علی زعیم
ظاهر
علی زعیم (۱۳۴۷ /۱۹۶۸م) طراح، نقاش و گرافیست ایرانی.
گفتاوردها
[ویرایش]- «مجموعه نقاشیهای من با عنوان آمیزه ها تحت تاثیر هنر پسانوگرا و با گرایش به مسائل تاریخی، فرهنگی و روشنفکرانه به نقد فرآیند جهانی شدن می پردازد. در این آثار مرز بین برون و درون و پذیرش و واکنش مبهم شده و خارج از نگاه کلیشه ای سنت اورینتالیسم امکان گفتگوی خود با دیگران را توسعه می دهد. این نوع نگاه به زندگی و اشیا و در نهایت به کاشی ها حس نوستالژیک و غمگنانه ای است که با فراموشی و فراموش شدگی ستیز دارد. و به جاودانگی حضور انسان در مکان و فضا تاکید می ورزد که ما تنها به حفظ خاطره آنها دل خوش کرده ایم. این مجموعه نقاشیهای آکریلیک روی بوم، آثار هیبریدی و تلفیقی از نمادهای بومی با مدرن در بستر زمان های مختلف تاریخی گذشته و دور و نزدیک می باشند و آن را در چشم انداز بین المللی قرار داده اند. در این پیکر بندی ها نمادهای تمدن جدید است که همه ما به آن تعلق داریم. فرهنگ های گوناگون در کنار هم زندگی می کنند و هزار تویی که آگاهی چند فرهنگی روزگار ما را شکل می دهد، خواه آن را دوست داشته باشیم،خواه نه. و همه آنها هویت ماست و هویت زندگی است و آن را باید زیست. این مجموعه با فاصله گرفتن از تفنن و شوخ طبعی های این روزهای هنر معاصر شکل گرفته است و به قول استاد عزیزم آیدین آغداشلو نشانه ایست از آزادی هنرمند در برگزیدن».[۱]
- «زن و از پس آن مرد در بین دومیدان مغناطیسی ، همچون ضرب آهنگ یک پاندول، آن که مثل من هست، آن که مثل من نیست. تمامی آنچه از گذشته وام گرفته می شود، مایه افتخار و پیشرفت نیست در این میان سنت گچکاری ایرانی که به جهان کلاسیک غرب تعلق دارد، کارکردهای معنایی و کاربردی خود را از دست داده و همچون فسیلی بازمانده در طول تاریخ از یک فرهنگ به فرهنگ دیگر می خزد. این فرم های کلاسیک که قرن ها جذابیت عصر خود را به رخ می کشند، همچون دیگر بخش های زندگی سنتی که گویی رهایی از آن ممکن نیست، به شکلی دکوراتیو با جهان معاصر پیوند خورده است. در آن سوی پارادوکس اشیا با ابعادی بزرگ همراه با رنگ های پر زرق و برق با دنیای تبلیغات به رقابت بر می خیزد. وبا توجه به دغدغه های فرمال روزگارمان و بسان موجودی فرازمینی در نگاه مد پیشتاز و در قالب پاپ آرت با اشیایی روبرو می شویم که در تلفیق با سوژه های خود به نوعی پویندگی، تشویش و ناهنجاری اشاره دارد.این مجموعه به تضاد هایی اشاره دارد که از یک سو تکیه بر ارزشهای سنتی دارد و از سوی دیگر قادر نیست یا اصلا خواستش بر این نیست که از دنیای مدرنیته فاصله بگیرد و بر هویت چندگانه اعتراف می ورزد و در این میان گچ هایی که با تلنگری می ریزند و اشیایی تاثیر گذار افراطی و شیک که از پوسته انفعالی خود بیرون آمده اند همگی این جمله را زمزمه میکند: آن که مثل من هست، آن که مثل من نیست». [۲]