نیشابور: تفاوت میان نسخهها
محتوای حذفشده محتوای افزودهشده
بدون خلاصۀ ویرایش |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۵: | خط ۵: | ||
[[پرونده:Islamic Cairo (2005-05-385).jpg|thumb|220px| «تنها شهری که توانایی برابری با پایتخت مصر را داشته، نیشابور بود.» ''[[ناصرخسرو]]'' [دربارۀ نیشابور در سده های میانه تاریخ تمدّنِ اسلامی] ]] |
[[پرونده:Islamic Cairo (2005-05-385).jpg|thumb|220px| «تنها شهری که توانایی برابری با پایتخت مصر را داشته، نیشابور بود.» ''[[ناصرخسرو]]'' [دربارۀ نیشابور در سده های میانه تاریخ تمدّنِ اسلامی] ]] |
||
[[پرونده:Olfert dapper 1677 damaskus.jpg|thumb|220px| « نیشابور ، یک دمشقِ کوچک شدهاست » .''[[ابن بطوطه]]'' [دربارۀ نیشابور در سده 14میلادی ، تصویر نقاشی از دمشق از سده 17 م است] ]] |
[[پرونده:Olfert dapper 1677 damaskus.jpg|thumb|220px| « نیشابور ، یک دمشقِ کوچک شدهاست » .''[[ابن بطوطه]]'' [دربارۀ نیشابور در سده 14میلادی ، تصویر نقاشی از دمشق از سده 17 م است] ]] |
||
[[پرونده:Mohammad Reza Shafei Kadkani.png|thumb|220px| «این نیشابور ، در نگاه من فشرده ای است از ایران بزرگ... برای بازسازی این نیشابور، باید جان کند. با شعارهای روزنامه نویسان و فرمایشان خطیبان حرفه ای، هیچ کاری نمی توان انجام داد.» .''[[محمدرضا شفیعی کدکنی]]'' ]] |
|||
== گفتاوردها == |
== گفتاوردها == |
||
خط ۴۰: | خط ۴۲: | ||
** |
** |
||
* « این نیشابور ، در نگاه من فشرده ای است از ایران بزرگ. شهری در میان ابرهای اسطوره و نیز در روشنای تاریخ ؛ با با صبحدمی که شهره آفاق است. از یک سو لگد کوب سم اسبهای بیگانه، در ادوار مختلف، و از سوی دیگر همواره حاضر در بستر تاریخ با ذهن و ضمیری گاه زندقه آمیز و فلسفی در اندیشه خیام و گاه روشن از آفتا اشراق و عرفان در چهره عطار. تاریخ این سرزمین را باید از گوشه و کنار کتابهای کهنه و سفالهای عتیق موزه های بیگانه و سنگ قبرهای شکسته فراهم آورد چرا که چیزی برای او باقی نگذاشته اند و هر چه داشته با فیروزه هایش ، در غارت شبانه تاتار گاهی نگین انگشتری زاهدان ریایی شده ست و گاهی خورجین اسب روسپیان را آراسته است ... برای بازسازی این نیشابور، باید جان کند. با شعارهای روزنامه نویسان و فرمایشان خطیبان حرفه ای، هیچ کاری نمی توان انجام داد. باید جان کند و هر پاره ای از این موجودیت را با هر وسیله ای که امکان پذیر است به دست آورد و بررسی کرد و شناخت ، درست مانند قدحی بلورین از میراث نیاکان تو که بر سنگ شکسته است و هر پاره ای از آن در گوشه ای افتاده و تو می خواهی اجزای پراکنده آن قدح شکسته را با کیمیای عشق به هم جوش دهی و آن را از نو بیافرینی. تا این قدح کامل شود. به تمام ذرات گمشده آن نیاز داری. اوراق این کتاب هم پاره هایی از آن قدح بر سنگ شکسته است » . |
|||
* « » . |
|||
** ''محمد رضا شفیعی کدکنی'' [http://www.ketabname.com/main2/identity/?serial=4692&chlang=fa&] |
|||
** |
|||
* « » . |
* « » . |
نسخهٔ ۱۸ فوریهٔ ۲۰۱۳، ساعت ۱۰:۵۴
نِیـشابور یا نیشاپور ، یکی از شهرهای مهم خراسان بزرگ و استان خراسان رضوی در شرق ایران است که در دامنه کوه بینالود قرار گرفتهاست. نیشابور از مهمترین مراکز جمعیتی، فرهنگی، گردشگری، صنعتی و تاریخی شمال شرق ایران به شمار میآید و به عنوان یکی از نمادهای تاریخ و فرهنگ ایران مطرح شدهاست. در این نوشتار گفتاوردهایی درباره شهر نیشابور و تاریخ آن قرار داده شدهاست.
