روشهاي اظهار نظر/ ۱۳۸۶
- «اگر لازم است قضاوت کنی، پس دربارهٔ چیزی قضاوت کن که در مسئولیت تو است. وقتی که خارج از مسئولیت خود قضاوت میکنی اگر درست بگویی، کار تو دخالت و زیاده روی است و اگر اشتباه کنی، بار نتایج این نظر اشتباه هم به آن اضافه میشود.»
- آيين قضاوت و روشهاي اظهار نظر/ ۱۳۸۶
- «هیچکس از قضاوت خداوند و نظرات الهی مطلع نیست و خداوند مانند هیچکس قضاوت نمیکند. اراده و عدالت الهی بسیار پیچیده است و جز به فهم معدودی از انسانها نزدیک نشده.»
- آيين قضاوت و روشهاي اظهار نظر/ ۱۳۸۶
- «حتی قضاوتهای انسان دربارهٔ خودش هم در برابر نظری که خداوند متعال دربارهٔ او دارد، ناچیز و بیمقدار است.»
- آيين قضاوت و روشهاي اظهار نظر/ ۱۳۸۶
- «به کسی که زود نظر میدهد، زود اعتماد نکن. شاید هرگز نشود به چینن شخصی اعتماد کرد و برای نظرش اعتباری قائل شد.»
- آيين قضاوت و روشهاي اظهار نظر/ ۱۳۸۶
- «به دانستههایت بیش از حد اعتماد نکن و به ندانستههایت بیش از حد بیاعتماد نباش. ندیده، قضاوت نکن و ناشنیده رأی نده.»
- آيين قضاوت و روشهاي اظهار نظر/ ۱۳۸۶
- «آن که زود قضاوت میکند مانند کسی است که اخگری سوزان به وی دادهاند و او آن را از این دست به آن دست میاندازد و سپس برای آن که دستش نسوزد، آن را در دهان خود میگذارد.»
- آيين قضاوت و روشهاي اظهار نظر/ ۱۳۸۶
- «زود قضاوت نکن. دیر هم قضاوت نکن و جز به ضرورت حق قضاوت نکن اما اگر ملزم به قضاوت و اظهار نظر هستی، تا روشن و معلوم نشده و تا نشانهها و دلایل کافی نشدهاند، خاموش باش.»
- آيين قضاوت و روشهاي اظهار نظر/ ۱۳۸۶
- «حتی در اجرای عدالت هم بخشش و محبت ترجیح دارد مگر این که به ظلم و بی عدالتی منجر شود.»
- آيين قضاوت و روشهاي اظهار نظر/ ۱۳۸۶
- «قضاوت مثل طبابت است و نیاز به تخصص و تبحر کافی دارد. اگر طبیب درتشخیص خود اشتباه کند، چه بسا ضربه اشتباه او جبران ناپذیر باشد. عاقلانه است تا زمانی که در این تخصص مسلط نشدهاید، آن را به کار نبرید و اگر کسی بدون علم قضاوت و تبحر در آن به آن وارد شود، گرفتار شده و کارش گرفتار کننده و خطرآفرین است.»
- آيين قضاوت و روشهاي اظهار نظر/ ۱۳۸۶
- «قضاوت انسان همیشه و بدون استثناء خالی از اشتباه نیست چون قضاوت کامل نیاز به احاطه کامل دارد اما انسان بر هیچ چیزی احاطه کامل ندارد.»
- آيين قضاوت و روشهاي اظهار نظر/ ۱۳۸۶
- «کار بعضی از قاضیان این جهان مثل کار کردن با چرتکه است. کاملاً مکانیکی ... و قاضیانی هستند که در قضاوت خود به انبیاء خدا شبیه شدهاند.»
- آيين قضاوت و روشهاي اظهار نظر/ ۱۳۸۶
- «اگر یک قاضی خود را بفروشد، خدای خود را فروخته است و به کار خداوند که قضاوت است و به هویتی الهی که داور عادل است خیانت کرده است.»
- آيين قضاوت و روشهاي اظهار نظر/ ۱۳۸۶
- آن که حقی را محکوم میکند، همان دم محکوم میشود.
- آيين قضاوت و روشهاي اظهار نظر/ ۱۳۸۶
- «اگر انسان نشانههای واقعیت و دروغ را بداند، در یافتن عدالت و برخورداری از نظر عادلانه، جهش یافته است.»
- آيين قضاوت و روشهاي اظهار نظر/ ۱۳۸۶
- «قضاوت و صدور حکم، جریان اندیشه را متوقف میکند پس خوبتر آن که هنگامی رخ دهد که دانایی در موضوع، به تناسب شرایط، کامل شده و اگر لزومی به آن نیست چه بهتر که حتی در چنین شرایطی هم از آن پرهیز کرد.»
- آيين قضاوت و روشهاي اظهار نظر/ ۱۳۸۶
- «کسی که عادل است در همه جا و همه زمانها عادل است. عدالت لباسی نیست که در شرایطی به تن پوشیده شود و در شرایط دیگر از تن درآورده شود. قاضی عادل، هم در دادگاه عدالت پیشه است و هم در روابط و زندگی خصوصی خود.»
- آيين قضاوت و روشهاي اظهار نظر/ ۱۳۸۶
- «آن که به راستی عادل است همیشه عدالت پیشه است. قاضی عادل نمیمیرد بلکه شهید میشود زیرا هر که در راه حق و عدالت بمیرد، شهید است.»
- آيين قضاوت و روشهاي اظهار نظر/ ۱۳۸۶
- «مراقب روش قضاوت خود باشید زیرا با همان روش مورد قضاوت قرار خواهید گرفت.»
- آيين قضاوت و روشهاي اظهار نظر/ ۱۳۸۶
- «با ذهن آشفته و هیجان زده قضاوت نکنید و تصمیم نگیرید. به علم ناکافی قضاوت نکنید. نابهنگام قضاوت نکنید. در شتابزدگی تصمیم نگیرید و به قضاوت ننشینید که اشتباه و محرومیت و پشیمانی از نتایج آن است.»
- آيين قضاوت و روشهاي اظهار نظر/ ۱۳۸۶
- «قصاص، قانونی پیچیده با ظاهری ساده است. اجرای عادلانه قصاص، فقط از خداوند برمی آید. در قصاص باید به ارزش موضوع قصاص هم (نزد طرفین) توجه داشت. آیا اگر پیرمردی یکی از سی و شش دندان یک جوان را بشکند آن جوان مجاز است یکی از ده دندان پیرمرد را که غذا خوردنش با آن است، بشکند؟ حکم قصاص کسی که جان ده هزار نفر را به طور واضح و مسلم نجات داده است، و بعداً یکی از آن ده هزار نفر را کشته است، چیست؟ آیا دست آدم فاسد و بیکار، معادل دست یک هنرمند و نویسنده بزرگ است؟ اینها از جمله هزاران سؤالی است که نیاز به جواب دارد.»
- آيين قضاوت و روشهاي اظهار نظر/ ۱۳۸۶
- «بعید است که یک قاضی عادل در درون خود نظر قطعی بر گناهکار بودن یا نبودن کسی داشته باشد حتی اگر او آشکارا با قاطعیت حکم دهد. او جای زیادی را برای آن بسیاری که نمی داند و برای اسرار و حکمت الهی درنظر گرفته است و به آنچه نمی داند بی اعتنا نیست.»
- آيين قضاوت و روشهاي اظهار نظر/ ۱۳۸۶
- «تو نمیتوانی چیزی که مطمئنی نیست، ببینی یا چیزی را که اطمینان به بودنش داری نبینی. پس پیش از آن که بدانی هست یا نه، گمانِ بودن یا نبودن را کنار بگذار و محققانه به آن نگاه کن.»
- آيين قضاوت و روشهاي اظهار نظر/ ۱۳۸۶
- «از شتابزدگی و عجولانه عمل کردن و قضاوت نمودن، پرهیز کن زیرا این روش، قرین اشتباه کردن و به خطا رفتن است.»
- آيين قضاوت و روشهاي اظهار نظر/ ۱۳۸۶
- «ظلم نکن که خداوند بر ضد ظالمان است. نگذار قلبت به نفرت آلوده شود و به کمینگاه کینهها بدل گردد.»
- آيين قضاوت و روشهاي اظهار نظر/ ۱۳۸۶
- «خداوند عادل است اما بخشش خود را بر عدالت خویش برتری میدهد، حسابگر است اما داوری و حسابگری او تحت الشعاع بخشش لایزال اوست.»
- آيين قضاوت و روشهاي اظهار نظر/ ۱۳۸۶
- «انسان دانا و عادل تا فهمش در موضوع کامل نشده، تا روشنی بدون ابهام حاصل نشده، قضاوت نکرده و حکم را صادر نمیکند. و اگر با وجود کامل نشدن دلایل و نشانهها، مجبور به قضاوت شد، از حکم قطعی میپرهیزد و به شاید چنین باشد یا قویاً چنین است اکتفا مینماید.»
- آيين قضاوت و روشهاي اظهار نظر/ ۱۳۸۶
- «این که نیات تعیین کنندهاند خود یک اصل است اما باید دید که این نیات چگونه و تحت چه شرایطی به وجود آمدهاند. اگر نیت کسی بد بود حتماً به معنی بد بودن و بدکار بودن او نیست بلکه به روند شکلگیری این نیت باید توجه کرد. مهم تر از نیت خوب و بد، دانستگی و ندانستگی است.»
- آيين قضاوت و روشهاي اظهار نظر/ ۱۳۸۶
- «انسان هوشیار و عادل چون میداند که چیزهای زیادی هست که از آن بی خبر است، پس زود و شتابزده قضاوت نمیکند و اگر قضاوت کند، قضاوتش مطلق و تغییرناپذیر نیست.»
- آيين قضاوت و روشهاي اظهار نظر/ ۱۳۸۶
- «بهترین قاضی آن است که بتواند بی آن که قضاوت کند و حکم دهد، عدالت را جاری کند و سپس آن که با کمترین حکم و کمترین مجازات، بیشترین دادگری را واقع سازد.»
- آيين قضاوت و روشهاي اظهار نظر/ ۱۳۸۶
- «عدالت جسم و روح دارد. کتاب قانون، جسم عدالت است اما روح عدالت، شعوری نورانی است که مخصوص انسانهای برگزیده و خاصان خداوند است.»
- آيين قضاوت و روشهاي اظهار نظر/ ۱۳۸۶
- «انسان عادل هر بار طوری قضاوت میکند که انگار این آخرین قضاوت زندگی اوست و او بعد از آن راهی آسمان خواهد شد و به ملاقات خدا خواهد رفت.»
- آيين قضاوت و روشهاي اظهار نظر/ ۱۳۸۶
- «بعضی از کلمات و قوانین را اگر تفسیر کنی، تحریف کردهای و بعضی را اگر تفسیر نکنی، به تحریف آلودهای، و انسان دادگستر این را به خوبی میداند.»
- آيين قضاوت و روشهاي اظهار نظر/ ۱۳۸۶
قضاوت در امور باطنی و معنوی
[ویرایش]- آيين قضاوت و روشهاي اظهار نظر/ ۱۳۸۶
- «همانطور که حیطه باطنی با حیطه ظاهری متفاوت است و شرایط و قوانین و امکانات این دو حوزه با هم فرق میکند، روش قضاوت کردن در این دو حیطه هم نمیتواند یکسان باشد. به کارگیری روش باطنی برای قضاوت ظاهری اشتباه است. عکس آن هم اشتباه است.»
- آيين قضاوت و روشهاي اظهار نظر/ ۱۳۸۶
- «اسرار خدا را به قضاوت نگیر که تو را به بازی میگیرد و آشفته ات میکند. اسرار را به قلبت بگیر. چشم ات را در سینه ات بگشا و از پشت پلکهایت نگاه نکن که از این نگاه جز پلکهایت را نمیبینی و اگر میبینی اوهامی ست بر پرده پلکهایت. اگر با قلب ات ببینی میشود آنچه میبینی.»
- آيين قضاوت و روشهاي اظهار نظر/ ۱۳۸۶
- «تا با روح خود دریافت نکردهاید، نپذیرید. تا با چشم عقل خود ندیدهاید، و تا با گوش قلب خود نشنیدهاید، نپذیرید. تنها چیزی را بپذیرید که به مدد ایمان یا به قدرت فهم و یا از بالا که روح است و نور، بر شما آشکار شده است. آنچه را نمی دانید، رد نکنید و دربارهٔ آنچه احاطه ندارید، قضاوت نکنید.»
- آيين قضاوت و روشهاي اظهار نظر/ ۱۳۸۶
- «توهم را نپذیر و خود را در قفس خودبینی محبوس نکن. چیزی را که نمی دانی و نیافتهای منکر نشو. جز باطل را محکوم نکن اما با وجود ابهامات و تردیدها قضاوت نکن و بدون روشنایی کافی حکم نده. فریب ظاهر امور را نخور و از دیدن باطن وقایع غافل نباش.»
