احمد صبحی منصور
پرش به ناوبری
پرش به جستجو
احمد صبحی منصور (به انگلیسی: Ahmed/Ahmad Subhy Mansour) یکی از محقّقین و اسلامشناسان معاصر و رئیس مرکز جهانی قرآن (IQC) است. او را رهبر معنوی قرآنیان در مصر دانستهاند[۱] شیخ منصور سالها به عنوان فعال حقوق بشر و دموکراسی در مصر فعالیت میکرد تا اینکه از سوی فقهای اصولگرای این دیار طرد گردید و همچنین مورد پیگرد حکومت قرار گرفت. او بازداشت شد و به خاطر اعتقادات سیاسی، دینی و اجتماعیاش مدتی را در زندانهای مصر سپری کرد.[۲] او در حال حاضر، به خاطر کوچ اجباری در ایالات متحده به سر میبرد.
گفتاوردها[ویرایش]
- «آیا عاقلانه است که بپنداریم منابع قانون گذاری در اسلام ناقص بوده تا اینکه چند قرن بعد از مرگ پیامبر بخاری و دیگران برای تکمیل آن آمدهاند؟ آنگاه در مورد این آیه چه بکنیم: الیوم اکملت لکم دینکم و اتممت علیکم نعمتی و رضیت لکم الاسلام دینا. عبارت درست اینست که قرآن تنها منبع قانون گذاری در اسلام است، اما مسلمانان به آن منابع دیگری افزودند که شکاف میان آنها و اسلام را گسترش داد و از جمله این منابع احادیث و سنتها بود و همه آنها در کلیات و جزئیات آن اختلاف دارند، این احادیث جزئی از دین اسلام نیست و آنهائیکه آنرا جزئی از دین اسلام میپندارند به پیامبر تهمت میزنند که دین خدا را کامل نرساندهاست و در رساندن آن بخش کوتاهی نمودهاست و این اتهامی است که ما آنرا رد میکنیم. زیرا پیامبر علیه السلام دین را بهطور کامل رساند و آن قرآن العظیم است که تا روز قیامت محفوظ خواهد بود.»
- «جهت تأکید این حقایق اسلامی را برای یادآوری شیخ الازهر و دیگران میآورم، مفهوم سنت در قرآن همان «شرع و روش» است و از اینرو در شرع، سنت منسوب به خدا میآید، همان گونه که به پیامبرش گفت: ما کان علی النبی من حرج فیما فرض الله له سنة الله فی الذین خلوا من قبل و کان امرالله قدرا مقدورا (۲۱/ احزاب) سنت در اینجا همان سنت خدا یا فرض خدا یا امر خداست و محمد پیامبر نخستین کس در اطاعت از سنت خدای متعال و شرع اوست و ما او را در این زمینه بهترین سرمشق میدانیم، خدای تعالی میگوید: «لقد کان لکم فی رسولالله اسوة حسنة» (۲۱/ احزاب) نگفتهاست سنة حسنة، بلکه گفتهاست اسوة حسنة؛ اما آنها آنچه را که بخاری و دیگران نوشتهاند، سنت نبوی الهی میپندارند و ادعا میکنند که آنها وحی آسمانند، و پیامبر در زمانش و خلفای راشدین و غیر راشدین از نوشتن این وحی خودداری نمودند تا اینکه برخی از مردم مثل بخاری آمدند و داوطلبانه و با انگیزههای شخصی اقدام به تدوین این سنت نمودند. اسلام ناقص بود تا اینکه بخاری و دیگران برای تکمیل آن در دوران فتنه و استبداد و انحلال داوطلب شدند. آنان برای پوشاندن این افترا معانی قرآن را تحریف میکنند تا اطاعت از احادیث بخاری را اطاعت از رسول بنامند.»[۳]
