ابوحنیفه
ظاهر
ابوحنیفه نعمان بن ثابت (۸۰ – ۱۵۰ هجری قمری/۶۹۹ – ۷۶۷م) مشهور به ابو حَنیفه (همچنین :بو حنیفه) فقیه و متکلم نامدار اهل کوفه و پایهگذار مذهب حنفی از مذاهب چهارگانهٔ اهل سنت است.
گفتاوردها
[ویرایش]- «بر تو باد بر کار بستن علم که هر علمی که آن را کار نبندی چون جسدی بود بیروح.» یا «بر تو بادا به کار بستن علم، به جهت آن که هر علمی که آن را کاربند نباشند چون تنی باشد که وی را جان نباشد».[۱]
- از تذکرة الاولیاء، عطار نیشابوری، بخش ذکر امام ابوحنیفه.
درباره
[ویرایش]دربارهٔ او
[ویرایش]- «آن چراغ شرع و ملت، آن شمع دین و دولت، آن نعمان حقایق، آن عمان جواهر معانی و دقایق، آن عارف عالم صوفی، اما جهان ابوحنیفه کوفی رضی الله عنه. صفت کسی که به همه زبانها ستوده باشد و به همه ملتها مقبول، که تواند گفت؟ ریاضت و مجاهده وی و خلوت، و مشاهده او نهایت نداشت. و در اصول طریقت و فروع شریعت درجه رفیع و نظری نافذ داشت و در فراست و سیاست و کیاست یگانه بود، و در مروت و فتوت اعجوبهای بود. هم کریم جهان بود و هم جواد زمان، هم افضل عهد و هم اعلم وقت.»
- «جهان را هم امام و هم خلیفه/کِرا میدانی الّا بوحنیفه//جهان علم و دریای معانی/امام اوّل و لقمان ثانی//اگر اعدای دین بسیار جمعند/ز کار بوحنیفه سر چو شمعند//چراغ امّت آمد آن سرافراز/چراغی کو عدو را مینهد گاز//قضا کردند بر وی عرضه ناگاه/بنپذیرفت یعنی جان آگاه//قضا را و قدر را معتبر یافت/ولیکن این قضا اندر قدر یافت//چو نعمان سرخ روی حق چو لاله ست/قضا چکند بشاگردش حواله ست//قضا در جنگ او آمد فروتر/که از یوسف همه چیزی نکوتر//چو تو یوسف قضا را این زمان بس/مرا قاضی اکبر جاودان بس//چودر دین محمّد داد دین داد/محمّد را چنین بود و چنین داد//چو او استاد دین آمد در اسرار/چو تو بگذشتی از قرآن و اخبار//اگر در فقه صد جامع کبیرست/ز یک شاگردش آن جامع صغیرست//مجرّد شو اگر کوفی شعاری/برافشان چون الف چیزی که داری//ره کوفیت میباید روان شو/الف دانی تو باری همچنان شو.»
- «آن امامانی که کردند اجتهاد/رحمت بر حق برروان جمله باد//بوحنیفه بود امام با صفا/آن سراج امتان مصطفا//باد فضل حق قرین جان او/شاد باد ارواح شاگردان او//صاحبش بویوسف القاضی شده/وز محمد ذوالمنن راضی شده//شافعی ادریس و مالک با زفر/یافت زیشان دین احمد زیب و فر//روحشان در صدر جنت شادباد/قصر دین از علمشان آباد باد.»