- آيين قضاوت و روشهاي اظهار نظر/ ۱۳۸۶
- «قدرت خدا را امتحان نکن که در آن رد میشوی و اسرار حق را به قضاوت نگیر که در آن محکوم خواهی شد.»
- آيين قضاوت و روشهاي اظهار نظر/ ۱۳۸۶
- «کسی که روح خود را دانسته مورد قضاوتهای محدود کننده و بدبینانه قرار میدهد، بد دریافتی از او خواهد داشت و او را محدود تجربه میکند.»
- آيين قضاوت و روشهاي اظهار نظر/ ۱۳۸۶
- «پیش داوری قطعی، تو را به سمت پس داوری منطبق بر آن به پیش میبرد. اگر پیشاپیش بگویی چیزی هست، روند افکار تو و کارکرد اندیشه تو خودبهخود به گونهای خواهد شد که اثبات کند چیزی هست و اگر هم بگویی چیزی نیست یا به بیانی چیز دیگری هست، تو خود به خود به همان سمت پیش خواهی رفت. کسانی که میگویند غیبی در کار نیست و بر این اندیشهٔ خود تأکید دارند، آنها متوجه چیزهایی خواهند شد که نظرشان را تأیید میکند و احتمالاً به دلایل و شواهدی برای تأیید این فکر موهوم، دست خواهند یافت و آنهایی که میگویند غیب هست، تا بیخ دندان به دلایل و شواهدی مجهزند که آن حقیقت را اثبات و تأیید میکند.»
- آيين قضاوت و روشهاي اظهار نظر/ ۱۳۸۶
- «حقایق باطن را، و آنچه از اسرار است و در اسرار است را به قضاوت و آزمون نگیرید زیرا نه قضاوت پذیرند و نه آزمون شدنی. پس با تردید وبدبینی و محکوم ساختن، خود را از اسرار غیب و فیوضات غیبی محروم نسازید.»
- آيين قضاوت و روشهاي اظهار نظر/ ۱۳۸۶
- «روح خود را به قضاوتها آلوده نکن تا خداوند روح تو را تطهیر کند.»
- آيين قضاوت و روشهاي اظهار نظر/ ۱۳۸۶
- «اگر قرار میبود که جرائم ظاهری را با روشهای باطنی قضاوت کرد بسیاری از محکومان تبرئه میشدند، بسیاری از گناهکاران، بی گناه و بسیاری از بی گناهان، گناهکار شناخته میشدند.»
- آيين قضاوت و روشهاي اظهار نظر/ ۱۳۸۶
- «دربارهٔ آنچه کاملاً بر شما آشکار نشده، آنچه از بالاست و ناشناختهها دارد، در امور باطنی و آنچه به نظر و عمل خداوند بازمی گردد، قضاوت نکنید. اگر مجبور شدید، عجولانه و به علم اندک قضاوت نکنید و اگر در این دام گرفتار شدید، حداقل بدبینانه و محکوم کننده قضاوت نکنید.»
- آيين قضاوت و روشهاي اظهار نظر/ ۱۳۸۶
- «هیچ دو واقعهای عین هم نیستند. هیچ دو حکایتی برهم منطبق نیستند و زندگی و سرنوشت هیچ دو نفری کاملاً مثل هم نیست. و فراموشی این واقعیت، از اشتباهاتی است که انسان ناهوشیار در نظرات خود، مرتکب آن میشود.»
- آيين قضاوت و روشهاي اظهار نظر/ ۱۳۸۶
- «مردم به این سمت گرایش دارند که هر داستانی را بر داستان زندگی خود منطبق کنند و وقایع زندگی دیگران را مشابه وقایع زندگی خود بدانند. داستان نویسان و فیلمسازان حرفهای با استفاده از این تلقی اشتباه که نوعی همذات پنداری تعمیم یافته است، سعی در تضمین فروش بالای محصولات خود دارند.»
- آيين قضاوت و روشهاي اظهار نظر/ ۱۳۸۶
- «چیزهای زیادی وجود دارد که دربارهٔ آنها نمیتوان قضاوتی داشت مگر آن که بگذاریم تا در زمان خودشان آشکار شوند و این آشکاری با علائمی محکم و از درون و بیرون تأیید شود.»
- آيين قضاوت و روشهاي اظهار نظر/ ۱۳۸۶
- «ظرفیت خود را برای تجربه اسرار بیشتر کن اما خدا را در آزمون و قضاوت نیاور و تحریف نکن.»
- آيين قضاوت و روشهاي اظهار نظر/ ۱۳۸۶
- «آن گاهی که قضاوت دیگران برایت مهمتر از حق و عدالت میشود، تو گرفتار خودباختگی شدهای.»
- آيين قضاوت و روشهاي اظهار نظر/ ۱۳۸۶
- «نظر خداوند مانند نظر بشر نیست و کسی از قضاوت خداوند باخبر نیست. انسان حتی نمی داند که خودش کیست؟»
- آيين قضاوت و روشهاي اظهار نظر/ ۱۳۸۶
- «باور تو تجربه تو را میسازد. باورِ نیست، تو را به تجربه نیست میرساند و از باور هست، هست حاصل میشود.»
- آيين قضاوت و روشهاي اظهار نظر/ ۱۳۸۶
- «باورها و قضاوتها، حدود حرکت شما را میسازند. باید حتی برای لحظاتی هم که شده آنها را واگذارید و ترکشان کنید چون مانند بند بر پا عمل میکنند. باید شوق اسرار داشته باشید و هرگز در صدد فاش ساختن آن، به قضاوت نشستن آن و تفسیر و توصیف آن، حتی برای خودتان نباشید. این دربارهٔ اسرار قرآن (کلام الله) است و نه دربارهٔ هر کسی که داد اسرار سر میدهد.»
- آيين قضاوت و روشهاي اظهار نظر/ ۱۳۸۶
- «آدم و حوّا در حضور خداوند، به تشخیص و قضاوت دست زدند. لیکن ملکوت الهی محل قضاوت نبود. زمین، برای تشخیص و تحلیل، شایستهتر بود. پس آدم و حوّا به زمین آمدند. و مادامی که قضاوت پابرجاست، زندگی در زمین نیز پابرجاست.»
- آيين قضاوت و روشهاي اظهار نظر/ ۱۳۸۶
- «زندگی هر انسانی منحصر به فرد، استثنایی و غیرقابل تکرار است. ممکن است تا حدی ظاهراً شبیه به زندگی شخص دیگری باشد، اما هرگز مانند آن نیست. چون هیچ دو نفری، هیچ دو زمانی و هیچ دو مکانی مثل هم نیستند. گذشته، حال و آینده افراد، شرایط آنها، ویژگی زمانها و سایر عناصر مشابه، هرگز مثل هم نیستند پس محصول آنها هم مثل هم نیست.»
- آيين قضاوت و روشهاي اظهار نظر/ ۱۳۸۶
- «همانطور بر تو حکم میشود که دربارهٔ دیگران حکم میکنی و همانطور قضاوت میشوی که دیگری را قضاوت کردهای.»
- آيين قضاوت و روشهاي اظهار نظر/ ۱۳۸۶
- «این در واقع نگاه تو است که تعیین میکند چیزی هست یا نیست؛ این طور است یا آن طور؛ خوب است یا بد. اگر نگاه تو به سمت چپ بچرخد، تجربه تو از واقعیتی که در حال وقوع است، به سمت چپ میچرخد و اگر به راست، پس به راست.»
- آيين قضاوت و روشهاي اظهار نظر/ ۱۳۸۶
- «زود قضاوت نکن تا هلاک نشوی.»
- آيين قضاوت و روشهاي اظهار نظر/ ۱۳۸۶
- «فقط قضاوت خداوند است که سرنوشت انسان را تعیین میکند و زندگی او را رقم میزند و تعیین این که چه کسی خدمتگزار است و چه کسی نیست با خداست.»
- آيين قضاوت و روشهاي اظهار نظر/ ۱۳۸۶
- «انسان دانا به سادگی میتواند پیچیدهترین دروغها را از پوشیدهترین واقعیات تشخیص دهد و او به راحتی قادر است دروغگو را از راستگو، محکم را از متشابه و اصل را از فرع و تحریف بازیابد... اما دانای حکیم نباید اسرار را فریاد بزند که در این صورت فریاد او قیل و قالی بیش نیست.»
- آيين قضاوت و روشهاي اظهار نظر/ ۱۳۸۶
- «از قضاوت دیگران نترس. از این که از قضاوت دیگران بترسی، بترس. اگر هستی چه نیازی به رد و قبول دیگران داری و اگر نیستی این چه حماقتی است که دروغهای خودت را باور کنی. اگر محکوم شدنی هستی بدان که فی الحال محکومی و اگر حقیقت با تو است چه باکی از قضاوت بدبینانه دیگران داری. چه کسی میتواند حقیقت را به خیال خود محکوم کند و خود به واقع محکوم نشود. اگر همه تو را قبول کنند تو مثل همه میشوی. بیشتر انسانها در تصرف تاریکی اند پس آن گاه وای بر تو. اگر کسی که خداوند محکومش کرده تور ا به واقع تأیید کند تو خود از محکوم شدگان خداوند هستی. وقتی که نیازمند تأیید دیگرانی بدان که خداوند تو را تأیید نکرده است. وقتی افکاری که دیگران دربارهٔ تو دارند برایت مهم است بدان که مهمترین معنای زندگی ات را هنوز نیافتهای. دیگران چه کاری با تو میتوانند بکنند؟ نهایت اش این است که تو را بکشند. پس اگر تو عاشق خدایت هستی و مشتاق دیدار او، این بزرگترین کاری است که آنان میتوانند برایت انجام دهند.»
- آيين قضاوت و روشهاي اظهار نظر/ ۱۳۸۶
کالیما (کلام خلاق)
[ویرایش]- «کلمات انسان سرنوشت او را بوجود میآورند. اندیشهها زندگی سازند. آنچه به خود میگویی همان را از زندگی خواهی شنید. از کلام تو بر تو حکم میشود. تو همانی که میاندیشی...»
- کلام خلاق/ ۱۳۸۸ [۵]
- «حرفها وقایع اند. بفهم چه میگویی و وقایع زندگی ات را به کنترل در آور.»
- کلام خلاق/ ۱۳۸۸
- «کلام هماهنگ زندگی به بار میآورد و کلام ناهماهنگ درخت زندگیات را بیبار میکند و بر بار سنگین رنجات میافزاید.»
- کلام خلاق/ ۱۳۸۸
- «انسانها از نواحی مختلف روح خود و با تکیه بر قسمتهای مختلف مغز و ذهن خود حرف میزنند و همین محل صدورهای مختلف، ویژگیهای کلام آنها را تغییر میدهد و آنرا شدید و ضعیف میسازد.»
- کلام خلاق/ ۱۳۸۸
- «انسان وارث خداوند است. همان خدایی که روش او کن فیکون است... ارث خود را، میراث فرمانروایی را، از خدای زندهای که هرگز نمیمیرد به تسلیم دریافت کن و وعده او را بپذیر که فرمود تو را مانند خود کنم که به هر چه بگویی باش بشود.»
- کلام خلاق/ ۱۳۸۸
- «با تغییر کلمات درونی، اندیشه و گفتارت تغییر میکند.»
- کلام خلاق/ ۱۳۸۸
- «می دانی چرا فکین و دندانها و لبها، همچون دژهایی پی در پی. زبان را محصور کردهاند؟ و فاصله حنجره با لبها و حنجره و مغز چه میگوید؟ در گفتن تأمل کن که تحمل نگفتن، آسان تر از تالم افتادن است.»
- کلام خلاق/ ۱۳۸۸
- «با وجود برقراری ارتباط، ضعیفترین حرفها موثرترین نتایج را دارد و بدون ارتباط، حرفهای بزرگ بی اثرند.»
- کلام خلاق/ ۱۳۸۸
- «قدرت نهایی کلمات هماهنگ، از انرژی هستهای که قادر است زمین را ویران کند، بیشتر است. برای استفاده از قدرت هستهای، احتیاج به تخصص، احتیاط و افراد قابل اعتماد است، درقدرت فراهستهای کلام نیز تو نیازمند تخصص، احتیاط و اعتماد پذیری هستی و الا ممکن است ویرانی به بار آید. با نیروی هستهای میتوانی در دسترسی به برخی از اهداف جهش کنی و راه پنجاه ساله را درنصف شب بپیمایی. انرژی هستهای هست، اگر آن را مهار کنی قدرت عظیم آن در اختیار تو قرار میگیرد و گرنه به هدر میرود و شاید هرگز برای تو آشکار نشود. آزاد سازی و کنترل آن فرمولهایی اختصاصی دارد. از آن میتوانی برای بوجود آوردن یا ویران کردن استفاده کنی و اینها و جز اینها دربارهٔ قدرت فراهستهای کلام نیز صادق است.»
- کلام خلاق/ ۱۳۸۸
- «کلام تو حامل سرمایه و اعتبار تو است، آن را هدر نده، آن را در جهت احاطه بر سرنوشت ات و کنترل زندگی ات به کار گیر، نیروی حیات تو در آن است. حیات خود را به قبرستان نفرست. بر اعتبارت اضافه کن و از سرمایه ات کاسته نکن. اگر بر آن تسلط یافتی فرمانروایی درونی ات میسر میگردد و اگر بر تو سلطه یافت بردگی ات حاصل آمده.»