- «محال است که یک شخص عرب و درس نخوانده در قرن هفتم میلادی بتواند این قرآن را در حالی که در آن انواع بیشماری از إعجازها چون: إعجاز اخبار آینده و إعجاز علمی که هنوز برخی از آنها تا الان هم بدست ما نرسیده و کشف نشدهاست و إعجاز عددی همراه با فصاحت در کلام و امکان فهم و دریافت برای کسی که قصد و اراده آن را داشته باشد و مجال درک و اسنتباط برای کسی که توان و استطاعت آن را دارد، تألیف نماید؛ و البته ما در سایت اهل القرآن این موضوع را بطور تخصصی مورد بحث و بررسی (بسیار) قرار دادهایم.»[۴]
- «الاقتراض من البنوک بفائدة حلال، لأنه بالتراضی. والتفاصیل فی مقال (معرکة الربا)» یعنی: قرض و وام گرفتن از بانکها در قبال دادن سود (و مبلغ بیشتر) به ایشان حلال است چراکه این کار با رضایت طرفین میباشد و توضیح بیشتر را در مقاله ای با عنوان «معرکة الربا» آوردهایم.»[۵]
- «موسم حج از ابتدای ماه ذی حجه شروع شده و تا مدت چهار ماه بعد، بصورت پی در پی که عبارتند از ۱- ذو الحجه ۲- محرم ۳- صفر ۴- ربیع الاول، ادامه دارد، و هر مؤمنی که به لحاظ مال و صحت جسم، مستطیع باشد باید در خلال این چهار ماه حرام، فریضه حج را (برای یک مرتبه) بجا آورد. شخص حاجّ باید قربانی را در حد وسع و توان خویش مثل: گوسفند، بز، گاو، شتر و غیره خریداری نماید. البته در زمانهای قدیم مردم این حیوانات را در سفرِ حج با خود میبردهاند ولی هماکنون سهل و آسان شدهاست چراکه میتوان همانجا حیوان را برای قربانی خریداری کرد. از مواردی که (مذاهب شیعه و سنی) بدعت در دین گذاشتهاند این است که ایشان آمده و برای «إحرام» یک لباس و پوششی خاص و معیّن (بعنوان لباس إحرام) قرار دادهاند و حال آنکه این کار خطا و اشتباه است زیرا از لحظه ای که انسان به قصد ادای مناسک حج، وارد حرَم میشود، وی مُحرم بوده و در واقع إحرام، همان نیّت و قصد إحرام میباشد.»
- «إحرام بدین معناست که شخص حاجّ باید (به توصیه قرآن کریم) ملتزِم به رعایت تقوا بوده و از مباشرت با همسر و فسق و نافرمانی خداوند متعال و جنگ و جدال پرهیز نماید، ایضاً از صید حیوان اجتناب کرده و متعهد باشد تا قلب خود را از هرگونه فساد و شرارت، پاک و طاهر کرده و این اندک ایام و مناسک حج را فرصتی مناسب برای توبه نمودن از گناهان و طهارت قلب خویش قرار دهد. این إحرام (که گفته شد) به محض وارد شدن در محدوده «حرَم» آغاز میشود، بگونه ای که سه حرمت را در برخواهد گرفت که عبارتند از ۱- حرمت مکان و آن در مسجدالحرام. ۲- حرمت زمان و آن در ماه حرام. ۳- حرمت قلب و آن به معنای عزم و اراده انسان بر طهارت و پاکی قلب و دل خویش از انواع گناهان و معاصی است و همچنین به معنای سعی و تلاش در حفظ تقوای الهی میباشد. تمام مناسک حج باید با ذکر و یاد خداوند یکتا همراه باشد و البته ذکر و یاد خداوند متعال با فریاد و بالا بردن صوت و صدا شایسته نیست، بلکه ذکر الهی باید آهسته و با خشوع و تواضع توأم باشد.»
