آژانس شیشهای: تفاوت میان نسخهها
محتوای حذفشده محتوای افزودهشده
Amirepsilon (بحث | مشارکتها) بدون خلاصۀ ویرایش |
|||
خط ۱: | خط ۱: | ||
'''[[W:آژانس شیشهای|آژانس شیشهای]]''' ([[W:۱۳۷۷|۱۳۷۷]]) فیلم ایرانی به کارگردانی [[ابراهیم |
'''[[W:آژانس شیشهای|آژانس شیشهای]]''' ([[W:۱۳۷۷|۱۳۷۷]]) فیلم ایرانی به کارگردانی [[ابراهیم حاتمی کیا]] و با هنرمندی [[پرویز پرستویی]]. |
||
خط ۱۹: | خط ۱۹: | ||
* سلحشور خطاب به حاج کاظم: «ثبات! دههی ما دههی ثباته، اون پسر تو کی باید بتونه برا آیندش برنامهریزی کنه؟» |
* سلحشور خطاب به حاج کاظم: «ثبات! دههی ما دههی ثباته، اون پسر تو کی باید بتونه برا آیندش برنامهریزی کنه؟» |
||
* فرمانده به حاج کاظم: «مربی، اصل، حاشیه؟ نوچ» |
* فرمانده به حاج کاظم: «مربی، اصل، حاشیه؟ نوچ» |
||
* نرگس (همسر عباس) خطاب به حاج کاظم: (با لهجهی مشهدی) «میگه تکلیف... خب اونام که دارن |
* نرگس (همسر عباس) خطاب به حاج کاظم: (با لهجهی مشهدی) «میگه تکلیف... خب اونام که دارن همیره میگن حاجی! پس کی داره درست میگه؟» |
||
== پیوند به بیرون == |
== پیوند به بیرون == |
||
{{ویکیپدیا}} |
{{ویکیپدیا}} |
||
خط ۲۶: | خط ۲۵: | ||
[[رده:فیلمها]] |
[[رده:فیلمها]] |
||
نرگس (همسر عباس) خطاب به حاج کاظم: (با لهجهی مشهدی) «میگه تکلیف... خب اونام که دارن همینو میگن حاجی! پس کی داره درست میگه؟» |
|||
درستش اينه : |
|||
نرگس (همسر عباس) خطاب به حاج کاظم: (با لهجهی مشهدی) «مگه تکلیف... خب اونام که درن همیره مگن حاجی! پس کی دره درست مگه؟» |
نسخهٔ ۱۷ سپتامبر ۲۰۱۱، ساعت ۰۳:۵۲
آژانس شیشهای (۱۳۷۷) فیلم ایرانی به کارگردانی ابراهیم حاتمی کیا و با هنرمندی پرویز پرستویی.
- یکی بود یکی نبود. یه شهری بود خوش قد و بالا. آدمهایی داشت محکم و قرص. ایام ایام جشن بود. جشن غیرت. همه تو اوج شادی بودن که یهو یه غول حمله کرد به این جشن...
- حاج کاظم به گروگانها: «من واسه صبرتون یه یا علی میخوام. همین!»
- سلحشور به حاج کاظم: «دههت گذشته مربی!»
- دود این موتوریها امثال من و عباس رو خفه میکنه.
- حاج کاظم: من خیبریام. اهل نی، هور، آب. خیبری ساکته، دود نداره. سوز داره.
- این هم از عمر شبی بود که حالی کردیم!
- کمپوت اگر بینم تو را فوراً شکارت میکنم / هر جای دنج گیر آورم فوراً خوراکت میکنم
- گیلاساتو من میخورم هستههاشو چال میکنم / گیلاساتو من میخورم هستههاشو چال میکنم
- نرگس (همسر عباس): این وسط گوشت قربونی عباسه.
- عباس: (با لهجه مشهدی) مو سر زِمین بودُم با تراکتور. بعد جنگم رفتُم سر همو زمین، بی تراکتور.
- میدونی یه گردان بره خط گروهان برگرده بعنی چی؟ میدونی یه گروهان بره خط دسته برگرده یعنی چی؟ میدونی یه دسته بره خط نفر برگرده یعنی چی؟
- جگرم سوخت، شیشه شکست. مامور آوردن، اسلحهاش چسبید به دستم.
- به روح امام میچکونم!
- شهادت می دهم به ولایت شیعه هرکس در این نظام تکلیفی به گردن داره و من هم. من هیچ شکایتی از کسانی که ممکنه منو تا چند لحظه دیگه مورد هدف قرار بدن ندارم؛ اونا به وظیفهشون عمل کردن و من هم. اگر عباس از آرمانی فرمان میگیره که فراتر از ... چرا من تو چنین شرایطی اونو تنها بذارم... امیدوارم نیت حقیر رو درک کرده باشین من قصد آزار کسی رو ندارم... فاطمه فاطمه خوبم تا جنگ بود من نبودم، جنگ تموم شد، فشار زندگی چنان فشارم داد که باز تو و بچهها رو درک نکردم. میمونه دو یادگار مشترک، ابوذر و سلمان. پسرانم باید رنگ و بوی تو رو داشته باشن
- معرفت اون اجنبی که ویزا داد از توی هموطن بیشتره.
- سلحشور خطاب به حاج کاظم: «ثبات! دههی ما دههی ثباته، اون پسر تو کی باید بتونه برا آیندش برنامهریزی کنه؟»
- فرمانده به حاج کاظم: «مربی، اصل، حاشیه؟ نوچ»
- نرگس (همسر عباس) خطاب به حاج کاظم: (با لهجهی مشهدی) «میگه تکلیف... خب اونام که دارن همیره میگن حاجی! پس کی داره درست میگه؟»
پیوند به بیرون
این یک نوشتار ناتمام است. با گسترش آن به ویکیگفتاورد کمک کنید. |