آلکساندر کوپرین
ظاهر
آلکساندر ایوانوویچ کوپرین (به روسی: Александр Иванович Куприн) (زادهٔ ۷ سپتامبر ۱۸۷۰–درگذشتهٔ ۲۵ اوت ۱۹۳۸) نویسنده، خلبان، کاشف و ماجراجوی روس بود.
گفتاوردها
[ویرایش]النگوی یاقوت
[ویرایش]- «هر کسی یک جوری میترسد، فقط یکی دست و پایش را گم میکند و دیگری بر خودش مسلط میشود. متوجه میشوی، ترس همان ترس باقی میماند، ولی بعضی، در نتیجهٔ کسب تجربه، روز به روز بیشتر بر ترسشان مسلط میشوند. برای همین است که قهرمانها پیدا میشوند. بله، به همین سادگی.»
- «من به این باور رسیدهام که مردم این زمانه دیگر عشق واقعی را فراموش کردهاند. من که یک همچین عشقی را سراغ ندارم. البته، دورهٔ ما هم خبری نبود!»
- «یقین دارم هر زنی قادر است در عشق به نهایت برسد. این را بدان که زن، تو را میبوسد، در آغوشت میگیرد و تسلیمت میشود، و به مادری میرسد. زن وقتی عاشق شد، آن عشق برایش به تمامی مفهوم زندگی است. همهٔ هستی اش میشود. زن گناهی ندارد که عشق به پستی کشیده شده و تا حد یک آسایش عادی و یک سرگرمی کوچک نزول کرده. گناه از مردهایی است که در بیست سالگی چشمهاشان سیر و تنشان عینهو جوجه رنجور میشود و چنانی مثل خرگوش بزدل میشوند که دیگر کششی به آن اشتیاق نیرومند و مردانگی و مهر و پرستش عشق ندارند. میگویند که سابق بر این چنین عشقی وجود داشته و اگر هم نبوده مگر غیر از این است که بهترین صاحبان عقل و جان بشر، که همان شاعرها و نویسندهها و موسیقیدانها و نقاشها هستند، دست کم آرزویش را در سر داشته و به خاطرش رنج میبردهاند؟»
- «آخر مگر میشود کسی را که عاشق است، گناهکار دانست؟ آن هم عشق، مسئلهای که تا حالا هم کسی نتوانسته درست سر از آن در بیاورد!»
- «چیزی را فهمیدم و به خودم گفتم: من دوستش دارم، چون در دنیا، هیچ چیزی شبیه به او نیست، یعنی بیهمتاست، و هیچچیز و هیچکس بهتر از بیهمتایی نیست.»[۱]
منابع
[ویرایش]- ↑ کوپرین، آلکساندر. النگوی یاقوت. ترجمهٔ حمیدرضا آتش بر آب. کتاب هرمس، ۱۳۹۶.