آرتور کستلر
ظاهر
آرتور کستلر (به انگلیسی: Arthur Koestler) (زاده ۵ سپتامبر ۱۹۰۵ در بوداپست -درگذشته ۱ مارس ۱۹۸۳ در لندن) داستاننویس، وقایعنگار و روزنامهنگاری از یهودیان مجارستان بود که در سال ۱۹۴۵ تابعیت انگلیس را بهدستآورد.
گفتاوردها
[ویرایش]گفت و گو با مرگ
[ویرایش]نوشتار اصلی: گفت و گو با مرگ
- «آدم نه فقط دربارهٔ آیندهاش، بلکه دربارهٔ گذشتهاش هم خیالات به هم میبافد!»[۱]
- «اگر روزی بیرون بیایم، همه دستهایشان را بالا خواهند گرفت و خواهند گفت حتماً خیلی دهشتبار بودهاست؛ و من هر زمان احساس شیطنتآمیزی خواهم داشت که به هر صورت همه چیز آن قدرها که آنها فکر میکنند، بد نبودهاست، مسخره است که محدوده تحمل آدمی چه قدر کش میآید.»
- «ترحم انعکاس بدبختی خود آدم است و بدبختی را چهار برابر میکند.»
- «در فیزیک دیوانگی، یک سنگریزه نه تنها میتواند بهمنی را به حرکت درآورد، بلکه متوقفاش هم میتواند بکند!»
- «این روزها ممکن است خوانندهها به نویسندهشان اعتماد بکنند، اما نویسندهها اعتمادی به خوانندهها ندارند.»
- «حساب ایام زندان را همانطور نگه میدارند که حساب ایام بچه تازه به دنیا آمده را: اولش هفتهها را جشن میگیرند، بعد ماهها را و بعد سالها را!»
- «پوسیدگی هر تمدن، خود را با علائم غریبی نشان میدهد: مثلاً در این حقیقت که دیگر دیوارهای سنگی زندان، برای حفاظت جامعه از شر زندانی نیست، بلکه برای حفاظت زندانی از شر جامعه است!»
- «در فیزیک دیوانگی، یک سنگریزه نه تنها میتواند بهمنی را به حرکت درآورد، بلکه متوقفاش هم میتواند بکند.»
ظلمت در نیمروز
[ویرایش]نوشتار اصلی: ظلمت در نیمروز
- «هدفی بدون راه نشانمان ندهید. زیرا هدف و وسیله در روی زمین آنچنان در هم تنیدهاست که با تغییر یکی، دیگری را نیز باید تغییر دهید. هر راه متفاوتی غایت تازه ای را به چشم میآورد.»[۲][۳]
- «فکر میکردیم که تاریخ مثل فیزیک است. توی فیزیک یک تجربه را هزار بار هم میتوانیم تکرار کنیم، اما در تاریخ فقط یک بار امکانپذیر است. دانتون و سن ژوس را فقط یک بار میشود خفه کرد و اگر معلوم شود که ساخت زیردریاییهای بزرگ درست بودهاست رفیق بوگروف دوباره زنده نخواهد شد.»
- «انتظار داری از قربانی کردن چند صد هزار نفر برای امید بخشترین تجربه تاریخ بشری چشم پوشی کنیم؟»
- «همه چیز را با این اصل که باید سنگر حفظ شود توجیه میکرد. اما درون این سنگر چه شکلی داشت. بهشت را نمیتوان با بتن ساخت. سنگر بایستی حفظ میشد اما دیگر نه پیامی برای دنیا داشت و نه الگویی برای جهان به حساب میآمد.»
- «برای تودهها و این مردم چه اتفاقی افتاده بود؟ چهل سال تمام با ارعاب و وعده و وعید با هراسهای موهوم و پاداشهای خیالی آنها را در بیابان سر دوانده بودند، پس سرزمین موعود کجا بود؟»
- «اگر کسی پیشاپیش بداند که دقیقاً چه بلایی قرار است سرش بیاید میتواند آن را مانندِ یک عمل جراحی تحمل کند. خبرهای واقعاً بد فقط خبرهای ناشناختهاند که به فرد هیچ فرصتی برای پیش بینیِ عکس العمل هاو هیچ مقیاسی برای محاسبهٔ ظرفیتِ مقاومتش نمیدهند.»
