زن در ریگ روان
ظاهر
زن در ریگ روان (به ژاپنی: 砂の女، Suna no onna) نام رمانی اثر کوبو آبه است که در سال ۱۹۶۲ نوشته شدهاست.
گفتاوردها
[ویرایش]- «نفهمیدم. اما گمانم زندگی چیزی نیست که آدم بتواند بفهمد. همه جور زندگی هست، و گاه طرف دیگر تپه سبزتر به نظر میرسد. چیزی که برایم مشکلتر از همه است، این است که نمیدانم اینجور زندگی به کجا میکشد اما ظاهراً آدم هرگز نمیفهمد، صرف نظر از اینکه چه جور زندگی کند. به هر حال چاره ای جز این احساس ندارم که بهتر است چیزهای بیشتری برای سرگرمی داشته باشم.»[۱]
- «گودالهای برهنگی حالا در یک ردیف سمت چپ جاده بود. زنبیلکشها جابهجا کوره راههای چندشاخه ساخته بودند، و آن طرفتر کیسههای شن نخنما نشانه نزدیکی گودالها بود. از دیدن این صحنه دلش به درد آمد. در بعضی جاها نردبان طنابی به دور کیسهها نبود اما در بیشترشان بود. با خود گفت بردهها کم نیستند و دیگر تمایل به گریز را از دست داد. هیچ لزومی نداشت در فرار عجله به خرج دهد. در بلیت دوسرهای که حالا در دست داشت، مقصد و زمان سفر خالی گذاشته شده بود تا به دلخواهش پر کند. به علاوه پی برد دلش دارد میترکد که با کسی از تله آب حرف بزند. اگر میخواست رازش را فاش کند، شنوندههایی بهتر از دهاتیها پیدا نمیشد.»
- «عشق به زادوبوم و تعهد، فقط در صورتی معنا میدهد که آدم با دست کشیدن از آن، چیزی را از دست بدهد. آخر این زن چه داشت که از دست بدهد؟»
- «اگرچه بسیاری از اتفاقات زندگی، خارج از حیطهٔ قدرت و خواستِ انسان رقم میخورند، اگرچه بسیاری از تلاشهای انسان نافرجاماند، اما در نهایت این خودِ شخص است که تصمیم میگیرد چگونه زندگی کند.»
- «اگر معیاری برای عادی بودن نباشد، غیرعادی بودن معنایی ندارد.»
- «اگر زندگی فقط از چیزهای مهم ساخته شده باشد، به راستی خانه شیشه ایِ خطرناکی خواهد بود که کمتر میتوان بی پروا دست به دستش کرد. اما زندگی روزمره دقیقاً شبیه این عنوانها بود و بنابراین هرکس، با دانستن بی معنایی وجود، مرکز پرگارش را در خانه خود میگذارد.»
- «تکرار به نحوی هولناک ادامه داشت. بی تکرار نمیشد زندگی کرد، مثل ضربان قلب، اما این نکته هم درست بود که ضربان قلب همه چیز زندگی نبود.»
- «فقط کشتی شکستهای که تازه از غرق شدن نجات یافته، حال کسی را میفهمد که چون میتواند نفس بکشد، غش غش میخندد.»
- «بدون بیم مجازات لذتی در گریز نیست.»
جستارهای وابسته
[ویرایش]منابع
[ویرایش]- ↑ کوبو آبه، زن در ریگ روان، ترجمهٔ مهدی غبرایی، انتشارات نیلوفر، ۱۳۹۵.