- کلام خلاق/ ۱۳۸۸
- «وقایعی که بر تو واقع میشود از کلام تو پیروی میکند. اگر چه این پیروی کامل نیست اما قاطع است. پس بنابر تکلمت که اندیشه تو نیز از همان است میتوانی وقایع نامطلوب را غیر واقع گردانی و آنچه را که در طلب آنی به وقوع برسانی.»
- کلام خلاق/ ۱۳۸۸
- «کلمههای تو، قسمتی از بذرهایی است که در باغ جاودانه ات میکاری. ببین چه میکاری، زیرا غذای زندگی تو از همان تهیه میشود که کاشتهای، بهترینها را بکار، پس بهترینها نصیب تو خواهد شد.»
- کلام خلاق/ ۱۳۸۸
- «کلام مثل تیر است یا به هدف میخورد و موفق میشوی، یا به هدف نمیخورد. اما وسایلی که تیر را پرتاب میکنند گوناگونند. از نیزه که با دست پرتاب میشود تا تفنگ و موشک انداز. حتی هر یک از اینها نیز متنوعند. مثلاً ممکن است تفنگ سر پر باشد و به سبک چند قرن پیش، یا دوازده لول باشد یا تفنگ لیزری، بعضی وقتها تیر به هدف نمیخورد، گاهی نمیرسد، گاهی بی تناسیب با هدف است مثل وقتی شخصی میخواهد با پرتاب سنگ، کوهی را از سر راه خود بردارد یا با تیر رها شده از کمان به ستارهها بزند. شرط توفیق در به هدف زدن، هماهنگ بودن تیر و وسیله شلیک آن است و دیگر مهارت و قصد و عزم تیرانداز. ناحیه روحی صادر کننده کلام مانند تفاوت کارایی آن سلاحهای گفته شده است.»
- کلام خلاق/ ۱۳۸۸
- «کلمات خود را سازندهاند. هسته یک درخت در درون خود دارای آن چیزی است که لازم است آن را تبدیل به درختی کامل کند و این مثال کلام انسان است. آن، میتواند همان چیزی را به تجسم در آورد که در خود دارد، قصدهای گوینده خود را.»
- کلام خلاق/ ۱۳۸۸
باغبان الهی
[ویرایش]- «ای باغبان باغ را دریاب که باغبان بی باغ همچون پرنده بی پرواز است ... بیاد آور آنچه یاد کننده را زنده میکند و به یادش میآورد؛ و بدان که دانههایی در تو کاشته شده که اگر برویند کویر روح ات بهشت میشود و اگر نرویند در آن کویر شوره زار از تنهایی و تشنگی و گرسنگی هلاک میشوی.»
- باغبان الهی/ ۱۳۸۴
- «زمین مهیا و باغ مشتاق روییدن و باغبان در انتظار برخاستن و این در فکر خدا بود. شدن با فکر خدا بود و شدنی جز آن نبود. پس آن یگانه اندیشنده اندیشید و اندیشه اش اشاره وار سرشار از شئ شد. باغبان از خواب نیستی برخاست، باغِ یافته را یافت و به آن یافتن، بانی آن شد پس او را باغ بان نامیدند و کارش را باغ بانی ...»
- باغبان الهی/ ۱۳۸۴
- «باغبان راستین آنست که زمین مرده را زنده کند و شوره زار را به شیره زار بدل نماید. پروراندن زمین حاصلخیز که خود میروید و محصول میدهد هنر نیست. طبیبی که بتواند بیمار رو به موت را درمان کند درمانگر است نه آنکه به بیماریهای ناچیز میپردازد.»
- باغبان الهی/ ۱۳۸۴
- « «او» همانجاست که روح تو را به خود میخواند و میکِشد و خیره میسازد. آنجا که قلب تو میرود.»
- باغبان الهی/ ۱۳۸۴
- «آن که بزرگ است نشانههای بزرگ دارد؛ و باغبان بزرگ نشانههای خود را.»
- باغبان الهی/ ۱۳۸۴
- « «او» باد بهار است و ابر باران زا که زمین مرده را زنده میکند و درختان را از خواب مرگ بیدار میسازد. کشاورزیست که جواهر میکارد و جوهر زندگی را بار میآورد. او به یاد آورندهٔ پر از یاد است که خود از یاد رفته است ...»
- باغبان الهی/ ۱۳۸۴
- «اهلِ «او»، او را دیدهاند و یافتهاند و گم نکردهاند. اهل باغبان درختان را حتی در زمستان هم میشناسند لکن نااهلان درخت را در بهار و حتی در آن هنگام که میوه اش رسیده باشد، تشخیص نمیدهند. آنان هرگز درخت را نشناختهاند و شاخه را از ساقه نیافتهاند.»
- باغبان الهی/ ۱۳۸۴
- «بزرگترین چیزها دیده نمیشوند چون در چشم محدود نمیشوند. به دست نمیآیند زیرا دست قادر به نگه داری آن نیست. ملک شخصی نیستند زیرا هیچ شخصی توان چنین مالکیتی را ندارد. بزرگترینها آزاد هستند و ریشه در نامحدود دارند لکن مروارید نایاب، شایسته غواص اقیانوس پیماست.»
- باغبان الهی/ ۱۳۸۴
- «روح آسمان به ایمان شناختنی ست ...»
- باغبان الهی/ ۱۳۸۴
- «از شتابزدگی بپرهیز و گوش کن. قدرت جادوگر (نفس) بسیار بیشتر از آن است که تو بخواهی با اتکاء به خودت بر او غلبه کنی. تو با روش خودت نمیتوانی حتی اندکی در برابر او مقاومت کنی. خود را و روش خود را کنار بگذار. به روح خدا ایمان داشته باش و ایمانت را به میان آور...»
- باغبان الهی/ ۱۳۸۴
- «بهارمی آید و ابرهای برکت به بالای سر ما میرسد و باران زنده کننده میبارد و میبارد. نه آن بارانی که پیش از این بارید و جانمان را دزدید و بیماری و مرگ آورد. نه آن بارانی که باریدنش ویران کرد زندگی را و در زیر گِل مدفون ساخت سرور و شادی را؛ نه آن باران خزان آور و حزن انگیز که باران روحانگیز؛ باران روح میبارد؛ و آن ابر که بارید، جانمان را کاوید و روحمان را درنوردید. از آن است که چشمهٔ جانمان جوشید و جز آن ننوشید و نیوشید و نیندیشید. دیگر چشمه در خود نگنجید. جنبید و جهید و خروشید و رود را به دریا دوید و دویدن را به پرواز آمیخت و اینچنین آسمان را پویید و پیمایید.»
- باغبان الهی/ ۱۳۸۴
دربارهٔ بسم الله الرحمن الرحیم - ۱
[ویرایش]- «آخر همه چیز را میتوان به اول آن سنجید. کارها را با بسم الله الرحمن الرحیم شروع کنید که خوبترین اول و آغاز است پس خوبترین پایان و نتیجهٔ ممکن، مقدور میشود.»
- بسم الله الرحمن الرحیم و معانی آن/ ۱۳۸۷ [۶]
- «هر متنی شاه بیتی دارد. هر تعلیم بزرگی ستون و ستونهایی دارد. چادرها خیمه دارند و شاه بیت کلام الله و کتاب خدا، بسم الله الرحمن الرحیم است.»
- بسم الله الرحمن الرحیم و معانی آن/ ۱۳۸۷
- «بسم الله الرحمن الرحیم کلیدی است که هر قفلی را باز میکند واگر ظاهراً بکار میرود و باز نمیکند بخاطر آن است که واقعاً و باطناً بکار نرفته.»
- بسم الله الرحمن الرحیم و معانی آن/ ۱۳۸۷
- «همهٔ درخت در هستهٔ درخت وجود دارد زیرا هسته به درخت تبدیل میشود. همهٔ قرآن و کلام خدا هم در بسم الله الرحمن الرحیم است پس از طریق بسم الله الرحمن الرحیم میشود همهٔ قرآن را یافت و داشت و بکار برد.»
- بسم الله الرحمن الرحیم و معانی آن/ ۱۳۸۷
- «نقش بسم الله الرحمن الرحیم در میان آیات کلام خدا مثل شاه میوه است در بین میوهها. مثل سر است نسبت به بدن. بسم الله الرحمن الرحیم معجونی از کلام خداست و هر کس آن را بخورد مثل این است که همهٔ کلام خدا به او خورانده شده.»
- بسم الله الرحمن الرحیم و معانی آن/ ۱۳۸۷
- «خدایی که اسلام راستین ازآن میگوید، خدایی است که در بسم الله الرحمن الرحیم آمده. خداوند بسیار مهربان و بسیار بخشندهای که همه را دوست دارد و به همه میبخشد. این نه آن خدایی است که اسلام تحریف شده معرفی میکند یعنی خدایی کینهتوز و نفرت خواه و جلاد بلکه خدایی است که اسلام ناب محمدی بازگو میکند.»
- بسم الله الرحمن الرحیم و معانی آن/ ۱۳۸۷
- «اگر کسی بسم الله الرحمن الرحیم را بفهمد همهٔ کلام خدا را فهمید و اگر کسی ظاهراً همهٔ کلام خدا را دانست اما بسم الله الرحمن الرحیم را درک نکرد، چیزی از کلام خدا را درک نکرده.»
- بسم الله الرحمن الرحیم و معانی آن/ ۱۳۸۷
- «بسم الله الرحمن الرحیم رمز ورود به نرمافزارهای خلاق و زندگی ساز کلام خداست. اگر کلمهٔ عبور به درستی بکار نرود، امکان ورود و عبور و برخورداری میسر نیست.»
- بسم الله الرحمن الرحیم و معانی آن/ ۱۳۸۷
- «همهٔ معجزات از طریق بسم الله الرحمن الرحیم واقع شده و همچنان واقع شدنی است.»
- بسم الله الرحمن الرحیم و معانی آن/ ۱۳۸۷
- «اگر چیزی بزرگتر، پرمعناتر، بالاتر، خوبتر و کاملتر از بسم الله الرحمن الرحیم وجود داشت آیا خداوند آن را بعنوان برآیند و آغازگر سورههای کلام خود بکار نمیبرد. نیست که نیامده.»
- بسم الله الرحمن الرحیم و معانی آن/ ۱۳۸۷
- «در مقایسه، بسم الله الرحمن الرحیم مثل استارت ماشینی است که نام آن کلام خداست. اگر استارت به خوبی عمل نکند، ماشین روشن نمیشود و حرکت نمیکند.»
- بسم الله الرحمن الرحیم و معانی آن/ ۱۳۸۷
- «از دیدگاه دانش روانشناسی مدرن و ذهن شناسی نوین این موضوع از طرق متعددی قابل اثبات است که بسم الله الرحمن الرحیم میتواند درمان همهٔ بیماریها و اختلالات روانی و روانتنی انسان، حلال همهٔ مسائل درونی انسان و شاه کلید سلامتی روانی و تعالی روحی انسان باشد.»
- بسم الله الرحمن الرحیم و معانی آن/ ۱۳۸۷
- «برای پی بردن به عظمت نامحدود بسم الله الرحمن الرحیم یک راه دیگر هم هست. در همهٔ مکنونات بشری، در همهٔ کتب مقدس، در میان همهٔ سخنان حکمت آمیز جستجو و تحقیق کنید، ببینید آیا کلامی بزرگتر و کاملتر و موثرتر از بسم الله الرحمن الرحیم پیدا میکنید؟ چنین کلامی وجود ندارد و نه ساخته شدنی است.»
- بسم الله الرحمن الرحیم و معانی آن/ ۱۳۸۷
- «بر اساس دیدگاه کوانتمی و اثر مشاهده گر هیچ کلامی مانند بسم الله الرحمن الرحیم نمیتواند تغییرات همهجانبه و سریعی را در زندگی ذهنی و عینی انسان ایجاد کند. این موضوع قویاً قابل اثبات است.»
- بسم الله الرحمن الرحیم و معانی آن/ ۱۳۸۷
- «درک بسم الله الرحمن الرحیم پایان همهٔ ترسها و ناامیدیهای بشر است.»
- بسم الله الرحمن الرحیم و معانی آن/ ۱۳۸۷
- «کسی که شعار بسم الله الرحمن الرحیم میدهد اما با نفرت و بدخواهی عمل کند، مثل کسی است که در قالب عرضهٔ عسل، زهر را عرضه کند.»
- بسم الله الرحمن الرحیم و معانی آن/ ۱۳۸۷
- «بسم الله الرحمن الرحیم کلمهٔ نجات بشر از بدیهاست.»
- بسم الله الرحمن الرحیم و معانی آن/ ۱۳۸۷
- «با بسم الله الرحمن الرحیم میتوان روح کلام خدا و روح کل قرآن را صید کرد و از آن برخوردار شد.»
