خسرو باقری
ظاهر
خسرو باقری نوع پرست (زاده ۱۳۳۶ تهران) استاد دانشگاه تهران است.[۱]
گفتاوردها
[ویرایش]- «انسانها از خطاهای شان میآموزند و خطا طی فرآیندی میتواند اثر تربیتی داشته باشد. اما چرا انسانها خطا میکنند؟ به این دلیل که جریان تربیت، جریان آموختن از خطاست یعنی افراد خطا میکنند و این باعث قدرت انکیزشی در آنها میشود.»[۲]
- «تعارض بین علم و دین وجود داشته است. علمِ تفسیر از قبل بوده که اخیراً هم تحت عنوان هرمونتیک مطرح میشود. اما مناقشه در بحث علم تجربی است. از خود دانشمندان بپرسیم علم چیست پاسخی صحیح ندارند چون آنها چون آنقدر درگیر موضوع هستند ممکن است به همان اندازه از موضوع دور باشند. گفته میشود که «انسان بیش از آنچه میگوید میداند» این نشاندهندهٔ وجود دانش ضمنی در انسانها است. چیستی علم مبهم است.»[۳]
- «روش پژوهش میان- رشتهای به بررسی سطوح و ساختارهای چندگانه، سازوکارهای هر ساختار و نقش آنها در خلق رویدادها میپردازد. مراحل پژوهش شامل فرآیندی است که طی آن باید از توصیف یک موضوع انضمامی مبهم به سوی انتزاع ساختارهای معنادار از آن حرکت کرد، سپس این روش به تبیین ساختارها با توجه به عوامل درونی و بیرونی میپردازد. در نهایت دانش حاصل از این تبیین را به منظور نقد و اصلاح عوامل محدودیت آفرین ترکیب میکند. این فرایند شامل شناسایی مسئله، طرح سؤال استعلایی، توصیف پدیدههای پیچیده و لایه مند به گونهای انضمامی، تفکیک و انتزاع، استنباط فرآیندی به منظور شناخت سازوکارهای هر ساختار، باز توصیف و ترکیب جدید و در نهایت کنش است.»[۴]
- «رشتههای دانشگاه و حتی خود دانشگاه اقتضا میکند که یک تکثر در آن وجود داشته باشد، اما در مقابل کسانی معتقدند که باید به دنبال امر واحدی در دانشگاه بود. در این دیدگاه، فرهنگ دانشگاهی چیز واحدی میتواند باشد. برای مثال، بارنت که یکی از صاحبنظران معاصر در امر آموزش عالی است، معتقد است که رهاییبخشی هدف کلانی است که باید تمام دانشگاه را دربرگیرد. او براساس یک استدلال فلسفی میگوید ما در دانشگاه انتظار نداریم افراد دانششان را افزایش دهند، بلکه باید در یک طبقه فوقانی قرار گیرند و درک عمیقی از خود پیدا کنند و بتوانند قدرت خود را افزایش دهند و از این طریق است که رهایی از تنگناهای اجتماعی در دانشگاه اتفاق میافتد. او همچنین براساس استدلالی تاریخی معتقد است، کسانی که در گذشته دربارهٔ دانشگاه صحبت کردند همه به نحوی به دنبال این انتظار از آموزش عالی بودند که هدف واحدی را شکل دهد.»[۵]
- « «تربیت» در یک تعریف مرسوم این است که مثلاً والدین و نظام اجتماعی، افراد را به لحاظ فکری، اعتقادی و آداب و رسوم به شکل و شمایل نسل پیشین در بیاورند، چنین کسی را فرد تربیت شده میپنداشتند در صورتی که این معنای مطلوبی نیست، زیرا چنین شکل پذیری را در اسلام، «تربیت» نمیگویند. زمانی هم که پیامبران، تبلیغشان را آغاز میکردند، با همین بهانه مواجه میشدند که مخالفان میگفتند، ما نسل اندر نسل این گونه تربیت شدهایم اما پیامبران نمیپذیرفتند و میگفتند شاید پدرانتان یا نسلهای پیشین عاقل نبودهاند یا اشتباه کردهاند، این نشان میدهد که «تربیت» بازتولید نیست، بلکه فرهنگ پیشین نیز باید ارزیابی و اصلاح شود. در واقع تربیت موضوعی است که خود فرد در آن نقش بسیار مهمی دارد و فقط پذیرنده مسایل گذشتگان نیست؛ بنابراین «تربیت اسلامی» چنین نقش پذیری را از سوی خود فرد تربیت شونده میطلبد تا در تعامل متقابل با فرهنگ جامعهای که در آن هست خواه اسلامی یا غیراسلامی، قرار گیرد.»[۶]