- «از مهمترین مناسک حج، هفت مرتبه طواف به دور بیت الله الحرام است بی آنکه بناء کعبه لمس بشود و این طواف از مقابل حجر الاسود شروع میشود و باید توجه داشت که که حجر الاسود اصلاً هیچ قداستی ندارد بلکه صِرفا علامتی است برای آغاز طوافِ حج. ایضاً از مناسک حج، اعتکاف و عبادت و تسبیح در حرَم میباشد. - همچنین ادای نماز بعد از طواف، واجب است به این دلیل که قرآن کریم میفرماید: «وإذ جعلنا البیت مثابة للناس وأمناً واتخذوا من مقام إبراهیم مصلّی وَعهدنا إلی إبراهیم وإسمعیل أن طهّرا بیتی للطائفین والعاکفین والرکع السجود»(۱۲۵/بقره) یعنی: و به یادآور هنگامی که خانه کعبه را محل رجوع و اجتماع و مرکز أمن برای مردم قرار دادیم وگفتیم: از مقام ابراهیم، جایگاهی برای نماز انتخاب کنید و به ابراهیم واسماعیل تکلیف کردیم که خانه مرا برای طواف کنندگان و معتکفان و راکعان و ساجدان، پاک و پاکیزه نمایید.»
- «از مناسک مهم حج، وقوف در عرفه میباشد و به اعتقاد بنده (صبحی منصور) هیچ مانعی ندارد تا بعضی در خلال همه این چهار ماه حرام، بخواهند تا در عرفه وقوف داشته باشند و در طول این مدت، وقوف در عرفه، هیچ محدودیت زمانی نخواهد داشت و البته لازم است که احتیاط لازم رعایت شده و هیچ بیتوجهی نشود. وقوف نیز کافی است که بصورت صامت و سکوت صورت گرفته یا اینکه با ذکر خداوند متعال به شکل آرام همراه باشد. حج در واقع یک رفتار و کرداری است با خلوص قلب و آن هم محض رضای خداوند متعال. از دیگر مناسک حج، تقدیم قربانی است که تا میشود و شخص حاجّ معذوریت ندارد، باید بوسیله خودش صورت بگیرد؛ و این بدین معناست که حاجّ شخصاً باید اقدام به خرید قربانی نموده و نظارت بر ذبح حیوان و توزیع گوشت آن داشته باشد.»
- «سعی بین صفا و مروه نیز یک مَنسک اختیاری است که هفت مرتبه میباشد. طواف وداعِ کعبه، باز یک مَنسک اختیاری است و هفت مرتبه میباشد. در این چهار ماه حرام، جائز است تا شخصی اقدام به «زیارت عمره» نماید و خصوصاً اینکه آداب حج، منطبق با همان مناسک عمره است جز اینکه «عمره» وقوف در عرفه را ندارد ولی جایز است که اگر کسی خواست وقوف در عرفه را در همان «عمره» داشته باشد. فرضاً به مانند اینکه شخصی بخواهد به آنجا رفته و فقط قصد دیدن و شناختن آن مکان را داشته باشد. (نه بعنوان یک عمل عبادی ویژه عمره که مرتکب بدعت بشود)»
- «حلق و تقصیر قبل از ورود به حرَم انجام میشود و آن نیز علامت و نشانه صداقت شخص حاجّ در صلح طلبی و امنیت خواهی و امین بودن اوست چراکه خداوند متعال در خصوص حلق و تقصیرِ قبل از إحرام و مناسک حج میفرماید: «لقد صدقالله رسوله الرؤیا بالحق لتدخلن المسجد الحرام ان شاء الله امنین محلقین رؤسکم و مقصرین لا تخافون فعلم ما لم تعلموا فجعل من دون ذلک فتحا قریبا. (۲۷/فتح) یعنی: همانا خداوند، آن رؤیا را برای پیامبرش به حق تحقّق بخشید. شما مسلمانان ان شاء اللّه آسودهخاطر، در حالی که سرهای خود را تراشیده و تقصیر کردهاید و از هیچکس ترس و وحشتی ندارید، به مسجد الحرام داخل خواهید شد. خداوند چیزی را دانست که شما نمیدانستید، پس غیر از این، پیروزیِ نزدیکی برای شما قرار داد؛ لذا با توجه به این آیه شریفه، مشخص میشود که اهل ایمان وقتی وارد مسجدالحرام میشوند که قبل از آن حلق و تقصیر را انجام دادهاند تا احیاناً مجبور نشوند در اثناء و خلال إحرام، این کار را که قدغن و ممنوع میباشد بجا آورند و چنانچه بدون عذر در خلال إحرام، کسی اقدام به حلق و تقصیر نماید، دادن فدیه (از قبیل روزه یا صدقه یا قربانی) بر وی واجب میشود. در نتیجه حلق، قبل از إحرام است نه در اثناء و خلال آن، و بنا به تعبیر قرآن کریم باز معلوم میشود که حلق منحصر به موی سر انسان است و البته این حلق یا تقصیر، هر دو یکی بوده که مرد و زن باید به آن عمل کنند و منتها مرد حلق نموده و زن بخاطر سهل و آسان گرفتنِ شریعت بر وی، فقط تقصیر میکند.»
