کاربر:Shobhe

از ویکی‌گفتاورد
به نام خداوند مهرآفرین
روزی پسر بچه‌ای در خیابان سكه‌ای یك سنتی پیدا كرد. او از پیدا كردن این پول، آن هم بدون هیچ زحمتی، خیلی ذوق‌زده شده‌ بود. این تجربه باعث شد كه بقیه روزها هم با چشم‌های باز، سرش را به سمت پایین بگیرد و به دنبال گنج‌های روی زمین بگردد... او در مدت زندگی‌اش، 296 سكه 1 سنتی، 48 سكه 5 سنتی، 19 سكه 10 سنتی، 16 سكه 25 سنتی، 2 سكه نیم دلاری و یك اسكناس مچاله شده 1 دلاری پیدا كرد. یعنی در مجموع 13 دلار و 26 سنت.


اما ضرر بزرگی کرد؛ او در برابر به دست آوردن این 13 دلار و 26 سنت، زیبایی دل انگیز 31369 طلوع خورشید، درخشش 157 رنگین‌كمان و منظره درختان افرا در سرمای پاییز را از دست داد. او هیچ‌گاه حركت ابرهای سفید را بر فراز آسمان، در حالی كه از شكلی به شكل دیگر درمی‌آمدند را ندید.


پرندگان در حال پرواز، درخشش خورشید، لبخند هزاران رهگذر و عاشق شدن پسر گل‌فروش محل به دختر کبریت‌فروش چهارراه پایینی، هرگز جزئی از خاطرات او نشد.


هر کدام از ما به مانند این پسر هستیم، اگر بگویی نه! به خودت دروغ می‌گویی... به من بگو که امروز صبح به خورشید نگاه کردی؟ امروز هم از شرق درآمد؟ به من بگو درختان خیابان، همان درختان دیروز هستند؟ آواز کدام گنجشک را امروز شنیدی؟ به صدای کدام گربه دقت کردی؟


من و تو اگر باغبان، چمن‌های پارک را کوتاه نکند، متوجه بزرگ‌شدنشان نمی‌شویم. باور کن که من و تو بی‌توجه هستیم... توجه کن تا شادی را بیابی.


توجه کن تا خدا را ببینی. همان خدای مهربانی که برخی او را نمی‌بینند.

کتاب مقدس را بخوان، او تو را به دیدن دعوت کرده؛ واقعا کار سختی است؟

خودش گفته است: «آیا نمی‌بینی». [قرآن]