- بسم الله الرحمن الرحیم و معانی آن/ ۱۳۸۷
- «روشنایی نور بسیط و فراگیر است و البته نور میتواند متمرکز و تک فام هم باشد مثل نور لیزر. جنبهٔ رحمانیت و رحیم بودن خداوند، اشاره به این دو وجه نورانیت خداست. تابش فراگیر و بسیط نور که به رحمانیت خداوند اشاره دارد و برای همهٔ موجودات است؛ رحمة للعالمین. و وجه متمرکز آن یعنی نور مخصوص، فیض و برکات خاص خدا که ویژهٔ بندگان خاص اوست.»
- بسم الله الرحمن الرحیم و معانی آن/ ۱۳۸۷
- «نرمافزارهای کامپیوتری در محیط معلومی باز میشوند و در هر محیطی نمیتوان آنها را بکار برد. مثلاً وُرد در ویندوز باز میشود. محیط نرمافزارهای قرآنی هم محیط بسم الله الرحمن الرحیم است و آنها را فقط در فضای بسم الله الرحمن الرحیم میتوانید باز کنید.»
- بسم الله الرحمن الرحیم و معانی آن/ ۱۳۸۷
- «نور روشن میکند، گرم میکند، بینایی میدهد و زندگی ساز است. بسم الله الرحمن الرحیم همین است و واجد همهٔ این ویژگیها.»
- بسم الله الرحمن الرحیم و معانی آن/ ۱۳۸۷
- «به زبان افسانه، بسم الله الرحمن الرحیم مثل غول چراغ جادوست که میتواند هر آرزوی انسان را برآورده سازد.»
- بسم الله الرحمن الرحیم و معانی آن/ ۱۳۸۷
- «برای تغییر دادن انسان و زندگی انسان، نرمافزاری کاملتر و بزرگتر از بسم الله الرحمن الرحیم وجود ندارد. این به نوعی ابرنرم افزار است.»
- بسم الله الرحمن الرحیم و معانی آن/ ۱۳۸۷
- «برای معرفی اسلام راستین به جهان، پیام بسم الله الرحمن الرحیم کافی است.»
- بسم الله الرحمن الرحیم و معانی آن/ ۱۳۸۷
- «طی قرن اخیر یکی از بزرگترین دستاوردهای دانشمندان و محققان غربی، اثبات علمی و عملی اصل اندیشهٔ خلاق است. اینکه انسان و زندگی انسان محصول اندیشههای اوست. بر این اساس هزاران کتاب نوشته شده و شاخههای مختلف روانشناسی مدرن و ذهن شناسی پدید آمده است مانند شاخهٔ روانشناسی موفقیت. اما این به سادگی اثبات میشود که راه میان بُر و روش جهش یافته بکار بردن این نظریهٔ بنیادی و زندگی ساز، تأکید و توجه بر بسم الله الرحمن الرحیم است.»
- بسم الله الرحمن الرحیم و معانی آن/ ۱۳۸۷
- «گفته میشود که تأکید دین مسیحیت بر محبت خداوند و مهربان بودن او یکی از اصلیترین و مهمترین دلایل گسترش این دین در جهان بوده است. چرا نباید مسلمانان از عالیترین داشتههای خود، بهرهٔ لازم و کافی را ببرند.»
- بسم الله الرحمن الرحیم و معانی آن/ ۱۳۸۷
- «آیا اگر مردم جهان به بسم الله الرحمن الرحیم، به بخشندگی و محبت الهی معتقد شوند، اثری از خشونت و جنگ و ویرانی باقی میماند.»
- بسم الله الرحمن الرحیم و معانی آن/ ۱۳۸۷
- «با توجه به بسم الله الرحمن الرحیم نمیتوان به آسانی دیگران و یا حتی گناهکاران و گمراهان را محکوم کرد. چون بسم الله الرحمن الرحیم به ما میگوید از کجا می دانی که خداوند او را پیش از این نبخشیده یا در همین لحظه او را مشمول رحمت خود قرار نداده است.»
- بسم الله الرحمن الرحیم و معانی آن/ ۱۳۸۷
- «ای کاش میشد که بر سرلوحهٔ سازمان ملل نوشت، به نام خداوند بخشندهٔ مهربان. با همدیگر مهربان باشیم و همدیگر را ببخشیم.»
- بسم الله الرحمن الرحیم و معانی آن/ ۱۳۸۷
- «بسم الله الرحمن الرحیم دارای قابلیت نجات همهٔ دنیا از همهٔ شرارتها و خطرات است.»
- بسم الله الرحمن الرحیم و معانی آن/ ۱۳۸۷
- «بسم الله الرحمن الرحیم مثل مُهر خداست. هر کس که حامل مُهر پادشاه باشد امکان بهرهمندی از اختیارات و اقتدارات پادشاه را، در ملک او داراست.»
- بسم الله الرحمن الرحیم و معانی آن/ ۱۳۸۷
- «کسی که به واقع میگوید بسم الله الرحمن الرحیم، نمیتواند از رحمت خداوند، در بارهٔ هر چیزی و در هر زمانی ناامید باشد بلکه او در هر چیزی و در هر زمانی بطور نامحدودی به خداوند امیدوار و متکی است.»
- بسم الله الرحمن الرحیم و معانی آن/ ۱۳۸۷
- «فهم بسم الله الرحمن الرحیم کوتاهترین و مطمئنترین راه است تا توکل حقیقی و برخورداری از امکان کارگزاری خداوند. و نیز بهترین راه است تا مستجاب شدن دعاها.»
- بسم الله الرحمن الرحیم و معانی آن/ ۱۳۸۷
- «بسم الله الرحمن الرحیم ذکر عالی خداست.»
- بسم الله الرحمن الرحیم و معانی آن/ ۱۳۸۷
- «زندگی هر انسانی بر اساس یک نظریهٔ بنیادی استوار است که خود میتواند نظریات دیگری هم در دل خود داشته باشد. بسم الله الرحمن الرحیم عالیترین نظریهٔ بنیادی زیستن است.»
- بسم الله الرحمن الرحیم و معانی آن/ ۱۳۸۷
- «بسم الله الرحمن الرحیم مانند ابر بارنده است. باران و برکات این ابر، همهٔ آن چیزهایی است که انسان برای متعالی زیستن به آن نیاز دارد.»
- بسم الله الرحمن الرحیم و معانی آن/ ۱۳۸۷
- «ایجاد، فعالسازی و گسترش بنیادهای بسم الله الرحمن الرحیم در همهٔ جهان یکی از بزرگترین خدمات الهی و یکی از اصلیترین کارها برای نجات انسان و جهان است.»
- بسم الله الرحمن الرحیم و معانی آن/ ۱۳۸۷
- «روح بسم الله الرحمن الرحیم روح زندگی است و زندگیِ روح بالایی در انسان وابسته به تحقق همین روح مهربانی و بخشش است.»
- بسم الله الرحمن الرحیم و معانی آن/ ۱۳۸۷
- «کسی که در بارهٔ چیزی شعار میدهد نمیتواند به اندازهٔ کسی که به آن چیز عمل میکند از آن انتظار داشته باشد. داستان بسم الله الرحمن الرحیم هم از همین سنخ است.»
- بسم الله الرحمن الرحیم و معانی آن/ ۱۳۸۷
- «بسم الله الرحمن الرحیم بزرگترین مولد اندیشههای زندگی بخش و کلمات خلاقه در انسان است.»
- بسم الله الرحمن الرحیم و معانی آن/ ۱۳۸۷
- «در روشهای شفاگری در مکتبهای باطنی، اصلی باطنی وجود دارد که اگر بخواهید آن را الزاماً به زبان عربی و قرآنی ترجمه کنید همان بسم الله الرحمن الرحیم میشود.»
- بسم الله الرحمن الرحیم و معانی آن/ ۱۳۸۷
- «بسم الله الرحمن الرحیم بهترین راه حل حرص و حسد است. وقتی تو دانستی خداوند تو به طرز نامحدودی میبخشد، دیگر برای چه ممکن است حرص بزنی و در بارهٔ چه چیزی به حسد آلوده شوی.»
- بسم الله الرحمن الرحیم و معانی آن/ ۱۳۸۷
- «اگر انسان بداند که در نوری زندگی میکند که مهر بیکران و بخشش لایزال است چه چیزی همانند این یا نزدیک به این میتواند او را به آرامش برساند یا شاد و مسرور کند؟»
- بسم الله الرحمن الرحیم و معانی آن/ ۱۳۸۷
- «بهشت در تجربهٔ بسم الله الرحمن الرحیم تحقق مییابد و جهنم جایی است که انسان عملاً از این دریافت محروم شده.»
- بسم الله الرحمن الرحیم و معانی آن/ ۱۳۸۷
- «بسم الله الرحمن الرحیم همهٔ زندگی انسان و تمام وجود او را غسل میدهد و پاک و مطهر میسازد.»
- بسم الله الرحمن الرحیم و معانی آن/ ۱۳۸۷
- «اگر انسان طوری رفتار کند که گویی خدای او نمیبخشد و محبت نمیکند. اگر طوری عمل کند که انگار خداوندش رحمان و رحیم نیست نباید انتظارداشت که او خداوند مهربان و بخشنده را آنطور که شایسته است، تجربه نماید.»
- بسم الله الرحمن الرحیم و معانی آن/ ۱۳۸۷
- «دریافت بسم الله الرحمن الرحیم پایان سختیها و آغاز آسانی هاست. این پایان بدیها و پلیدیها و آغاز خوبیها و زیبایی هاست.»
- بسم الله الرحمن الرحیم و معانی آن/ ۱۳۸۷
- «بسم الله الرحمن الرحیم حاوی گنج آسمانها و زمین است. هرچه آن را بیشتر دریافت کنی، روزیهای آسمانی بیشتری دریافت خواهی کرد.»
- بسم الله الرحمن الرحیم و معانی آن/ ۱۳۸۷
- «خداوند از طریق انبیاء الهی پیام خود را به انسان رسانده است و به او هشدارها و بشارتها داده و یگانگی خود را اعلام فرموده است. بسم الله الرحمن الرحیم نیز طریق برکت دادن و فزونی بخشیدن به زندگی حقیقی انسان است.»
- بسم الله الرحمن الرحیم و معانی آن/ ۱۳۸۷
- «عجیب است که بدون برخورداری از بسم الله الرحمن الرحیم بشری زنده باشد و به واقع زندگی کند. این مثل آنست که حیات درختی را بدون آب فرض کنید.»
- بسم الله الرحمن الرحیم و معانی آن/ ۱۳۸۷
- «آخرین یافتههای علمی و محکمترین نظریات بنیادی تبیین جهان مانند نظریه کوانتم، ابرریسمانها و نسبیت، بطور غیرمستقیم همان بسم الله الرحمن الرحیم هستند و همان را به زبان علمی میگویند و بر تعیین کنندگی و تبیین پذیری آن، در همه حیطههای زندگی تأکید دارند.»
- بسم الله الرحمن الرحیم و معانی آن/ ۱۳۸۷
- «کدام مسئله انسان ممکن است با بسم الله الرحمن الرحیم حل نشود؟ هیچکدام. مثل اینکه بگویی کدام تاریکی است که با نور از میان نرود.»
- بسم الله الرحمن الرحیم و معانی آن/ ۱۳۸۷
- اگر همه زندگی انسان صرف درک بسم الله الرحمن الرحیم و عمل به آن شود، انسان زندگی خود را به بهای بسیار بزرگی سپری کرده است.
- بسم الله الرحمن الرحیم و معانی آن/ ۱۳۸۷
- «آیا میتوان همهٔ قرآن را در یک کفهٔ ترازو قرار داد و بسم الله الرحمن الرحیم را هم در کفهٔ دیگر؟.»
- بسم الله الرحمن الرحیم و معانی آن/ ۱۳۸۷
- «وقتی میخواهیم چیزی را بسیار خلاصه و بلکه چکیده کنیم، سعی بر این است که در همان جملهٔ چکیده و با حداقل کلمات که مثلاً ممکن است اسم یک کتاب باشد، به کلیهٔ جنبههای موضوع اشاره کنیم. چرا خداوند در چکیده کردن از دو کلمهای استفاده کرده که هر دو بر محبت الهی تأکید دارد؟ آیا خداوند تماماً محبت است؟»
- بسم الله الرحمن الرحیم و معانی آن/ ۱۳۸۷
- «خداوند نامحدود و از هر نظر لایتناهی و بینهایت است. این یکی از معانی بسم الله الرحمن الرحیم است. اگر کسی امکان بخشش نامحدود را داشته باشد، خود به آن معناست که وجود او بینهایت است.»
- بسم الله الرحمن الرحیم و معانی آن/ ۱۳۸۷
- «خوبترین پرچم برای کشوری که خود را پایتخت کشورهای اسلامی میداند، پرچم بسم الله الرحمن الرحیم است. و ایران بخصوص در این زمان نیازمند این پرچم پرمعنا و چند وجهی است.»
- بسم الله الرحمن الرحیم و معانی آن/ ۱۳۸۷
- «همه متون پیچیدهٔ باطنی و روشهای سرّی مکتبهای اسراری در برابر طریقهٔ بسم الله الرحمن الرحیم همانند بازی اند.»