- «هیچگونه عبادتی، به هیچ وجه قابل استنابه و نائب گرفتن نمیباشد، چه در حق زندگان و چه در خصوص مردگان، چراکه تمام عبادات به نص قرآن کریم تجربههای شخصی هرکس بوده و این عبادات، میزان کرنش و تقوای الهی را در مقابل آزمون و دستورات خداوند متعال در مورد افراد مختلف، معین میکند، لذا کلام وحی دقیقاً اهل ایمان را بی آنکه به آنان رخصت نائب گرفتن بدهد، مورد خطاب قرار داده و فقط خود ایشان را منشأ امر و نهی خویش قرار میدهد.»
- «کسی که حج خانه خدا را بدون میل و رغبت به تقوای الهی بجا میآورد، هیچ سودی برایش نخواهد داشت و کسی که اجیر میگیرد تا وی مناسک حج را برایش بجا آورد، هیچ نفعی عائدش نمیشود و کسی که برای مردهای حج میکند، هیچ فایده ای برای آن مرده ندارد و کسی که حج میگزارد در حالی قلب و دلش آلوده به شرک است، حج او بخاطر شرک به خداوند متعال حبط و نابود خواهد شد و کسی که حج را انجام میدهد در حالی که شیفته گناه و معصیت است، همان معاصی دامن گیر او خواهد شد و کسی که مباردت به حج خانه خدا میکند در حالی که قلب و دل او وابسته به زیارت قبر پیامبر است، در حقیقت این شخص، دشمن پیامبر میباشد.»
- «اینکه بعضی بر خداوند متعال افتراء بسته و فتوا میدهند که ایراد و نُقصان کار در مناسک حج مانند: طواف، موجب حرمت زن و شوهر بر یکدیگر میشود، تهمت و دروغی بزرگ بر خداوند متعال است ولذا بجا نیاوردن طواف، هیچ پیامدی ندارد مگر ضایع شدن اجر و مزد خود حاجّ.»
- «رمی جمرات، در واقع یک آئین شیطانی است و از شعائر حج نمیباشد و ما در خصوص نفی این آئین شیطانی، مفصل حرف زدهایم.»[۶][۷][۸][۹][۱۰]
- «هنگامی که این طفل، محمد بن عبدالله بن عبدالمطلب، متولد شد، احدی از خانواده اش خبر نداشت که او خاتَم پیامبران خواهد بود و آن زمان در مکه برای نوزادان، شناسنامه ای نیز صادر نمیشد و در حقیقت سرآغاز این تقویم هجری (قمری) به عصر خلافت عمر (خلیفه ثانی) بازمیگردد؛ و اولین ضبط و ثبت سیره پیامبر را ابن اسحاق در دوره عباسی، آغاز و مکتوب کرد؛ و این بدین معناست که، حدود ۱۳۰ سال بعد از درگذشت پیامبر، عده ای آمده و برای او «میلاد» و تاریخ تولد اختراع نمودند و چنین پنداشتند که آری، پیامبر در فلان سال و بهمان روز متولد گردیدهاست و در فلان تاریخ و بهمان سن از دنیا رفتهاست؛ و حق این است که تمام این حرف و حدیثها، بیپایه و خیالبافی میباشد. با وجود اینکه تولد مسیح، واقعاً یک امر خارقالعاده و شگفتانگیز بود، مُضحک این است که مسیحیان در هر دو تاریخِ مختلف، برای ولادت عیسی جنش میگیرند که آن را «عید میلاد مجید» مینامند. به مانند آنان، مذاهب شیعه و سنی هم برای ولادت پیامبر خاتم (دو) جشن میگیرند که آن را «میلاد شریف پیامبر» مینامند. اینجا «شریف»! و آنجا «مجید»! و این عیناً همان بدعتِ در دین خدا میباشد. چراکه در هر دو حالت، نه عیسی و نه محمد، هیچکدام شان اقدام به برگزاری جشنِ تولد برای خود نکردند، نه عیسی بنام «میلاد مجیدِ خود» و نه محمد بنام «میلاد شریفِ خود» و هر دوی این جشنها در راستای همان جشنهای قدیّسان مسیحی یا (به اصطلاح) اولیاء مذاهب شیعه و سنی میباشد که تماماً از مصادیق اعیاد و جشنهای شیطانی در مذاهب شیطانی است و حال آنکه عیسی و محمد، هر دو از این تهمت و دروغ، پاک و مُبرّا میباشند.»[۱۱]
