جان لوکاره
ظاهر
جان لوکاره (به انگلیسی: John le Carré) (زادهٔ ۱۹ اکتبر ۱۹۳۱-۲۰۲۰) نویسنده بریتانیایی است.
گفتاوردها
[ویرایش]جاسوسی که از سردسیر آمد
[ویرایش]- گفت: «الان وقت فلسفهبافی نیست، اما واقعاً نمیتوانی گلایه مند باشی. تمام کار ما [کار من و تو] ریشه در این فرضیه دارد که جمع مهمتر از فرد است. به همین خاطر است که یک کمونیست سازمان اطلاعاتی اش را همیشه در کنار خود میبیند، و به همین خاطر است که در کشور شما سازمان اطلاعاتی در نوعی پوشش پنهان است. توجیه افراد فقط با نیاز جمعی موجه جلوه داده میشود، مگر نه؟ به نظرم خیلی مسخره ست که این قدر عصبانی شدهای. ما برای نظارت بر قواعد اخلاقی حاکم بر زندگی انگلیسیها اینجا جمع نشدهایم.»[۱]
- «در همان لحظه، کارل به نظر صدایی شنید، خطری را حس کرد؛ از روی شانه نگاهی انداخت، با خشم شروع کرد به پا زدن، روی فرمان دوچرخه خم شده بود. نگهبان تنها هنوز روی پل بود، و حالا برگشته بود و داشت به کارل نگاه میکرد. بعد، به شکلی کاملاً غیرمنتظره، نوافکنها روشن شد، سفید و درخشان، روی کارل متمرکز شد و او را مثل خرگوشی که در نور چراغ جلو اتومبیلی گرفتار شده باشد گیر انداخت. کمی بعد صدای آژیری بلند شد، و صدای دستورهایی که دیوانه وار فریاد زده میشد. پیش روی لیماس دو مأمور پلیس به زانو نشستند، با دقت از میان شکاف سنگر کیسه شنی به جلو خیره شدند و ماهرانه تفنگهای خودکارشان را پر کردند.»
- «آمریکایی یک فنجان قهوه دیگر به لیماس داد و گفت: چرا نمیروید بخوابید؟ اگر آمد بهتان زنگ میزنیم. ایماس حرفی نزد، فقط از پنجره پست بازرسی به خیابان خالی خیره شد. نمیتوانید تا ابد منتظر بمانید، قربان. شاید وقت دیگری بیاید. میتوانیم از پلیس بخواهیم با اداره تماس بگیرد؛ بیست دقیقه ای به اینجا میرسید. لیماس گفت: نه، حالا هوا دیگر تقریباً تاریک شده. اما نمیتوانید تا ابد منتظر بمانید.»
منابع
[ویرایش]- ↑ جان لوکاره، جاسوسی که از سردسیر آمد، ترجمهٔ فرزاد فربد، مؤسسه فرهنگی - هنری جهان کتاب، ۱۳۹۲.