- بسم الله الرحمن الرحیم و معانی آن/ ۱۳۸۷
- «اگر به هنر کیمیاگری از بعد الهی نگاه کنیم، رمز اصلی این هنر آموختن بسم الله الرحمن الرحیم است.»
- بسم الله الرحمن الرحیم و معانی آن/ ۱۳۸۷
- «اگر کسی، عدهای یا ملتی خداوند مهربان و بخشنده را بپرستند جز این نمیتواند باشد که آنها خود مهربانترین و بخشندهترین مردم اند و یا اگر چنین مردمی در جهان وجود دارند باید گفت که آنها حتماً خداوند بخشنده و مهربان را میپرستند.»
- بسم الله الرحمن الرحیم و معانی آن/ ۱۳۸۷
- «اسم اعظم خداوند که کلید درها و روزنههای آسمانها و زمین است، نهفته در بسم الله الرحمن الرحیم است.»
- بسم الله الرحمن الرحیم و معانی آن/ ۱۳۸۷
- «برای خواننده کلام خدا، نقش بسم الله الرحمن الرحیم مانند آن است که زنده میکند و نقش آیات دیگر مثل این است که برنامه زندگی را بازگو میکنند.»
- بسم الله الرحمن الرحیم و معانی آن/ ۱۳۸۷
- «اگر اولِ چیزی را ندانی، وسط و آخرش را هم نمی دانی. پس اگر متوجه بسم الله الرحمن الرحیم که آغاز کلام خداست نشوی وسط و آخر کلام خدا را هم نخواهی فهمید.»
- بسم الله الرحمن الرحیم و معانی آن/ ۱۳۸۷
- «بسم الله الرحمن الرحیم پرچم خداست. کسی که در زندگی تحت پرچم خدا حرکت کند، از حمایت و پشتیبانی خداوند برخوردار است.»
- بسم الله الرحمن الرحیم و معانی آن/ ۱۳۸۷
- «بسم الله الرحمن الرحیم شروع میشود اما تمام نمیشود زیرا بخشش و محبت الهی نامحدود و تمام نشدنی است.»
- بسم الله الرحمن الرحیم و معانی آن/ ۱۳۸۷
- «اگر کارها را به نام خداوند بخشنده و مهربان آغاز کنیم، همان خداوند کار را به سرانجام و به آخر میرسد.»
- بسم الله الرحمن الرحیم و معانی آن/ ۱۳۸۷
دربارهٔ بسم الله الرحمن الرحیم - ۲
[ویرایش]- «شاد باش زیرا خداوند تو مهربان و بخشنده است. با وجود چنین خداوندی که همهٔ غمها را میزداید، همهٔ مسائل را حل میکند و همهٔ کارها را به انجام میرساند، چگونه میتوان شاد نبود.»
- بسم الله الرحمن الرحیم و معانی آن/ ۱۳۸۷
- «بسم الله الرحمن الرحیم بینیازی از همه و نیازمندی همهجانبه به خداست.»
- بسم الله الرحمن الرحیم و معانی آن/ ۱۳۸۷
- «هر کاری که از خدا آغاز شود به خدا ختم میشود. آخر هر کار آبستن از اول آن است. و اگر کاری واقعاً با بسم الله الرحمن الرحیم شروع شود به خداوند ختم شده و خداوند آن را به سرانجام میرساند.»
- بسم الله الرحمن الرحیم و معانی آن/ ۱۳۸۷
- «بسم الله الرحمن الرحیم گنج بشارتهای الهیست که اگر گشوده شود، انسان از همهٔ بشارتهای آسمانی برخوردار خواهد شد.»
- بسم الله الرحمن الرحیم و معانی آن/ ۱۳۸۷
- «قبول بسم الله الرحمن الرحیم، قبول قاعدهٔ آسان گرفتن و سخت نگرفتن است. سخت گیری با بسم الله الرحمن الرحیم در تضاد است همانطور که آسان گرفتن با آن هم خوانی دارد.»
- بسم الله الرحمن الرحیم و معانی آن/ ۱۳۸۷
- «بسم الله گفتن یک چیز است و به آن قائل بودن و عمل کردن چیز دیگر. شعار بسم الله یک چیز است و شعور بسم الله همه چیز. فرق این مثل اسم آسمان و خود آسمان است.»
- بسم الله الرحمن الرحیم و معانی آن/ ۱۳۸۷
- «بسم الله الرحمن الرحیم آنقدر بزرگ است که حتی شعار آن هم میتواند بزرگی بیافریند.»
- بسم الله الرحمن الرحیم و معانی آن/ ۱۳۸۷
- «گناهان خود را در باران الهی بسم الله الرحمن الرحیم شستشو دهید.»
- بسم الله الرحمن الرحیم و معانی آن/ ۱۳۸۷
- «بسم الله الرحمن الرحیم میگوید خدایا تو خوبترینی.»
- بسم الله الرحمن الرحیم و معانی آن/ ۱۳۸۷
- «هر سورهای بسم الله الرحمن الرحیم خود را دارد.»
- بسم الله الرحمن الرحیم و معانی آن/ ۱۳۸۷
- «بسم الله الرحمن الرحیم پیام صلح است به جهان، به همهٔ تمدنها و فرهنگها. به همهٔ ملتها و همهٔ گذشتگان و امروزیان و آیندگان.»
- بسم الله الرحمن الرحیم و معانی آن/ ۱۳۸۷
- «باران، تعریف گویایی از ابر است و به همان سان بسم الله الرحمن الرحیم گویاترین تعریف از اسلام و قرآن است.»
- بسم الله الرحمن الرحیم و معانی آن/ ۱۳۸۷
- «توانگر حقیقی کسی است که به درک بسم الله الرحمن الرحیم رسیده. او همهٔ ثروتهای آسمانی و زمینی را به ارث برده است.»
- بسم الله الرحمن الرحیم و معانی آن/ ۱۳۸۷
- «کسی که در اغلب اوقات عمر خود متوجه خداوند بخشنده و مهربان است، خودش هم شبیه همان خداوند بی مثال میشود. ما شبیه همان میشویم که به آن توجه داریم. خوبتر و زیباتر و حقیقی تر از خداوند بخشنده و مهربان کیست؟»
- بسم الله الرحمن الرحیم و معانی آن/ ۱۳۸۷
- «در سنگینی گناهان خود فکرت را گرفتار نکن، به نامحدودی بخشش و محبت پروردگارت بیندیش.»
- بسم الله الرحمن الرحیم و معانی آن/ ۱۳۸۷
- «بترس از آزار کسی که خدایی بخشنده و مهربان دارد. او خودبخود در حمایت و حفاظت الاهیست و ضربه زدن به او ضربه زدن به خداست.»
- بسم الله الرحمن الرحیم و معانی آن/ ۱۳۸۷
- «بسم الله الرحمن الرحیم ای که اکثر مردم میگویند گم شده در برداشتها و بافته هاست و چون حقیقی نیست پس اثر حقیقی خود را آشکار نمیکند.»
- بسم الله الرحمن الرحیم و معانی آن/ ۱۳۸۷
- «مغز بادام، اصل بادام است. مغز اسلام هم بسم الله الرحمن الرحیم است. در مغز بادام عناصر حیاتی فراوانی وجود دارد همانطور که مغز اسلام سرشار است از عناصر حیاتی و زندگی بخش.»
- بسم الله الرحمن الرحیم و معانی آن/ ۱۳۸۷
- «وقتی که بی هیچ توجهی میگویی بسم الله الرحمن الرحیم احتمالاً خداوند هم بی هیچ توجهی این حرف را میشنود و بنابراین اتفاق مهمی نمیافتد.»
- بسم الله الرحمن الرحیم و معانی آن/ ۱۳۸۷
- «اگر قبول داری که پروردگار تو بخشنده و مهربان است پس برای آینده نگران نباش و حرص نزن. به خداوند قادر توکل کن و بدان آنچه باید بشود میشود و آنچه میشود بهترین است زیرا خداوند تو بهترین را برای تو میخواهد.»
- بسم الله الرحمن الرحیم و معانی آن/ ۱۳۸۷
- «بیشترین امنیت روانی که یکی از نیازهای حیاتی بشر است وقتی رخ میدهد که انسان از نظر روانی در یک پناهگاه امن قرار گرفته است. چیزی که میتواند انسان را مطمئن سازد و او را امیدوار و ایمن کند. پول، مقام، قدرت و دیگران، امنیت کاذب و زودگذر را آنهم شاید و برای لحظاتی، حاصل میکنند اما اتکاء به خداوند بخشنده و مهربان، به پادشاه جهان که به بندهٔ خود عشق میورزد، خوبترین و کاملترین و بلکه تنها امنیت حقیقی است که برای انسان وجود دارد.»
- بسم الله الرحمن الرحیم و معانی آن/ ۱۳۸۷
- «بدون ایمان به خداوند بخشنده و مهربان، تجربهٔ مرگ و حتی فکر مرگ بسیار هولناک و غم انگیز است اما به محض اتکاء به بسم الله الرحمن الرحیم، مرگ، به بشارتی بزرگ و خبری سرورانگیز مبدل میشود.»
- بسم الله الرحمن الرحیم و معانی آن/ ۱۳۸۷
- «چه خدمتی برای خداوند از این بزرگتر است که تو خدایت را به خوبترین شکل ممکن، به جذابترین حالت ممکن به جهان معرفی کنی و او را آنطور که هست، دوست داشتنیترین و خوبترین، معرفی کنی. پس اگر همهٔ لحظات زندگی را در راه تحقق و بیان بسم الله الرحمن الرحیم صرف کنی، همهٔ لحظات زندگی را به بهترین کار ممکن صرف کردهای و بزرگترین پیروزی ممکن را کسب کردهای.»
- بسم الله الرحمن الرحیم و معانی آن/ ۱۳۸۷
- «خلاصه هزاران کتاب که در بارهٔ موفقیت نوشته شده، تفکر مثبت است. یعنی امیدوارانه و خوشبینانه زندگی کردن. در بارهٔ چیزهای مختلف، افکار خوب داشتن و آینده را بهتر دیدن. برای این منظور، صدها فن و تکنیک وتوصیه علمی و غیرعلمی داده شده که گاهی حتی حفظ کردن اینها هم برای مردم سخت است چه برسد به عمل به آنها. در حالیکه تفکر مثبت آن هم بصورت طبیعی، واقعی و متصل به حقیقت، از اولین نتایج فهم بسم الله الرحمن الرحیم است و البته محصول ایمان به حضور خدا کجا و اعتقاد به سایه کجا. میوهٔ طبیعی کجا و میوهٔ تزئینی و مصنوعی کجا.»
- بسم الله الرحمن الرحیم و معانی آن/ ۱۳۸۷
- «اعتماد به بسم الله الرحمن الرحیم اجازهٔ خودبینی و برتری جویی را به انسان نمیدهد زیرا وقتی که همهٔ ما در حضور خداوندی بینهایت مهربان و بخشندهایم و هر لحظه ممکن است او به هر کس که بخواهد، هر چه میخواهد بدهد، پس خود بینی و برتری جویی حتی در برابر یک مورچه و کک هم حماقت است زیرا از کجا معلوم که در همان لحظه یا قبل و بعد از آن، آن موجود هر چند ناچیز مورد رحمت و توجه خداوند قرار نگرفته و از تو برتر و تواناتر و داناتر نشده است.»
- بسم الله الرحمن الرحیم و معانی آن/ ۱۳۸۷
دربارهٔ بسم الله الرحمن الرحیم -۳
[ویرایش]- «قرآن قفل بزرگی دارد مانند گنج بزرگی که دریک صندوق پنهانی است و قفلی بر آن. این قفل باز نمیشود مگر به مدد بسم الله الرحمن الرحیم.»
- بسم الله الرحمن الرحیم و معانی آن/ ۱۳۸۷
- «همانطور که با وضو باید نماز خواند و وضو افتتاح نماز محسوب میشود، بسم الله الرحمن الرحیم هم وضوی ورود به قرآن است و بدون آن نباید و البته نمیتوان به قرآن وارد شد.»
- بسم الله الرحمن الرحیم و معانی آن/ ۱۳۸۷
- «چرا خداوند در بارهٔ این آیهٔ بزرگ و مکرر کلمة الله را بکار میبرد و میفرماید بسم الله الرحمن الرحیم و نه مثلاً بسم الرب الرحمن الرحیم یا اسم قادر و حاضر و دیگر را؟ آیا این کلیدی نیست برای ورود به اسم اعظم.»
- بسم الله الرحمن الرحیم و معانی آن/ ۱۳۸۷
- «از طریق بسم الله الرحمن الرحیم میتواند همهٔ ادیان و فرهنگها و تمدنها را به یکدیگر پیوند زد. بسم الله الرحمن الرحیم قادر است پیوند گاه همهٔ تمدنها باشد. این رؤیایی بزرگ و کامل است برای آیندهٔ تمدنهای بشری.»
