حاجت شیرازی

از ویکی‌گفتاورد

آقا یادگار شیرازی مشهور و متخلص به حاجت (۱۷۰۱ - ۱۷۷۱م) شاعر ایرانی در سدهٔ هجدهم میلادی/ دوازدهم هجری بود.

شعر[ویرایش]

نماند ناز شیرین بی‌خریدار      اگر خسرو نباشد کوهکن است[۱]


از بسکه ز سایهٔ تو بالید      صدبار زمین به آسمان رفت[۱]


این زحمتی که می‌کشم از تنگی قفس      کفران نعمتی است که در باغ کرده‌ام[۱]


قفس دانسته در جائی نهادی      که دیگر نشنوی فریاد ما را[۱]


گر مرغ دل این‌طور شود صید تو باید      هروز کنی تازه خیال قفسی چند[۲]


به هیچ جا نشود شادمان دل عاشق      یکی است باغ و قفس مرغ رشته برپا را[۲]


ای دل علاج عشق هم از عشق کن طلب      مشکل‌گشای کار تو جز مشکل تو نیست


در این دیار که نام و نشان ز درمان نیست      هزار درد به دنبال یک دل افتاد است
نمانده قوت پرواز در پرم ور نه      قفس شکسته و صیاد غافل افتاد است


مگر بیرون فتد سوز درون از سینهٔ چاکم      وگرنه کیست افروزد چراغی بر سر خاکم


نارفته‌ای از دیدهٔ من بهر سراغت      نظاره به راهی رود و اشک به راهی


می‌کشد جذبهٔ جان باختنش جانب شمع      نتوان گفت به پروانه که بی‌پروایی


ما را همه روز یار و محرم غم توست      هم‌صحبت و همنشین و همدم غم توست
بی‌غم نبود دمی اگر دل دل ماست      بی‌ما نبود دمی اگر غم غم توست

منابع[ویرایش]

ویکی‌پدیا مقاله‌ای دربارهٔ
  1. ۱٫۰ ۱٫۱ ۱٫۲ ۱٫۳ نظمی تبریزی، علی. دویست سخنور؛ تذکرةالشعرای منظوم و منثور. چاپ دوم. تابش، ۱۹۷۶. ۷۱. 
  2. ۲٫۰ ۲٫۱ هدایت، رضاقلی‌خان. مجمع الفصحاء. ج. چهارم. ۳۰۲ (ش ۵۷۱).