درک والکوت
ظاهر
درک والکوت (۱۹۳۰ -۲۰۱۷) شاعر و نمایشنامهنویس، برندهٔ جایزه نوبل ادبیات ۱۹۹۲
دارای منبع
[ویرایش]- «هر نوع تلاش جدی برای انجام دادن کاری باارزش تشریفاتی است.»
- «زبان انگلیسی دارایی ویژهٔ کسی نیست. بلکه دارایی تخیل است، دارایی خود زبان است.»
- Interview with Ed Hirsch (1986), Writers at Work: The Paris Review Interviews, Eighth Series (Penguin, 1988)
- «شعر (فردا، فردا)
- شهرهایی را به یاد میآورم که هرگز ندیدهام
- ونیزِ نقره فام،
- لنینگراد با منارههای شکلات پیچ اش.
- دیری نمیپاید که امپرسیونیستهای پاریس
- درخشش آفتاب را از سایهها بیرون خواهند کشید.
- آه!
- و کوچههای چونان مارِ از چنبره رهاشده یِ حیدرآباد.
- دل سپردنِ به یک افق تنگچشمی و انزواست.
- دیده ات را میبندد و
- تجربه ات را خُرد میکند.
- روح مشتاق است، خاطر اما
- آلوده.
- تن، زیر خرده نانهای خیس و نم زده
- خود را تلف میکند.
- جهان بینی با مجلات گسترش مییابد.
- جهان بیرون از درب خانه است، اما
- چه دردناک است ایستادن بر پله ای سرد، :کنارچمدانهایت
- هنگامی که سپیده دم
- دیوارهای آجری را هم رنگ رُزها سرخفام میکند
- و پیش از آنکه پشیمانی فرابرسد،
- تاکسی ات سرمی رسد و با نوایی تُرا صدا میزند،
- و چون نعش کش، بر لبهٔ پیادهرو توقف میکند . . . و تو سوار میشوی.»[۱]