- بسم الله الرحمن الرحیم و معانی آن/ ۱۳۸۷
- «بسم الله الرحمن الرحیم دلیل وجود است. خداوند بخشنده و مهربان بود پس موجودات خلق شدند تا بخشندگی و مهربانی خداوند به تحقق برسد. بخشش به تحقق نمیرسد مگر اینکه کسی وجود داشته باشد که تو به او ببخشی. اگر هیچکس و هیچ چیز وجود نداشته باشد، مهربانی و بخشندگی معنا ندارد اما خودِ بوجود آمدن این چیزها هم [علاوه بر محبت به آنها و بخشش نیازهای آنها] اساس اش بسم الله الرحمن الرحیم است.»
- بسم الله الرحمن الرحیم و معانی آن/ ۱۳۸۷
- «یکی از تثلیث گرایان، بسم الله الرحمن الرحیم را علامتی از اشاره به تثلیث در اسلام تلقی میکند اما فراموش میکند که اسلام قبل از بیان بسم الله الرحمن الرحیم، لا اله الا الله را بیان کرده است که بیانگر تمام و کامل یگانگی خداوند است.»
- بسم الله الرحمن الرحیم و معانی آن/ ۱۳۸۷
- «یکی از علل معجزه بودن قرآن، وضعیت هولوگرافیکی آن است. این وضعیت بویژه در بارهٔ بسم الله الرحمن الرحیم وضوح دارد. همه آیات قرآن به نحوی بیانگر بسم الله الرحمن الرحیم هستند و بسم الله الرحمن الرحیم بیانگر همهٔ قرآن. حتی جایی که از خشم و قهر الهی، انتقام الهی و مجازات سخن به میان میآید.»
- بسم الله الرحمن الرحیم و معانی آن/ ۱۳۸۷
- «بسم الله الرحمن الرحیم یعنی نترس و قوی باش. اگر خداوند بینهایت قدرتمند که توانایی اش نامحدود است و قادر بر هر کاری است حضور دارد و تو می دانی که بخشش و محبت او نامحدود است پس هر لحظه و در همه امور از او قوت میگیری و به قوت اش قوی میشوی. با وجود چنین خداوندی از چه چیزی میتوان یا ممکن است ترسید.»
- بسم الله الرحمن الرحیم و معانی آن/ ۱۳۸۷
- «آیا ممکن است معنای بسم الله الرحمن الرحیم در هر سورهای متفاوت با سورهٔ دیگر باشد؟ کار خداوند جنبهٔ خاص و عام دارد. ظاهر و باطن دارد. آیا این در بارهٔ بسم اللهای که در ابتدای سورهها آمده هم صادق است؟ در این صورت آیا میشود بسم الله الرحمن الرحیم را از وجه عام آن خارج از سوره و از وجه خاص آن، جزء اختصاصی یک سوره به حساب آورد.»
- بسم الله الرحمن الرحیم و معانی آن/ ۱۳۸۷
- «بسم الله الرحمن الرحیم یعنی اعتمادپذیری نامحدود. یعنی به خداوند بینهایت اعتماد کن زیرا بینهایت اعتمادپذیر است. کسی که بینهایت مهربان است و بخشندگی اش نامحدود است، خودبخود بینهایت قابل اعتماد است و باید با تمام وجود به او اتکاء کرد و توکل داشت.»
- بسم الله الرحمن الرحیم و معانی آن/ ۱۳۸۷
- «اگر انسان واقعاً قائل به بسم الله الرحمن الرحیم باشد، نمیتواند هرگز و در هیچ شرایطی، از رحمت خداوند ناامید شود. انسان ناامید، عملاً به انکار بسم الله الرحمن الرحیم دچار شده است.»
- بسم الله الرحمن الرحیم و معانی آن/ ۱۳۸۷
- «بسم الله الرحمن الرحیم بینیازی از همه و نیازمندی همهجانبه به خداست.»
- بسم الله الرحمن الرحیم و معانی آن/ ۱۳۸۷
- «شاد باش زیرا خداوند تو مهربان و بخشنده است. با وجود چنین خداوندی که همهٔ غمها را میزداید، همهٔ مسائل را حل میکند و همهٔ کارها را به سرانجام میرساند، چگونه میتوان شاد نبود؟»
- بسم الله الرحمن الرحیم و معانی آن/ ۱۳۸۷
- «بسم الله الرحمن الرحیم گنج بشارتهای الهی است که اگر گشوده شود، انسان از همهٔ بشارتهای آسمانی برخوردار خواهد شد.»
- بسم الله الرحمن الرحیم و معانی آن/ ۱۳۸۷
- «هر کاری که از خدا آغاز شود به خدا ختم میشود. آخر هر کار آبستن از اول آن است؛ و اگر کاری واقعاً با بسم الله الرحمن الرحیم شروع شود به خداوند بخشنده و مهربان ختم خواهد شد)»
- بسم الله الرحمن الرحیم و معانی آن/ ۱۳۸۷
کلام خلاق و شعور متعالی-۳
[ویرایش]- «همه چیز خود را و همهٔ کارهای خود را در جهت خدمت الهی قرار دهید.»
- و طور سینین/ ۱۳۸۷ [۷]
- «از نام خداوند سوء استفاده نکنید و اسم خدا را تحقیر و بیحرمت نکنید. مبنای ارتباطتان با همدیگر حضور خداوند و ضامن ارتباطتان نام خداوند باشد. بنام خداوند از خودگذشتگی کنید و از بدی چشم بپوشید.»
- و طور سینین/ ۱۳۸۷
- «گذشته را مرور کنید و درسها را بگیرید. حالا را مشاهده کنید و با دوراندیشی به سراغ آینده بروید.»
- و طور سینین/ ۱۳۸۷
- «برای عبور از مسائل سؤالسازی را تمرین کنید و تمرینها را در تجربهها بکار ببندید. هوشیار باشید و دروغ به خود راه ندهید.»
- و طور سینین/ ۱۳۸۷
- «بجای عیبجویی عیبها را تدبیر کنید. عیبجو خود پر از عیب میشود و درمان عیبها شما را از عیبها تهی خواهد کرد.»
- و طور سینین/ ۱۳۸۷
- «بزرگ باشید تا بزرگیتان آشکار شود اما متکبر نباشید که وقوعش با خواری و در هم شکستگی است. بزرگی خود را با از خودگذشتگی و محبت آشکار کنید.»
- و طور سینین/ ۱۳۸۷
- «به اندازه قلبتان به همدیگر محبت کنید. هر که قلبش بزرگتر و محبتش بیشتر است حضور خداوند در او افزونتر است.»
- و طور سینین/ ۱۳۸۷
- «به میزان عدالتی که دارید، خود را بجای دیگری بگذارید و عادلانه رفتار کنید.»
- و طور سینین/ ۱۳۸۷
- «سفر و مسافر بودن خود را بازشناسید و خود را برای سفری که در آینده در پیش دارید و پیش از این آغاز شده، مهیا کنید.»
- و طور سینین/ ۱۳۸۷
- «برای تحقق حق، مبارزه کنید. مبارز حق باشید و فدایی حق. مبارز حق، پیوسته برای تحقق حق مبارزه میکند و خود، فدایی حق است.»
- و طور سینین/ ۱۳۸۷
- «تغییر زندگی به تغییر شعور است. درون خود را دگرگون کن تا در بیرون، دگرگونی واقع شود. پایین را تغییر بده پس حکم بالا تغییر خواهد کرد.»
- و طور سینین/ ۱۳۸۷
- «کلام قلمی است که به آن میتوان سرنوشت را رقم زد پس بدان چه میگویی و خوبترین را بگو تا خوبترینها بر تو واقع شود.»
- و طور سینین/ ۱۳۸۷
- «ایمان تو هر چه بگوید شدنیست و شده است.»
- و طور سینین/ ۱۳۸۷
- «نگذارید ایمان و وفاداریتان در هیچ شرایطی و در آزمونها متزلزل شود.»
- و طور سینین/ ۱۳۸۷
- «حرکت کنید و حرکت دهید. به حضور الهی، بازگردید و بازگردانید... این اصلیترین کار شما و مهمترین وظیفهٔ شماست.»
- و طور سینین/ ۱۳۸۷
- «تسلیم حق باشید و زندگی حقیقی را دریابید. جریان حق را بپذیرید و از هدایتشدگان شوید. نور را پیروی کنید تا از نور سرشار گردید...»
- و طور سینین/ ۱۳۸۷
- «در هر فرصت ممکن نام خدا را بخوانید. به واسطهٔ اسم خداوند، او را سپاس گویید و بخشش بطلبید و کارهایتان را به او بسپارید. با نام او یاد او را زنده کنید و با او باشید.»
- و طور سینین/ ۱۳۸۷
- «قرآن و کتب مقدس و احادیث را بارها بخوانید و هر جا که دری از آنرا به روی خود باز میبینید در آن تعمق کنید و از آن در بروید. از روح بزرگان، بواسطه کلام آنان بهرهمند شوید اما جز تعالیم نورانی حق را نپذیرید.»
- و طور سینین/ ۱۳۸۷
- «نترسید و قوی باشید زیرا خدا با شماست. ناامید نشوید و ضعف بخود راه ندهید زیرا بخشش خداوند نامحدود است.»
- و طور سینین/ ۱۳۸۷
- «آگاه شوید و آگاه کنید. حرکت کنید و حرکت دهید. واقع است که خداوند خود حرکتدهندهٔ شما باشد.»
- و طور سینین/ ۱۳۸۷
- «ارتباط مردم را با خداوند زنده برقرار کنید این بهترین ارتباطی است که با آنان میتوانید داشته باشید.»
- و طور سینین/ ۱۳۸۷
- «بهشت و جهنم و قیامت، زنده شدن مردگان، روز قضاوت الهی و حیات جاودانهٔ روح واقعیاتی تزلزلناپذیرند. آنها را بسیار جدی بگیرید.»
- و طور سینین/ ۱۳۸۷
- «شهادت خوبترین شیوه مرگ است زیرا انسان را به زندگی الهی و اعماق حضور خداوند میبرد. از این دنیا شهید بروید تا برای همیشه زنده شوید.»
- و طور سینین/ ۱۳۸۷
- «هر چه انسانهای بیشتری را هدایت کنید نور بیشتری دریافت خواهید کرد.»
- و طور سینین/ ۱۳۸۷
- «روش من همانند نور است و مانند ابر است و مثل طبیعت عمل میکند. آن روش خداوند است. شیوهٔ من نرمی و هماهنگی و همسوئیست. در این طریق، محبت و آگاه کردن و راه بردن ضروریست. اساس آن بر عدالت و راستی و درستی است و اجبار و خودبینی و مطلقانگاری در آن راه ندارد. همذاتپنداری بجای خودپنداری عمل میکند و مهار کردن بر حمله و دفاع ترجیح دارد. جهت آن حقیقتگرایی و آشکارسازی حقیقت است. متناسب با شرایط و هماهنگ با زمان و مکان است. با تغییر شرایط تغییر میکند اما اصل آن یکیست و ارکان آن ثابت است.»
- و طور سینین/ ۱۳۸۷
- «همانطور که اصل عهد ما «الهی تسلیمام» است شعار اصلی ما «(وحده) لا اله الا هو (الحی)» است.»
- و طور سینین/ ۱۳۸۷
- «لااقل ثلث زندگی خود را، ثلث وقت و داشتههای خود را به امور صرفاً معنوی و مستقیماً به روح خود اختصاص دهید.»
- و طور سینین/ ۱۳۸۷
- «برای برخورداری از روح خدا و دریافت پاسخها و فیوضات الهی، ارتباط زندهٔ خود را با او برقرار کنید. عاشقانه خواندن، ایمان، تجلیل و ستایش، تضرع و تواضع و قربانی واقعی از راههای برقراری ارتباط است.»
- و طور سینین/ ۱۳۸۷
- «نخست به آنچه حیاتی و به شدت موردنیاز است بپرداز، پس به امور غیرضروری مشغول نشو. ابتدا مسائلی را حل کن که در آنها پای مرگ و زندگی در میان است. اول به اصل تعلیم عمل کن پس از آن متوجه فرعیات شو.»
- و طور سینین/ ۱۳۸۷
- «از کلام نورانی زندگی میروید و از کلام ظلمانی مرگ و ویرانی. به کلام نورانی تکلم کنید و داستان زندگیتان را خوب بنویسید.»
- و طور سینین/ ۱۳۸۷
- «جریان باطل و غیرخدایی عموماً به صورت خودمحوری، جهل اندیشی، موهوم پنداری، بدخواهی، نفرت انگیزی، دروغگویی، نفاق و فرقه گرایی، تکبر و خودبینی، ظلم و بیعدالتی، و غفلت و سستی جلوهگر میشود.»
- و طور سینین/ ۱۳۸۷
- «اگر هدایت الهی را به یک انسان تشبیه نماییم میتوانیم ارکان وجودی این واحد را اینطور تصور کنیم. تسلیم الهی. عشق الهی. ایمان الهی. ارتباط الهی. مبارزهٔ الهی. قانون الهی. تفکر الهی. هماهنگی الهی. سکوت الهی. وحدت الهی. اینها ابعادی از جریان هدایت الهیاند با اینحال هدایت الهی، نور است و شاید نتوانید این نور را تجزیه کنید. هر یک از این اجزاء، همهٔ اجزاء دیگر را هم در خود دارد بنابراین کسی که بطور کامل به یکی از آنها عمل کند به همهٔ آنها عمل کرده است.»
