کاربر:Hpaalm

از ویکی‌گفتاورد
بسم الله الرحمن الرحیم

در اول کارهدفم از اینکه عضو ویکی گفتاورد شدم این بود که بتوانم گفتاوردها را آنقدر زیاد کنم که از ویکی گفتاورد انگلیسی جلو بزند و برای ما یک افتخار بشود. دوست نداشتم کشورهای فارسی زبان با آن همه فرهنگ و تمدن و آن همه دانشمند و آن همه مطالب و یا بطور کلی زبان فارسی، از زبان انگلیسی عقب بماند. و همه ی اینها به این دلیل است که زبان انگلیسی را دوست ندارم و در پندارم اینگونه نهفته است که آن یک زبان تحمیلی است . می گویم چرا در یک محصول ایرانی که در ایران تولید هم توزیع می شود بر روی آن انگلیسی نوشته و یک کلمه هم فارسی ننوشته تا بدانیم چه می گوید و همه ی اینها ( و همچنین چیزهای دیگر) باعث متنفر شدنم از این زبان شد. (البته نه به این معنی که یادگیری آن را کنار بگذارم) و در یک چنین حال و هوایی گفتاورد مرزبان نامه را بسط (افزایش) دادم.

ولی بعدها این به فکرم خطور کرد که چرا باید عمر خود را تلف کنم و آن را در ویکی گفتاور خرج کنم چون همه ی آن کارهایی که انجام می دادم همه اش انگیزه ی غیر الهی داشت و هیچ ثوابی برای من نداشت و فقط «وقت تلف کنی» بود. همین اندیشه باعث شد انگیزه ی قبلی خود را تغییر دهم و کمی رنگ الهی به آن دهم.

می دانستم که مردم کشورم از فرهنگ خودشان ، فرهنگ هزار و سیصد ساله و بلکه هم بیشتر که حاصل عمر هزاران هزار انسان و هزاران هزار رویداد و همچنین یک دین کامل وتحریف نشده است در حال دور شدن هستند و درحال پذیرش فرهنگ غربی اند. جوانانی که موهای سیخ کرده و یقه ی باز شده (به اندازه ی دو دکمه ی پیراهن) و زدن زنجیر طلا و علائم شیطان پرستی و ... و همچنین بی حجابی زنانی که گویی حتی شال سرشان نیز برای زیبایی و زینت است و غیر آن چیز دیگری نیست. همه ی اینها اثر دور شدن از فرهنگ اصیل (با اصل و نسب) و پذیرفتن فرهنگ جدید است. پندارم این است که یک نوع شکست فرهنگی و احساس حقارتی در خود ایجاد کرده ایم.

مثلا در همین ایران، در مازندران ، مردم (البته بعضی ها) از صحبت کردن به زبان مازندرانی عارشان می آید و دلیل آن این است که نوعی احساس حقارتی در آنان ایجاد شده که زبان فارسی باشخصیت تر و با کمالات تر است و زبان مازندرانی یک زبان کوچه بازاری و از علائم بی فرهنگی است. این مثال را هم’استانی های من ، که مازندرانی هستند بهتر درک می کنند. از اصل سخن دور نشویم . اینها همه بدان خاطر است که از فرهنگ دینی خود بی خبریم و یا اینکه از دین داری رویگردانیم.

عمل به همین یک سخن که یکی از بزرگان فرهنگ اسلامی است کافی بود که ما فارسی زبانان را از پذیرش فرهنگ دیگری باز دارد:

«خداوند به یکی از پیامبران وحی کرد که به مومنان بگو که در لباس ، خوراک ، و آداب و رسوم دشمنان خدا را سرمشق قرار ندهید که اگر چنین کنید شما هم مثل آنان دشمنان خدا محسوب می شوید » [۱]

نگران نباشید! رشته ی سخن از دست من رها نشده . همه ی اینها مقدمه ای بود برای شرح انگیزه ی من و آن این است که با آوردن سخنان بزرگان فرهنگ اسلام در ویکی گفتاورد جامعه ی اینترنتی فارسی زبان را با گفته های آنان آشنا کنم تا از دست آویزی به فرهنگ غلط غرب خود را برهانیم.

این انگیزه ی جدید من است . با این کار هم وقت خویش را بیهوده تلف نمی کنم و هم ثوابی از این کار بخواست خدا می برم. فقط تنها کار باقیمانده ی دیگر ذکر «بسم الله الرحمن الرحیم» است که هر کاری بدون نام او آغاز شود ابتر و ناقص است. اولین گفتاوردی که من با این انگیزه در ویکی گفتاورد قرار دادم گفتاورد ریش است.

اَللّهُمَّ تَقَبَّل مِنّا إِنَّکَ أَنتَ السَّمیعُ العَلیم


منبع[ویرایش]

  1. ریش تراشی - اسدالله محمدی نیا - نشر سبط اکبر(ع) - چاپ هشتم زمستان 1387