گفتاوردها
- « ازین شهر دبیران و ادیبانِ معروف برخاستهاند، چندان که عُلمایِ این سامان را شمار نتوان کرد » .
- ابواسحاق ابراهیم اصطخری المسالک و الممالک ص۲۰۳
- « نیشابور محل پیوند ایران با اسلام است » .« شأن والا و جایگاه ممتاز نیشابور در تاریخ ایجاب میکند که امروز با نگاه ویژهای به آن نگریسته شود».
- سید محمد خاتمی
- « [ امام رضا]در نیشابور حدیث سلسلهالذهب را برای همیشه به یادگار گذاشت و علاوه بر آن نشانههای معجزهآسای دیگری نیز آشکار ساخت و در جابهجای این سفر طولانی فرصت ارشاد مردم را مغتنم شمرد » .
- آیة الله العظمی سید علی خامنهای ، به هنگامِ ریاست جمهوریشان ، به تاریخِ ۱۸/۵/۱۳۶۳
- « اگر می خواستم فقط به یک شهر در جهان سفر کنم، شک ندارم که آن شهر، نیشابور است. فکر می کنم رازهای همه ی عالم در همین شهر باشد » .
- خورخه لوئیس بورخس
- «نیشابور برای ملت ما فقط یک شهر در جغرافیای ایران نیست بلکه یک جریان تاریخی و یک علم برافراشته از موجودیت و عزت و شرف فرهنگی ملت ایران است » .
- محمود احمدی نژاد
- « و افسوس کوچه باغهای نیشابور که من آنها را نخواهم دید» .
- آندره ژید
- « نیشابور ، یک دمشقِ کوچک شدهاست » .
- ابن بطوطه در سفرنامه ابن بطوطه ترجمه محمدعلی موحد، بنگاه ترجمه و نشر کتاب ص ۳۹۷
- « » .
- « » .
- « این نیشابور ، در نگاه من فشرده ای است از ایران بزرگ. شهری در میان ابرهای اسطوره و نیز در روشنای تاریخ ؛ با با صبحدمی که شهره آفاق است. از یک سو لگد کوب سم اسبهای بیگانه، در ادوار مختلف، و از سوی دیگر همواره حاضر در بستر تاریخ با ذهن و ضمیری گاه زندقه آمیز و فلسفی در اندیشه خیام و گاه روشن از آفتا اشراق و عرفان در چهره عطار. تاریخ این سرزمین را باید از گوشه و کنار کتابهای کهنه و سفالهای عتیق موزه های بیگانه و سنگ قبرهای شکسته فراهم آورد چرا که چیزی برای او باقی نگذاشته اند و هر چه داشته با فیروزه هایش ، در غارت شبانه تاتار گاهی نگین انگشتری زاهدان ریایی شده ست و گاهی خورجین اسب روسپیان را آراسته است ... برای بازسازی این نیشابور، باید جان کند. با شعارهای روزنامه نویسان و فرمایشان خطیبان حرفه ای، هیچ کاری نمی توان انجام داد. باید جان کند و هر پاره ای از این موجودیت را با هر وسیله ای که امکان پذیر است به دست آورد و بررسی کرد و شناخت ، درست مانند قدحی بلورین از میراث نیاکان تو که بر سنگ شکسته است و هر پاره ای از آن در گوشه ای افتاده و تو می خواهی اجزای پراکنده آن قدح شکسته را با کیمیای عشق به هم جوش دهی و آن را از نو بیافرینی. تا این قدح کامل شود. به تمام ذرات گمشده آن نیاز داری. اوراق این کتاب هم پاره هایی از آن قدح بر سنگ شکسته است » .
- محمد رضا شفیعی کدکنی [۱]
- « » .
- « » .
- « » .
- « » .
- « » .