کالیداس

از ویکی‌گفتاورد
نفرین جاودانی بر تو باد، می‌نگرم که عاشق شده‌ای، امید دارم دلدارت هرگز تو را به خاطر نیاورد و تو در شرار هجران او بسوزی.

کالیداسا یا کالیداسه (به زبان دوانگری: به معنای خدمتکار کالی) نمایشنامه‌نویس و شاعر نامدار کلاسیک زبان سانسکریت و هند بود.

گفتاوردها[ویرایش]

شکونتلا[ویرایش]

  • «نفرین جاودانی بر تو باد، می‌نگرم که عاشق شده‌ای، امید دارم دلدارت هرگز تو را به خاطر نیاورد و تو در شرار هجران او بسوزی.»[۱]
  • «شکونتلا با دیدگان اشکبار گفت: «شهریار من، من شاکونتلا هستم، دختری که تو به همسری برگزیدی و حلقهٔ مرصع خود را بر انگشتش کردی…» و سپس دست لرزان را به جلو برد تا انگشتری را به او نشان دهد اما دریغ، حلقه بر انگشت او نبود و او آن را گم کرده بود.»

دختر به پای او افتاد و گفت: «بر این بینوا رحم کن. دریغ است با نفرینت این شادکامی را از او بگیری.»
پیر گفت: «نفرین من تا آن زمان خواهد بود که دختر نشانی از معشوق به وی نشان دهد آنگاه این نفرین دامان او را رها خواهد کرد.»

منابع[ویرایش]

ویکی‌پدیا مقاله‌ای دربارهٔ
کالیداس
دارد.
  1. کالیداس، شکونتلا، ترجمهٔ ایندو شیکهر، انتشارات علمی و فرهنگی، ۱۳۹۲.