- «تشریعات و قوانین میراث «حدودالله» است و هرکس از این حدود الهی تعدّی و تجاوز نماید، وارد در جهنم خواهد شد. در نتیجه بدیهی است که حق میرات افراد را باید محفوظ داشت. وصیت به معنای صحیح کلمه یعنی همان بخشش (در زمان حیاتِ وصیت کننده) و آن نیز پیش از تقسیم ترکه است (چراکه ترکه برای پس از مرگ میباشد) و کسی حق ندارد وصیت کند تا کسی را از ترکه و حقِ ارث خویش، بازداشته و محروم نماید.»[۱۲]
- «الحسین لم یخرج ثائرا علی الظلم، بل خرج فی سبیل غرض دنیوی هو الخلافة والثروة. قبلها کان یأکل من أعطیات معاویة وماله السحت راضیا بالظلم الذی یقوم به معاویة.» یعنی: خروج حسین بخاطر قیام علیه ظلم و ستم نبود، بلکه او بخاطر هدف دنیوی که همان خلافت و ثروت بود شورش کرد و قبل از این خروج، از هدایای معاویه و مال حرامش تناول و استفاده مینمود و هرآنچه را که معاویه از ستم و بی عدالتی مرتکب میشد، بدان راضی بود.»[۱۳]
- «جایز نیست تا احدی را با صفت و عنوان عبودیت برای یک بشر، نام گذاری نمود. نامهایی چون: عبدالرسول، عبدالنبی، عبدالمسیح، عبدالعلی یا عبدالحسین، تماماً این اسمها از افعال زمان جاهلیت (به ما رسیده) است که عرب به آن مباردت میکردهاست مثل: عبدالمطلب، عبدمناف، عبد شمس، عبدالعزی و با این حال هنوز این نام گذاریها در اجتماع مردم وجود داشته و به رسمیت شناخته شدهاست ولذا یکدیگر را اینگونه صدا میزنند. - که صحیح نبوده و اشتباه است.»[۱۴]
- «آئین اهل سنت، یک آئین إرهاب و ترور است. آئین اهل سنت، کشتار مردم بی گناه را واجب و آن را جهاد فی سبیل الله میداند؛ و هر کس که با ایشان نباشد او را مستحق قتل میدانند. آئین اهل سنت، هم کافر در سلوک و رفتار بوده که منش آنان کشتار مردم و اجبار و اکراه دیگران در پذیرش عقیده شان است و هم کافر در عقیده میباشند که به روایات و احادیث شیطانی ایمان دارند که در تناقض با دین خداوند مهربان است که رسول خود را با قرآن کریم که رحمتی برای جهانیان است فرستاد؛ و نه اینکه (این قرآن) باعث إرهاب و رعب و ترس، برای مردم دنیا باشد.»[۱۵]
- «هرکس در شرائطی بس ناگوار و غیرقابل تحمل قرار بگیرد و (حقیقتا) ناچار شود تا دست به خود کُشی بزند یا بیماری که سخت در زجر و شکنجه است و هیچ امید به درمان و اثر بخشی دارو و بهبود خود ندارد بلکه با تحمل درد و رنج فقط در انتظار مرگ است، (آری اینجاست که) با رضایت خود بیمار و تشخیص پزشکان متخصص، بلا مانع است تا به شکلی راحت و روان، به عمر وی خاتمه داد و این کار، مصداق انتحار و خودکشی (که از روی تجاوز و ستم بوده و حرمت الهی دارد) نمیباشد و خداوند متعال اشخاص مضطر را (در خطا و نادرست) مورد عفو و گذشت خود قرار میدهد و تنها افراد متعمّد در گناه را مورد مؤاخذه قرار خواهد داد.»[۱۶]
