اسماعیل خویی
ظاهر
اسماعیل خویی (زاده ۹ تیر ۱۳۱۷ در مشهد – درگذشته چهار خرداد ۱۴۰۰)[۱] شاعر معاصر ایرانی و عضو کانون نویسندگان ایران بود.
گفتاوردها
[ویرایش]- زنجیر
- «نیز ما افسانهای داریم:
- بیشماران فصل از او در گردِ بیتاریخ بودن گُم
- نیز فصلی چند، همچون خواب شیرینی، از او تاریخ را در یاد
- بعد از آن بیرحمی آتش
- بعد از آن تسلیم هر چه خشک و هر چه تر
- بعد از آن گیسو پریشانکردنِ بیوهزنانِ دود
- بعد از آن سرمای خاکستر
- بعد از آن…
- آیا
- حلقه آخر تواند بودن این زنجیر را محشر؟»[۲]
- بار دگر به سوی کجا
- و پس چرا
- من باز در میان شما
- تنها میمانم
- میدانم کبوتری هم اگر باشم
- جز مشتی بال و نفس نیستم
- و کیست از شما که نداند
- من کبوتری هم اگر باشم
- هرگز آموختهٔ قفس نمیشوم
- و هیچگاه خانگی هیچکس
- آزادم آزادم آزاد
- و خوب میدانم
- آزادی مثل هوای بامدادی خوب است
- اما چراست
- از خود میپرسم
- و از کجاست
- که در دلم همیشه غروب است
- آزادم
- آنچنانکه تو گویی
- نه از میان خاک زادم
- نه از زهدان آب و
- نه از پشت آفتاب
- آزادم آری آزادم
- آنچنانکه تو پنداری
- از خاندان بادم
- و باد
- باد
- از چهار سو باد
- از هزار سو باد
- آه بار دگر چمدانم را
- باید
- باید
- باید
- ببندم
- سوی کجا؟
- چه میدانم
- شاید دلم برای کجا تنگ است
- شاید
- چه میدانم من
- من چه میدانم
- شاید
- شاید دلم برای خدا تنگ است
- شاید دلم برای شما[۳]
منابع
[ویرایش]- ↑ «اسماعیل خویی، شاعر سرشناس ایرانی درگذشت». ایران اینترنشنال.
- ↑ «جهان شعری اسماعیل خویی؛ شاعر عصیان و درد». ایندیپندنت فارسی. بازبینیشده در ۱۴۰۰/۰۶/۱۲.
- ↑ «اسماعیل خویی، شاعر سرشناس ایران درگذشت». دویچه وله فارسی. بازبینیشده در ۱۴۰۰/۰۶/۱۲.