- و طور سینین/ ۱۳۸۷
- «خود را بجای دیگری بگذار و از نگاه او ببین و همان کن که برای خود میخواهی. از طریق این همذاتگری میتوانی دیگران را بفهمی و تجربه کنی و با آنان رابطهای واقعی داشته باشی.»
- و طور سینین/ ۱۳۸۷
- «برای آنکه یکپارچه و یگانه شوید پیوند زنید و یکپارچه سازید.»
- و طور سینین/ ۱۳۸۷
- «آنکه تسلیم حق است به وقت مبارزه، مبارزه میکند و مبارز حق است. هنگام گذر، مسافر حق است و میگذرد. در امور خود متوکل است و در ارتباط با خلق خدا، بخشنده و مهربان است. او در حضور خداوند، متواضع و متضرع است...»
- و طور سینین/ ۱۳۸۷
- «حرف زدن ساختن است. وقتی میگویی ببین چه برای خودت میسازی.»
- و طور سینین/ ۱۳۸۷
- «هر لحظهای که صرف خداوند و خدمت الهی شود شادی ابدیست و هر لحظهای که صرف غیر خدا شود پشیمانی ابدیست.»
- و طور سینین/ ۱۳۸۷
- «اگر اهل توکلی میتوانی مطمئن باشی که همه چیز برایت خودبخود به انجام خواهد رسید. حتی عملی که قرار است از تو سر بزند.»
- و طور سینین/ ۱۳۸۷
- «وقتی بزرگترین کاری را که برای خدا میتوانی بکنی انجام دهی آیا ممکن است خداوند بزرگترین کار ممکن را برای تو به انجام نرساند؟»
- و طور سینین/ ۱۳۸۷
- «وقتی کارهای خود را با نام خدا شروع میکنید کارهایتان را بیمهٔ الهی کردهاید پس اگر در آن شکست بخورید یا خسارتی به شما وارد شود، خداوند جبران میکند.»
- و طور سینین/ ۱۳۸۷
- «آنطور زندگی کنید که خداوند دوست دارد پس زندگیتان چنان میشود که دوست دارید.»
- و طور سینین/ ۱۳۸۷
- «بزرگترین خدمتی که برای خداوند میتوانید بکنید، بکنید. نه هر خدمت اندکی را.»
- و طور سینین/ ۱۳۸۷
- «شیشهٔ عمر انسان عهدیست که با خدا دارد. این شیشه اگر دانسته به زمین بیفتد، شکسته میشود و زندگی حقیقی انسان پایان مییابد لکن اگر ندانسته به زمین بیفتد ممکن است ترک بردارد اما نمیشکند.»
- و طور سینین/ ۱۳۸۷
- «وقتی همه چیز بخواست خداست جز به او به چه کسی میتوان امیدوار بود یا اتکاء کرد؟ جز از او از چه کسی میتوان خواست؟»
- و طور سینین/ ۱۳۸۷
- «به زمان بگویید که با گذشت آن فرسوده و تضعیف نمیشوید، بگویید کم نمیشوید که بر حضورتان افزوده میشود. زمان گوش دارد و میشنود اگر محکم و با ایمان بگویید چارهای جز گوش کردن و پذیرفتن ندارد پس با گذشت زمان قویتر، عمیقتر و پرحضورتر خواهید شد.»
- و طور سینین/ ۱۳۸۷
- «برای غلبه بر شر و بدی به آن توجه نکن و نیندیش.»
- و طور سینین/ ۱۳۸۷
- «بزرگترین قربانی که میتوانی به حضور خداوند تقدیم کنی منیّت تو است. با این قربانی هر دعایی مستجاب میشود و بلکه اجابتکنندهٔ دعاها نیز دستیافتنی میگردد.»
- و طور سینین/ ۱۳۸۷
دشمن شناسی
[ویرایش]- «دشمن سعی میکند کوه تو را کاه جلوه دهد و از کاه تو کوه بسازد. او در صدد است عیبی از تو بیابد یا عیبی از تو بسازد و آرزو دارد که یک کلاغ را یکصد کلاغ کند. او سعی میکند هر چیزی را که دربارهٔ تو میداند بر علیه تو بکار ببرد. حسنهای تو حزنهای اویند پس از او کینه به دل نگیر که میخواهد حزنهایش را بزداید. او اینکار را از طریق نادیده گرفتن حسنهای تو میکند. این طبیعی است که دشمن سعی کند هر طوری که میتواند به تو ضربه زند، به تو حسد داشته باشد و تو را بدبینانه ببیند.»
- و طور سینین/ ۱۳۸۷
- «اگر شنیدید که منافقی در حال دفاع از حق است باور نکنید زیرا هیچ حقی موافق منافقان نیست و هیچ منافقی به واقع حامی حق نیست. اگر منافق را در راستی و درستی دیدید بدانید که حقهای در کار است و بزودی بازی وارونه خواهد شد.»
- و طور سینین/ ۱۳۸۷
- «اگر کسی به مقدسات تو توهین کرد توهین او را با توهین جواب نده. غیرت مقدسات را هوشمندانه و مدبرانه نمایان کن. نگذار مقدسات ات به نقاط ضعفات مبدل شود. اگر مقدسات الهی تو بیحرمت شدند، تفکر کن و خردمندانه تصمیم بگیر آنگاه ریشه ایترین، کوبندهترین و مؤثرترین واکنش ممکن را نشان بده ابتدا سعی کن که بیطرفانه و بدون تعصب، واقعیتها و نشانهها را آشکار نمایی. توهین کننده را آگاه کن و با روشنگریات او را هدایت کن اما اگر او به عمد و دانسته توهین کرد، اگر قصد او برای ضربه زدن جدی بود، عادلانه و متناسب، مجازاتش کن و نتیجه کارش را به او برسان.»
- و طور سینین/ ۱۳۸۷
- «بسیاری از حرفها هستند که ظاهراً درستاند اما باطناً اشتباهند. به ظاهر راستاند ولی در باطن دروغند.»
- و طور سینین/ ۱۳۸۷
- «هیچ منافقی قابل اعتماد نیست پس به هیچ منافقی و کسی که آلوده به نفاق است اعتماد نکنید و برای خبرهایش اعتبار چندانی قائل نشوید.»
- و طور سینین/ ۱۳۸۷
- «وقتی قلم دست دشمن است از او انتظار نداشته باش که در تأیید تو و برای تو بنویسد. توقع عاقلانه این است که بدانی او بدترین چیزها را دربارهٔ تو خواهد گفت و نوشت و هر طوری که بتواند تو را تخریب خواهد کرد.»
- و طور سینین/ ۱۳۸۷
- «برای دروغهایی که دشمن دربارهٔ تو میگوید و میسازد اهمیتی قائل نشو اما پاسخ مناسب و به هنگام را فراموش نکن و مترصد باش تا در فرصت مناسب دروغها و دروغگویی او را فاش کنی و او را از کار بیندازی.»
- و طور سینین/ ۱۳۸۷
- «بسیاری از سیاست بازان مانند صیادان و شکارچیان پرندگانند و همان کاری را با مردمان خود میکنند که آنها با پرندگان اسیر خود انجام میدهند. حرفهایشان را باور نکن. فریب تبلیغات و اخبار آنها را نخور که هر چه میگویند برای استعمار و اسارت تو است. هر چه میگویند، بدان دروغ و فریبی در آن نهفته است. حتی وقتی که ظاهراً راست میگویند. ممکن است چند باری راست بگویند اما میخواهند تو را فریب دهند تا تو به آنها اعتماد کنی و بعد باید منتظر دروغی بزرگ باشی. سیاستبازان و قدرتطلبان و منافقان همیشه بر ضد حق و مردان حق بودهاند و همواره از هر طریق در تلاش بودهاند تا حق و حق پیشگان را محکوم سازند. حتی وقتی که ظاهراً آنها را تأیید کردهاند زیرا این تأیید ظاهری مقدمه یک محکومیت ناگهانی بوده است. پس هرگز به رسانهها و ماهوارهها و اخباری که از طریق آنها منتشر میشود اعتماد و اعتنا نکن زیرا آنها همواره در کنترل سیاست بازان بوده است.»
- و طور سینین/ ۱۳۸۷
- «خودت کشف کن و سپس بپذیر. باور کردن حرفها و باورهای دیگران، روش حقیقت جویان نیست.»
- و طور سینین/ ۱۳۸۷
- «ببین چه کسی میگوید چیزی هست یا چیزی نیست. اگر او از صالحان و صدیقان نیست، نپذیر...»
- و طور سینین/ ۱۳۸۷
- «زورمندان باطلپیشه برای بیاثر ساختن حضور بزرگان، به هر حقه و دروغی متوسل شدهاند و بعد از این نیز میشوند. آنها به هر حیلهای دست میزدند تا تعلیم و حرکت مردان حق را بیاعتبار سازند و برکات حضور آنان را بپوشانند. برای چنین تهاجمی تبلیغات لازم بود و عواملی که بتوانند این تبلیغات را به راه انداخته و ادامه دهند. تحریف کردن، به تمسخر گرفتن، بایکوت، تظاهر به کماهمیتی و بیاهمیتی موضوع، ایجاد شواهد جعلی و توخالی، برچسب زدن، نسبت دادن موارد نفرتانگیز و منفور به حریف، طراحی تهمتها و توطئهها و تنظیم اعترافات دروغین (...) از روشهای معمول چنین تبلیغاتی بوده است. برای افزایش تأثیر تبلیغات، تکرار و تداوم آن و بیان گاه به گاه آن، آن هم به صورتهای مختلف، بعنوان یک راه حل مؤثر اعمال میگردید. اگر در چنین مواردی تبلیغات سمی و سمپاشیهای ذهنی مؤثر واقع نمیشد، حکومتهای فاسد، به تهدید و ترساندن روی میآوردند و روش مستقیمتری را در تهاجم به کار میبستند. این روش تهاجم در نهایت به برخورد رو در رو و فیزیکی منجر میگردید.»
- و طور سینین/ ۱۳۸۷
- «به هیچ حرف دشمن نباید اعتماد کرد چون دشمن با همه حرکاتش، قصد ضربه زدن و مغلوب ساختن تو را دارد.»
- و طور سینین/ ۱۳۸۷
- «وقتی قدرت و تبلیغات در دست دشمن است منتظر باش تا تو را منفور، منحرف، خطاکار، دروغگو و خطرناک معرفی کند و آنطور که تو نیستی تو را نشان دهد. این طبیعیترین واکنشی است که دشمن در برابر تو خواهد داشت.»
- و طور سینین/ ۱۳۸۷
- «عموماً تبلیغات آمیخته به دروغ است پس هرگز به تبلیغات اعتماد نکن. تبلیغات در نهایت میخواهد چیزی را به تو بقبولاند و برای این قبولاندن ممکن است از هر حقهای استفاده کند پس هرگز آن را درست ندان چون همیشه واقعیت را بسیار کوچکتر یا بزرگتر از آنچه هست نشان میدهد و بلکه دروغ را بعنوان واقعیت و واقعیت را بعنوان دروغ بیان میکند.»
- و طور سینین/ ۱۳۸۷
- «حرف مشترکی که دو منبع خبری متضاد و غیرهمسو میگویند بسیار بیشتر از حرفهای دهها منبع خبری همگرا، قابل اعتماد است.»
- و طور سینین/ ۱۳۸۷
- «انسانها و چیزها نه کاملاً خوبند و نه کاملاً بد؛ و تبلیغات اصولاً میگوید چیزها یا کاملاً خوبند یا بد.»
- و طور سینین/ ۱۳۸۷
- «با بدبینها و بدبینیها، بدبینانه برخورد کن. وقتی دروغگو حرف میزند اگر با بدبینی به او گوش نکنی، به خودت دروغ گفتهای. اگر در برخورد با کسی که منکر واقعیات و نشانههای واقعی است خوشبین و پذیرنده باشی، تو نیز واقعیت و نشانههای واقعی را انکار کردهای. تو میتوانی بدبینی را با بدبینی و دروغ را با انکار آن پاسخ دهی و به دروغگو راستش را نگویی چون آن راست را هم به دروغ تبدیل میکند. دروغ دروغگو را به خودش برگردان و مکرش را متوجه خودش کن. بدبین را با بدبینیاش مواجه ساز و کافر و کفر و افکار او را نپذیر.»
- و طور سینین/ ۱۳۸۷
- «محبوبترین انسانهای تاریخ بشر، غالباً در مقاطع کوتاهی از زمان، در نظر اکثر مردم، منفورترینها بودهاند. به یاد دارید در زندگی نوح و ابراهیم و لوط و موسی و داوود (ع) که همگی از بزرگترین موجودات عالم بودهاند، همین بوده. یوسف در میان برادرانش و مسیح و محمد (ص) و اکثر انبیاء دیگر هم، در میان مردمان خود، همین مقاطع را تجربه کردهاند.»