- «المسالمُ الذی یضطر للقتال دفاعا عن وطنه و أهله و قومه ضد عدو معتد، هو یقاتل فی سبیل الله جل و علا. قتال داعش هو جهاد إسلامی حقیقی.» یعنی: شخص صلح طلب و بیآزاری که مجبور است بخاطر دفاع از وطن و خانواده و قوم خود در مقابل دشمن متجاوز، پیکار نماید، وی در حقیقت جهادگر و مبارز فی سبیل الله است. کارزار با داعش، همان جهاد اسلامی و حقیقی میباشد.»[۱۷]
- «اصلاً در بهشت، زنان یا مردانی وجود ندارد. جنس زن و مرد برای این دنیاست. کردار نیک هرکس به نعمتهای بهشتی وی تبدیل میشود، حال از آنِ یک زن باشد یا مرد. و نتیجه اعمال صالح و خوب افراد، برای لذت و بهرهمندی خودشان، حورالعین خواهد شد و این حورالعینِ بهشتیان که محصول عمل شان میباشد برای زاد و ولد نیست. در حقیقت اهل بهشت همه یکی و جنسِ واحد خواهند شد به این معنا که، در بهشت هیچ زن و مردی وجود ندارد. عیناً جهنم نیز همینگونه است و در جهنم هیچ زن و مردی وجود ندارد بلکه هرگاه کسی زیانکار از دنیا برود نتیجه کردار بد او به عذاب جهنم تبدیل خواهد شد ولذا در دوزخ همه یکی و جنس واحد خواهند بود که بخاطر اعمال ناشایست خود، گرفتار عذاب میشوند؛ و به همین جهت است که به اهل بهشت و جهنم، هر دو گفته میشود: «إنّما تُجزون ما کنتم تعملون» یعنی: شما به آنچه عمل کرده و مرتکب شدهاید، پاداش و جزاء داده خواهید شد؛ لذا (از طریق قرآن کریم) در خصوص اهل دوزخ بیان میشود: «وما ظلمناهم ولکن کانوا أنفسهم یظلمون» یعنی: ما در حق ایشان هیج ستم نکردیم و این خودشان بودند که در حق خود ستم نمودند؛ بنابراین اهل جهنم، بخاطر گناهان شان که ماحصل اعمال خودشان است عذاب خواهند شد.»[۱۸]
- «خدا را به حق بنده ای قسم دادن و آنگاه از او حاجت خواستن، کفر و شرک به خداوند متعال است چراکه این عمل، توسل به بشر است. خداوند بزرگ و بلند مرتبه فرمان داده تا او را بدون هیچ واسطه بخوانیم چونکه او بزرگ، بلند مرتبه و نزدیک و قریب به بندگان است. خداوند هرکس که فقط او را بخواند و صدا بزند اجابتش میکند. برای محمد و غیر او نزد خداوند متعال، هیچ جاه و منزلتی وجود ندارد، به این خاطرکه، هرکدام از ما (خلائق) وقتی در روز قیامت محشور و حاضر میشویم فقط به فکر نجات خود هستیم - و از جمله، همان انبیاءاند - که ایشان نیز تنها به فکر نجات خویش اند. تمام مقام و منزلت و قدرت، خاص خداوند بزرگ و یکتاست که او از رگ گردن به ما بندگان نزدیک تر است. از این گذشته، همانا بهترین دعاها، اذکار و ادعیه قرآنی میباشد که همان دعا و خواستههایی است که خود پیامبران از خداوند داشتهاند و در قرآن کریم ذکر شدهاست؛ و البته ادعیه قرآنی در این سایت (اهل القرآن) در طی مقاله ای منتشر شدهاست.»[۱۹]
