پائولا هاوکینز (نویسنده)
ظاهر
پائولا هاوکینز (به انگلیسی: Paula Hawkins) (زاده ۲۶ اوت ۱۹۷۲) نویسندهٔ بریتانیایی است.
گفتاوردها
[ویرایش]دختری در قطار
[ویرایش]- «گاهی دلم نمی خواد هیچ جا برم، به نظرم خوشحال ترم اگه دیگه اصلاً پامو از خونه بیرون نذارم. موقع تغییر فصل که هوا سرد و تاریکه، تو خونه موندن خیلی خوبه. وقتی که بارون تا چند هفته بند نمی آد… امروز دلم نمی خواد هیچ جا برم، نمی خوام از خونه دور بشم، حتی نمی خوام تا سر خیابون برم. می خوام این جا بمونم؛ تو خونمون. تلویزیون تماشا کنم و بستنی بخورم و بعد بهش زنگ بزنم که از سر کار زودتر بیاد خونه تا بتونیم با هم باشیم.»[۱]
- «دخترک زیر یک درخت غان دفن است، نزدیک خطوط بلااستفاده و قدیمی راه آهن. روی گورش سنگ چین است. عملاً چیزی نیست مگر پشتهای کوچک از سنگ ریزه. نمیخواستم توجه کسی را به آرامگاه او جلب کنم، اما نمیتوانستم هم بی هیچ یادمانی رهایش کنم. آن جا در آرامش خواهد خوابید، کسی نیست مزاحمش شود، هیچ صدایی نیست مگر چهچهٔ پرندهها و غرش گذر قطارها.»
- «گاهی سعی میکنم آخرین تماس قابل درکی راکه باشخص دیگری داشتم به خاطربیاورم. فقط یک لمس ساده یافشاردستی ازصمیم قلب که دلم را بلرزاند.»
- «من متاسفم که زندگی ات کلافاجعه است؛ ولی درکم کن. درمقایسه بامال من، مثل رفتن به پیک نیکه.»
- «احساس بی قراری وترس میکردم. ازاین اتاق به ان اتاق میرفتم. وسایل را جابجا میکردم. یک چیزی به اخررسیده بودودست اخرفهمیدم که این خودم هستم که به اخرخط رسیدهام.»
- «اصلانفهمیدم کی گریهام گرفت. مقاومت در برابرمهربانی بیگانه هاغیرممکن است. کسی که به تونگاه میکند، کسی که تورا نمیشناسدوبه تومیگوید، خب، هرچه هستی وهرکاری کردی، رنج بردهای ودردکشیدهای وحالامستحق بخشش هستی. به او اعتماد میکنم و یک باردیگر فراموشم میشود اینجا چه میکنم.»
- «به این باور رسیدهام که چیزی را نمیتوانی جبران کنی و دوباره درست بگذاری اش سرجایش. حفرههای زندگیت همیشگی هستند. تو باید در اطرافش رشد کنی. مثل ریشههای درخت که ازاطراف سیمان بیرون میزنند. باید خودت را از لابلای شیارها بیرون بکشی.»
جستارهای وابسته
[ویرایش]منابع
[ویرایش]- ↑ پائولاهاوکینز، دختری درقطار، ترجمه علی قانع، انتشارات هیرمند، ۱۳۹۴.
این یک نوشتار ناتمام است. با گسترش آن به ویکیگفتاورد کمک کنید. |