اریش فروم
ظاهر
اریش فروم (به آلمانی: Erich Fromm)، (۲۳ مارس ۱۹۰۰ – ۱۸ مارس ۱۹۸۰) روانکاو و فیلسوف اجتماعی آمریکایی-آلمانی است.
گفتاوردها
[ویرایش]گریز از آزادی (۱۹۴۱)
[ویرایش]- «ضعفِ بیولوژیکی انسان، وضعیتِ فرهنگ انسانی است.»
- «انقلابیِ موفق یک سیاستمدار و ناموفق یک مقصر است.»
انسان برای خویشتن (۱۹۴۷)
[ویرایش]- «باید منابع هنجارهای اخلاقی را در سرشت آدمی یافت؛ هنجارهای اخلاقی بر کیفیتهای ذاتی انسان استوار بوده و تخلف از آن هنجارها سبب پریشانی فکری و احساسی میگردد.»
- فصل ۱؛ مسئله[۱]
- «شالودهٔ منش شخصیت بالغ و کامل، منش بارور، در تجزیه-تحلیل نهایی، منبع و پایهٔ فضیلت و رذیلت است.»
- فصل ۱؛ مسئله[۱]
- «نه انکار نفس یا خودپسندی، بلکه عشق به خود، نه نفی فرد بلکه تأیید نفس واقعی آدمی، ارزشهای والای اصول اخلاقی انسانی هستند.»
- فصل ۱؛ مسئله[۱]
- «اگر انسان باید به ارزشها ایمان داشته باشد، باید به خود و ظرفیت طبع خود برای خوبی و بهرهوری آشنا باشد.»
- فصل ۱؛ مسئله[۱]
- «نه تنها پزشکی، مهندسی و نقاشی هنر است بلکه زیستن نیز خود هنری است و در حقیقت مهمترین و در عین حال مشکلترین و پیچیدهترین هنری است که انسان تجربه میکند. هدف این هنر، انجام کار بهخصوصی نیست بلکه هدف آن زندگیِ شایانِ تحسین و پرورش استعدادهای ذاتی است. در پهنهٔ هنرِ زیستن، انسان هم هنرمند است و هم محصول هنر، هم پیکرتراش است و هم سنگ مرمر، هم پزشک است و هم بیمار.»
- فصل ۲؛ اخلاق اومانیستیک: دانش عملی هنر زیستن؛ ۲-اصول اخلاقی ذهنی در برابر اصول اخلاقی عینی[۱]
- «زنده بودن یک مفهوم متحرک است نه ساکن. حیات چیزی جز بروز نیروهای ویژهٔ یک ارگانیسیم نیست. همهٔ ارگانیسمها یک گرایش ذاتی به فعلیت بخشیدن به استعدادها و تواناییهای بالقوهٔ خود دارند؛ بنابراین، هدف زندگی انسان آشکار کردن نیروهای خود طبق قوانین سرشت آدمی است.»
- فصل ۲؛ اخلاق اومانیستیک: دانش عملی هنر زیستن؛ ۲-اصول اخلاقی ذهنی در برابر اصول اخلاقی عینی[۱]
- «لکن آدمی صفات دستهجمعی ندارد. در حالیکه در هستهٔ کیفیتهای انسانی با سایرین مشترک است، همواره یک فرد و یک شخصیت بیهمتا بوده و با هر کسی دیگر متفاوت است. منش، اخلاق، استعدادها و خوی هرکس مانند اثر انگشتش با دیگری فرق دارد. هر شخص فقط با ابراز شخصیت خود میتواند تواناییهای انسانی خود را به اثبات برساند. وظیفهٔ زنده ماندن همان وظیفهٔ خود بودن است و نیل به شخصیتی است که خود بالقوه داراست.»
- فصل ۲؛ اخلاق اومانیستیک: دانش عملی هنر زیستن؛ ۲-اصول اخلاقی ذهنی در برابر اصول اخلاقی عینی[۱]
- «مرگ تلخیِ سختی است، اما متوجه مرگ بودن بدون متوجه زندگی، غیرقابلِ تحمل است.»
هنر عشق ورزیدن (۱۹۵۶)
[ویرایش]- «عشق تنها پاسخِ معقول و رضایتبخش به مسئلهٔ وجودِ انسان است.»
پیوند به بیرون
[ویرایش]
این یک نوشتار ناتمام است. با گسترش آن به ویکیگفتاورد کمک کنید. |
- ↑ ۱٫۰ ۱٫۱ ۱٫۲ ۱٫۳ ۱٫۴ ۱٫۵ ۱٫۶ اریش، فروم. Man for himself, an inquiry into the psychology of ethics. ترجمهٔ انسان برای خویشتن، پژوهشی در روانشناسی اخلاق. انتشارات بهجت (فارسی)، ۱۹۴۷. ۱۵–۱۶. شابک ۹۷۸-۰-۸۰۵۰-۱۴۰۳-۷.