- «در قرآن کریم هیچ توصیه و فرمانی به ادای نماز جماعت نشدهاست مگر در دو مورد که از این قرارند: اول اینکه نماز را با افتادگی، خشوع و فروتنی بجا آوریم و دوم اینکه محافظت و مراقبت بر نمازها داشته باشیم و این نیز یعنی: مواظب باشیم تا در فواصل این نمازهای پنجگانه، آنها را با گناهان بزرگ و کوچک، ضایع ننماییم.»[۲۰]
- «مطالب و متون احادیث، تماماً از فرهنگ و عصر بافنده و مخترع خود حکایت میکنند؛ لذا احادیث بُخاری از فرهنگ شخص بُخاری و عصر او در زمان خلفای عباسی دوم سخن گفته و احادیث مالک در مُوَطّأ از همان فرهنگ خود مالک و اهل مدینه در عصر خلفای عباسی اول، حرف میزند؛ و از نشانههای کفر به کتاب خداوند است که کسانی این اسلامی که با نزول کامل قرآن، تکمیل شده است این احادیث را جزئی از اسلامی قرار بدهند. همچنین از علائم کفر به رسول و اتهام به پیامبر است که این احادیث را به او نسبت بدهند، درحالی که او به اعتبار اینکه حدیث و سنت، جزئی از دین اسلام باشد، اقدام به تبلیغ آنها نکرده است. رسول علیه السلام، فقط قیام به تبلیغ (وحی) کرد و رسالتش را که همین قرآن کریم در دست ماست، بصورت تمام و کمال به مردم ابلاغ نمود و چیزی بعنوان حدیث و سنت برجای نگذاشت. خداوند بزرگ هر رسولی را با فقط یک کتاب فرستاد، نه کتاب و سنت. و یک مؤمن، به هیچ حدیث و سخنی ایمان ندارد مگر تنها به حدیث و سخن خداوند.»[۲۱]
- «بی شک قرآن مایه شفاء و درمان است ولی شفاء به معنای هدایت و ارشاد، و این هدایت و ارشاد نیز بواسطه خواست و اراده خود شخص خواهد بود؛ لذا اگر انسان خواهان هدایت باشد خداوند متعال هم او را هدایت خواهد نمود؛ و چنانچه به دنبال ضلالت و گمراهی باشد خداوند بزرگ نیز او را گمراه خواهد کرد. ما این موضوع را در برنامههای تصویری (بنام لحظات قرآنی) توضیح دادهایم و در این خصوص مقالاتی را که در زمینه اراده خود افراد برای هدایت و ضلالت میباشد نوشتهایم. استفاده از کتاب خدا قرآن، به جهت فال و طلسم یا خواندن آن بر شخص بیمار مانند: تعویذه (ضد چشم زخم) و برای درمان بیمار، تماماً این موارد، بیپایه و مسخره است.»[۲۲]
- «خرافات شیعه تمام شدنی نیست؛ و اصلاً این جماعت در ساختن افسانه و خرافه بوسیله روایات جعلی مثل: تولد علی بن ابی طالب در درون کعبه و شکاف دیوار آن، منحصر بفردند. کافی است یکی از خودشان خرافه ای را تراشیده و تعریف کند که آری اینگونه چیزی رخ دادهاست، آنگاه دیگری آمده و او را با گریه و زاری تصدیق میکند. کلا شیعه بصورت موروثی در قبال خرافات، حال و هوای عجیبی دارد.»[۲۳]
- «برخی عذرها وجود دارد که افطار و نگرفتن روزه را مباح و بلا اشکال میکند که همان مرض و سفر است. بر انسان واجب است روزهایی را که روزه نگرفتهاست قضاء نماید. کسی که قادر بر روزه نیست لازم است که در قبال هر روزه ای که نگرفتهاست یک فقیر را اطعام نماید؛ و البته این اطعام، بنا به عرف هر شهر و کشور خواهد بود. شمای سؤال کننده از کسی حرف میزنید که بدون عذر شرعی در ماه رمضان روزه نمیگیرد و حال آنکه این توان را دارد، آری این شخص اگر روزههایی را که نگرفتهاست قضایش را بجا نیاورد گناهکار محسوب میشود. البته در مقابل هر یک قضاء، فقط یک عدد روزه واجب است. - نه شصت عدد.»[۲۴]
