آواتار
ظاهر
آواتار یک فیلم علمی-تخیلی سهبعدی که در سال ۲۱۵۴ در حال رخ دادن است. آواتار محصول کمپانی آمریکایی فاکس قرن بیستم است. آواتار پرفروشترین فیلم تاریخ سینمای جهان است.
- کارگردان و فیلمنامهنویس جیمز کامرون.
گفتاوردها
[ویرایش]جیک
[ویرایش]- انجماد حالتی که توش همیشه در رویا نیستی.
- در زمین این سربازان مارین نامیده میشن.
- من و نورم اینجا هستیم برای کنترل این بدنههای کنترل شونده که آوتار نامیده میشن.
- یاد گرفتن زبان خیلی سخت بود اما برای من مفهوم داشتن یک اسلحه رو داشت.
- نیتیری منو اسکان صدا میکیرد که معنیش میشد کودن!
- ناوی معناش اینکه هرکسی دوبار متولد میشه.
- بعضی وقتها با یک حرکت احمقانه همهٔ زندگی ات از بین میرود.
- امنیت در اینکه از حمله جلوگیری کنیم.
نیتیری
[ویرایش]- اگر تو اشتباه نکرده بودی نیازی نبود اونا کشته بشن.
- ایکران موجودیه که واسه شکار همه جا میره و تنها زندگی میکنه.
- اینجا جایه که دعاها مستجاب میشه.
گریس آگوستین
[ویرایش]- وقتی ما دچار حسن نیت زیادی بشیم اگه ادرار کنن و بگن بارون اومده هم باور میکنیم.
- پوشش بدن اون خیلی ذخیم تر از این حرفاست بهم اعتماد کن.
- این خیلی مهمه که اونجا همه چیز با هم ارتباط دارن و هماهنگن.
- من یه دانشمندم درسته؟ پس اعتقادی به افسانه ندارم.
مادر نیتیری
[ویرایش]- مردان آسمان یاد نمیگیرن و نمی بینن.
- دخترم بهت طریقهٔ مارو یاد میده، خوب یاد بگیر جیک سولی.
ترودی
[ویرایش]- من ترودی هستم من همهٔ آزمایشاتو انجام دادم.
- من انتظار نقشهای رو داشتم که هیچ کس توش کشته نشه.
- باید برگردیم ما مجاز نیستیم که شبا پرواز کنیم.
پارکر
[ویرایش]- ما اینجا هستیم برای این، اونابتینیوم، چون هر کیلوگرمش ۲۰ میلیون فروش میره.
- یه قانونی وجود داره واسه پول درآوردن، گاهی باید کارهای نفرتانگیز کرد.
سرهنگ
[ویرایش]- ما با یه نوع از بشریت مواجهیم که به اصطلاح ناوی نامیده میشن.
- اونا مجهز به نئوروتوکسین هستن که در یک دقیقه قلبو متوقف میکنه.
- بدنشون با الیاف کربن تقویت شده.
- یه نیرویه آمریکایی تو بدن آوتار.
- تو هر چیزی اتفاق میوفته بهم خبر میدی و منم وقتی برگشتی خونه پاهاتو هت میدم.
- خوب حالا چی؟ تو عاشق شدی و فراموش کردی کدوم طرفی هستی.
- ما جواب ترور رو با ترور میدیم.
- میخوام زودتر کارشونو تموم کنی، میخوام شام خونه باشم.
دیگران
[ویرایش]- محقق همراه:گریس آگوستین سرپرست تیم آوتار
- محقق ابتدا: شما پنج سال و نه ماه و بیست و دو روز در انجماد بودید.
- سرباز: وقتی که از اینجا خارج شدی مستقیم به سمت هدف برو و هیچ توقفی نکن.
گفتگوها
[ویرایش]- جیک: اینا چین؟
- نیتیری: دانههای درخت مقدس.
- جیک: داشتن چه کار میکردن؟
- نیتیری: حالا باید یکی رو انتخاب کنی، تو باید اونو درونت احساس کنی، اگه انتخابت اشتباه بود زود برگرد، تو فقط یه شانس داری.
- جیک: خوب چه طور بفهمم که اونم منو انتخاب کرده؟
- نیتیری: سعی میکنه تا تو رو بکشه.
- جیک: خیلی جالبه!
- ملکه مادر نیتیری: تو کی هستی.
- جیک: جیک سولی.
- ملکه: چرا به سمت ما اومدی؟
- جیک: من اومدم تا بفهمم.
- ملکه: من خیلی سعی کردم تا بتونم به مردمی مثل تو یاد بدم، این سخته و مثل ریختن آب در لیوانیه که کاملا پره!
- جیک: خب لیوان من خالیه، بهم اعتماد کن، کافیه از دکتر آگوستین بپرسی، نیازی به آزمایش نداره.
- ملکه: کی هستی؟
- جیک: من یه مارین بودم.
بازیگران
[ویرایش]پیوند به بیرون
[ویرایش]
|