وازدگان خاک
[ویرایش]نوشتار اصلی: وازدگان خاک
- «فاجعه این است که ما در یک چرخهٔ باطل دور میزنیم. بدون آموزش تودهها پیشرفت سیاسی امکان ندارد ولی بدون پیشرفت سیاسی هم آموزش سیاسی تودهها مقدور نخواهد بود.»[۴]
- «من تصور میکردم پرولتاریا را میشناسم ولی حالا میفهمم آنهایی را که در جلسات حزبی و در سلولهای زندان و غیره ملاقات میکردم آدمهایی استثنایی بودند. پیشگامانی نخبه و نه نمونهای از افراد طبقهٔ خود. … خدای من! در چه دنیایی خیالی زندگی میکردهایم.»
- «در آن زمان قارهٔ اروپا به جایی رسیده بود که بدون اینکه شوخی و طعنهای در کار باشد میشد به هرکسی گفت: باید خدا را شکر کنی اگر تیربارانت کنند به جای اینکه خفهات کنند، گردنت را بزنند و یا زیر کتک بکشندت.»
- «کمونیستهای کارخانه میگویند… فرانسه به هیتلر و طبقه کارگر فرانسه به گشتاپو تسلیم گردد… اگر این را به یک عضو حزب کمونیست بگویید به شما خواهد گفت نوکر بورژوازی هستید و خائن. ششماه قبل، آنها درست برعکس این را میگفتند. طی اعلامیههای پرحرارت همهٔ ملت فرانسه، کارگران و کارفرمایان را دعوت میکردند که در مبارزه علیه نازیسم متحد شوند و اگر کوچکترین انتقادی میکردی، مأمور گشتاپو بودی و خیانتکار. بحث و گفتگو با کمونیستها غیرممکن بود. آنها هر ششماه یکبار دستورات جدیدی از حزب میگرفتند و آنقدر در اعتقاداتشان متعصب بودند که اصلاً دستورات قبلی را به خاطر نمیآورند و اگر آن را به یادشان میآوردی یک تروتسکیست خائن آشوبطلب بودی.»
قانونهای خلاقیت در شوخی هنر و علم
[ویرایش]- «عمل خلاق چیزی از هیچ نمیآفریند، بلکه شواهد، اندیشهها، استعدادها و مهارتهای از پیش موجود را کشف میکند ، انتخاب میکند، تغییر میدهد و ترکیب میکند، هرچه این اجزا آشناتر باشند کل جدید شگفتاورتر خواهد بود.»[۵]
- «پیوند دوگانهٔ ناگهانی اندیشه یا رویدادی با دو ماتریس عادتاً ناسازگار اثری خندهآور پدیدمیآورد به شرط آنکه این داستان، این مجرای معنایی، حامل تنش هیجانی درستی باشد وقتی این مجرا سوراخ میشود و انتظارات ما درست از آب در نمیآید، تنش باقی مانده به صورت خنده فوران میکند، یا به شکل آرامتر لبخند جریان مییابد.»
جستارهای وابسته
[ویرایش]منابع
[ویرایش]- ↑ آرتور کستلر، گفت وگو با مرگ: شهادتنامه اسپانیایی، ترجمهٔ نصرالله دیهیمی و خشایار دیهیمی، نشر نی، ۱۳۹۰.
- ↑ آرتور کوستلر، ظلمت در نیمروز، ترجمهٔ اسدالله امرایی، انتشارات نقش و نگار، ۱۳۸۰.
- ↑ آرتور کوستلر، ظلمت در نیمروز ترجمهٔ مژده دقیقی، نشر ماهی، ۱۳۹۵.
- ↑ آرتور کستلر، وازدگان خاک، ترجمهٔ علینقی حجت الهی و پوراندخت مجلسی، انتشارات سپیده سحر، ۱۳۸۲.
- ↑ آرتور کستلر، قانونهای خلاقیت در شوخی هنر و علم، ترجمهٔ عباس علی کتیرایی و غلام حسین صدری افشار، انتشارات کتاب آمه، ۱۳۹۳.