- و طور سینین/ ۱۳۸۷
- «منافقان و منکران حق همه چیز را بدبینانه نگاه میکنند و محکوم میکنند. آنها بر ضد هر حقی موضع میگیرند و به هر حریمی تجاوز میکنند زیرا خود آنان پیش از این محکوم شدهاند و حریم خود را از دست دادهاند... از عیبجویی و توهین و تمسخر آنها واهمه نداشته باش زیرا همه منافقان و منکران حق از لعنت هلاککننده خداوند تغذیه میکنند و به مدد آن به حیات غمانگیز خود در قبرستان ادامه میدهند...»
- و طور سینین/ ۱۳۸۷
- «اگر دشمن به تو گفت «ماست سفید است» حرف او را باور نکن چون در باطن حرف او دروغی نهفته است. او قسمتی را به تو راست میگوید تا قسمت دروغ را به تو بقبولاند. اگر از دشمن قبول کردی متوجه میشوی که منظور او سفید بودن ماست نبوده بلکه این بوده که شیر سیاه است.»
- و طور سینین/ ۱۳۸۷
- «از قضاوت دیگران نترس. از اینکه از قضاوت دیگران بترسی، بترس. اگر هستی چه نیازی به رد و قبول دیگران داری و اگر نیستی این چه حماقتی است که دروغهای خودت را باور کنی. اگر محکوم شدنی هستی بدان که فی الحال محکومی و اگر حقیقت با تو است چه باکی از قضاوت بدبینانه دیگران داری. چه کسی میتواند حقیقت را به خیال خود محکوم کند و خود به واقع محکوم نشود. اگر همه تو را قبول کنند تو مثل همه میشوی. بیشتر انسانها در تصرف تاریکیاند پس آنگاه وای بر تو. اگر کسی که خداوند محکومش کرده تو را به واقع تأیید کند تو خود از محکومشدگان خداوند هستی.»
- و طور سینین/ ۱۳۸۷
- «وقتی که نیازمند تأیید دیگرانی بدان که خداوند تو را تأیید نکرده است وقتی افکاری که دیگران دربارهٔ تو دارند برایت مهم است بدان که مهمترین معنای زندگیات را هنوز نیافتهای. دیگران چه کاری با تو میتوانند بکنند؟ نهایتش آن است که تو را بکشند. پس اگر تو عاشق خدایت هستی و مشتاق دیدار او، این بزرگترین کاری است که آنان میتوانند برایت انجام دهند.»
- و طور سینین/ ۱۳۸۷
- «به تحقیق بپذیر نه به تبلیغ.»
- و طور سینین/ ۱۳۸۷
کلام خلاق و شعور متعالی ۴
[ویرایش]- «هر چه روح به حالت ریح که سیال و روان و جریاندار است نزدیکتر باشد، از قدرت و شعور و حیات بیشتری برخوردار است. اما روح در اکثر انسانها در قالبهایی چون سنگ و گل و یخ قرار گرفته و بنابراین در عموم مردم به شدت ناتوان و محدود است. و در این تعلیم ما میرویم تا روح را از قید این قالبهای محدودکننده رها ساخته و آن را در حالت نور قرار دهیم.»
- و طور سینین/ ۱۳۸۷
- «هر تغییری که درون و بیرون اتفاق میافتد، نشانهای محسوب میشود و هر نشانهای حامل پیامی است که اگر دریافت شود راه به بهترین انتخاب میبرد. پس علائم را بفهمید تا با حرکت کائنات هماهنگ شده و از پشتیبانی آن برخوردار شوید. نخست میبایست به نشانههای شاخص و متفاوت که توجهتان را به خود جذب میکنند، توجه کنید.»
- و طور سینین/ ۱۳۸۷
- «در این جهان به هر چه مشغول شوید، بعد از این، به باطن آن دچار خواهید شد.»
- و طور سینین/ ۱۳۸۷
- «مانند هر کس که زندگی کنید سرنوشتی چون او خواهید داشت. وقتی مانند اکثر مردم زندگی کنید در سرنوشت خود با همان چیزی مواجه میشوید که اینان مواجه میشوند.»
- و طور سینین/ ۱۳۸۷
- «اسب مهمتر است یا سوار بر اسب؟ و رابطه میان روح و جسم مانند این است. ببینید توجه و توان خود را مصروف چه کسی ساختهاید؟ چه اندازه به اسب و زندگیاش و تا چه حد به سوار بر اسب پرداختهاید؟ وای بر آنکه نمیداند و وای بر آنکه میداند و فراموش میکند.»
- و طور سینین/ ۱۳۸۷
- «راههای گمراهی و علل خواب انسان بسیار است. اینها مسبب مرگ باطنی اند. خودبینی و تعصب ابلهانه بر آنچه میداند. دیگر، توهم دانستن و اینکه گمان میبرد که میداند در حالیکه به واقع نمیداند و این بخصوص در زمانی است که ذهنش از چند کلمه میان تهی و خالی از معنا پر شده. دیگر، تعلقات و وابستگیهاست. داشتنیها. آنکه چنین دارد، حتی اگر آشکارا به توهم توانگری و بینیازی از سرچشمه زندگی اعتراف نکند، در عمل، او را میبینی که همینطور رفتار میکند. و دیگر، مشغولیتهای ظاهری است. این بازیها چناناند که فرصت و نیرویی برای پرداختن به امور باطنی باقی نمیگذارند و توجه شخص را صرف خود میکنند...»
- و طور سینین/ ۱۳۸۷
- «اگر ذرهای به زندگی روحات توجه کنی روح تو خروارها به زندگیات توجه خواهد کرد.»
- و طور سینین/ ۱۳۸۷
- «با وجود پیشرفتهای بسیار بشر، بالاترین قدرت در دعا و توکل است. دعایی که اساس آن ایمان و یقین باشد. ایمانی که از مشاهده و دریافت است نه ادعای آن. با چنین ایمانی هر کاری، هر کاری، هر کاری شدنیست.»
- و طور سینین/ ۱۳۸۷
- «تعلیم به شیوه غیرمستقیم را بر طریقه مستقیم آن ترجیح دهید.»
- و طور سینین/ ۱۳۸۷
- «از چه میترسی؟ آخر هر وحشتی مرگ است و مرگ جهشی برای صعود و آزادی روح است. مرگ را آرزو کن و مشتاقانه آماده آمدنش باش.»
- و طور سینین/ ۱۳۸۷
- «مانند آسمان بزرگ باش.»
- و طور سینین/ ۱۳۸۷
- «راه تو در هدف توست هدف را خیره بنگر.»
- و طور سینین/ ۱۳۸۷
- «در قتلگاهت بازی نکن که قتل تو حتمی میشود.»
- و طور سینین/ ۱۳۸۷
- «بر علیه خودت قیام کن و حکومت درونیات را خلع کن.»
- و طور سینین/ ۱۳۸۷
- «گریه آتش درونت را شعلهور میکند و حرارت روح را بیشتر.»
- و طور سینین/ ۱۳۸۷
- «مراقب آنچه راغب آنی و آنچه مراقب توست باش.»
- و طور سینین/ ۱۳۸۷
- «تطهیر جسم بدون تطهیر روح مانند لباس پاکیزه بر تن نعش گندیده است.»
- و طور سینین/ ۱۳۸۷
- «به فکر خودت نباش تا در مکر خودت گرفتار نشوی.»
- و طور سینین/ ۱۳۸۷
- «از درون پر شو و از بیرون خالی شو.»
- و طور سینین/ ۱۳۸۷
- «دانههایی در تو کاشته شده که اگر برویند کویر روحت بهشت میشود و اگر نرویند در آن کویر شوره زار از گرسنگی و تشنگی و تنهایی پوسیده و هلاک میشوی. ای باغبان باغ را دریاب که باغبان بیباغ همچون پرنده بیپرواز است.»
- و طور سینین/ ۱۳۸۷
- «طلایی باش نه مفرغی و اگر طلایی هستی عیارت را بالا ببر و تمام عیار شو.»
- و طور سینین/ ۱۳۸۷
- «در حرص نزدن حرص بزن. در انکار خودت حریص باش آنگاه خود را پذیرفتهای.»
- و طور سینین/ ۱۳۸۷
- «زندگی کن نه مردگی که زندگی آزادهگیست و مردگی آزردگی.»
- و طور سینین/ ۱۳۸۷
- «وقتی هیولای درنده در کمین تو است بازی تو جان کندن است.»
- و طور سینین/ ۱۳۸۷
- «در زندان آرام نگیر و به فکر رهیدن باش.»
- و طور سینین/ ۱۳۸۷
- «با روحات مشورت کن و به قلبت گوش بده.»
- و طور سینین/ ۱۳۸۷
- «فرار نکن که شکار کردن و دریدن تو از پشت آسانتر است. بایست یا به بالای درختی برو.»
- و طور سینین/ ۱۳۸۷
- «خود را فراموش کن تا همه چیز را به یاد آوری. خود را در او گم کن تا برای همیشه پیدا شوی.»
- و طور سینین/ ۱۳۸۷
- «اگر در باتلاق بودی و شاخهای در نزدیکت، درنگ نکن. آنرا بگیر و رهایش نکن.»
- و طور سینین/ ۱۳۸۷
- «بیاد آور آنچه یادکننده را زنده میکند و بیادش میآورد.»
- و طور سینین/ ۱۳۸۷
- «به آنکه اعتمادپذیر است اعتماد کن و اعتمادپذیر آنست که میداند و میتواند و میبخشد و اما نیازمند کسی و چیزی نیست.»
- و طور سینین/ ۱۳۸۷
- «اعتماد به نفس اعتماد به ضعف است چون نفس ضعف است و اعتماد به ضعف اعتماد به کف است. به اقیانوس روح اعتماد کن نه نفس کف مانند.»
- و طور سینین/ ۱۳۸۷
- «با خودت حرف نزن تا جان جهان با تو بگوید و به خود نیندیش تا در اندیشه خدا جاری شوی خود را برندار تا از دار دور شوی...»
- و طور سینین/ ۱۳۸۷
- «زندگی باطنی را جداً جدی بگیر چون مانا و ماندنیست و زندگی ظاهری را به شوخی جدی بگیر که میرا و گذراست.»
- و طور سینین/ ۱۳۸۷
- «نبین چه میدانی که خودبین میشوی ببین چه نمیدانی تا بینا شوی.»
- و طور سینین/ ۱۳۸۷
- «زندگی را زندگی کردن کار زندهگان است نه مردهگان.»
- و طور سینین/ ۱۳۸۷
- «خدمتگزاری آسمان کار فرزند آسمان است.»
- و طور سینین/ ۱۳۸۷
- «برای آنکه چیزی بشوی همان باش و جز آن نباش.»
- و طور سینین/ ۱۳۸۷
- «آتش روحات را شعلهور کن و پخته شو زیرا آسمان تنها غذای پخته میخورد و غذای ناپخته را پایین میآورد.»
- و طور سینین/ ۱۳۸۷
- «ابر وقتی خود را میگشاید باران میآید و زندگی میآورد. بیاموز و خود را بگشا و ببار تا زندگی به تو روی آورد و روح آورد.»
- و طور سینین/ ۱۳۸۷
- «پیش از آن زلزله ویرانگر بیدار شو و از این خانه بگریز.»
- و طور سینین/ ۱۳۸۷
- «رود اگر جاری نباشد رود نیست گنداب و لجنزار است به دریا نمیریزد بلکه به قبرستان لجنزیان بدل میشود و روان اگر روان و روح اگر نور نشود همین شود.»
- و طور سینین/ ۱۳۸۷
- «روحی که راح نیست از ریح تهیست.»
- و طور سینین/ ۱۳۸۷
منابع
[ویرایش]- ↑ الهی، پیما. جریان هدایت الهی. تعالیم حق، ۱۳۷۷. شابک ۹۶۴–۹۱۷۰۲-۳–۵.
- ↑ آمین (ایلیا؛ خدا با من است). مؤسسه علم موفقیت، ۱۳۸۷.
- ↑ آمین جلد سوم- ایلیا؛ معلم بزرگ تفکر، نشریه داخلی موسسه علم موفقیت،۱۳۸۷
- ↑ حسامی، شباب. آیین قضاوت و روشهای اظهارنظر. والسماء، ۱۳۸۶. شابک ۹۷۸-۹۶۴-۹۶۹۵۶-۳-۱.
- ↑ خوشابی، رکسانا. کلام خلاق. نسیم کوثر، ۱۳۸۸. شابک ۹۷۸۹۶۴۲۵۴۸۹۶۵.
- ↑ الماسیان، رضا.تفاسیر، بسم الله الرحمن الرحیم و معانی آن از دیدگاههای مختلف . والسماء، ۱۳۸۷. شابک ۹۷۸-۹۶۴-۹۶۹۵۶-۲-۴.
- ↑ وطورسینین (ایلیا و تروریسم فرهنگی). مؤسسه علم موفقیت، ۱۳۸۷.