- «مشرکان هرگاه داخل معبد خود میشوند شروع میکنند به ادای نماز برای آن معبد، که همان قیام با تواضع و خشوع، و رکوع و سجود و توسل آنها میباشد؛ و این کار مشرکان، دقیقاً همان است که شخصی وارد مسجد شود و دو رکعت نماز به قصد تحیت برای مسجد بخواند. شما هر مقدار که میخواهید نوافل را محض رضای خداوند بزرگ بجا آورید و همانطور که (به غلط) میگویند، (این نوافل و مازاد بر واجبات) بعنوان نماز تحیت برای مسجد یا سنت پیامبر نمیباشد.»[۲۵]
جستارهای وابسته[ویرایش]
- محمد الغزالی
- محمد عبده
- محمد الشحرور
- علی عبدالرازق
- شیخ جمال البنا
- حامد ابوزید
- سید محمدجواد غروی
- محمد صادقی تهرانی
- شریعت سنگلجی
- سید ابوالفضل برقعی
منابع[ویرایش]
- ↑ http://www.tebyan.net/newmobile.aspx/Comment/WEBLOG/THEORIST/index.aspx?pid=143329
- ↑ [۱]
- ↑ http://www.ahl-alquran.com/arabic/show_article.php?main_id=20
- ↑ http://ahl-alquran.com/arabic/show_fatwa.php?main_id=4813
- ↑ http://ahl-alquran.com/arabic/show_fatwa.php?main_id=3174
- ↑ http://www.ahl-alquran.com/arabic/show_fatwa.php?main_id=1281
- ↑ http://www.ahl-alquran.com/arabic/show_article.php?main_id=10629
- ↑ http://www.ahl-alquran.com/arabic/chapter.php?main_id=552
- ↑ http://www.ahl-alquran.com/arabic/show_fatwa.php?main_id=2147
- ↑ http://www.ahl-alquran.com/arabic/show_article.php?main_id=13823
- ↑ http://www.ahl-alquran.com/arabic/show_fatwa.php?main_id=3283
- ↑ http://www.ahl-alquran.com/arabic/show_fatwa.php?main_id=4712
- ↑ http://www.ahl-alquran.com/arabic/show_fatwa.php?main_id=4489
- ↑ http://www.ahl-alquran.com/arabic/show_fatwa.php?main_id=171
- ↑ http://www.ahl-alquran.com/arabic/show_fatwa.php?main_id=4056
- ↑ http://www.ahl-alquran.com/arabic/show_fatwa.php?main_id=3194
- ↑ http://www.ahl-alquran.com/arabic/show_fatwa.php?main_id=1929
- ↑ http://www.ahl-alquran.com/arabic/show_fatwa.php?main_id=4595
- ↑ http://www.ahl-alquran.com/arabic/show_fatwa.php?main_id=2618
- ↑ http://www.ahl-alquran.com/arabic/show_fatwa.php?main_id=934
- ↑ http://www.ahl-alquran.com/arabic/show_fatwa.php?main_id=1610
- ↑ http://www.ahl-alquran.com/arabic/show_fatwa.php?main_id=3665
- ↑ http://www.ahl-alquran.com/arabic/show_fatwa.php?main_id=3648
- ↑ http://www.ahl-alquran.com/arabic/show_fatwa.php?main_id=3633
- ↑ http://ahl-alquran.com/arabic/show_fatwa.php?main_id=4050