پرش به محتوا

چنگیزخان

از ویکی‌گفتاورد
(تغییرمسیر از چنگیز خان)
تندیسِ اسب سوارِ چنگیزخان در نزدیکیِ شهرِ اولان باتور، پایتختِ مغولستان
تصویر چنگیز خان بر روی یکی از اسکناس‌های رایج در مغولستان

چنگیزخان، خانِ مغول (۱۱۵۵، ۱۱۶۲، یا ۱۱۶۷ تا ۱۸ اوت ۱۲۲۷ میلادی) با نام اصلی تموچین، خان مغول و سردار جنگی بود که قبایل مغول را متحد ساخت و با فتح قسمت زیادی از آسیا شامل چین، روسیه، ایران و خاورمیانه، و همچنین اروپای شرقی، امپراتوری مغول را پایه‌گذاری کرد. او پدربزرگ قوبلای‌خان اولین امپراتور از سلسله یوان در چین و همچنین هلاکو خان -نخستین ایلخان ایران- بود.

سخنان

[ویرایش]
  • «من از برکت یاسا فرمانروای جهان شده‌ام، شما نیز تابع و مطاع قوانین باشید.»
    • در حضور امیران
  • «من در باب نصایح و حکم دانشمندان بسیار اندیشیده‌ام و امروز می‌بینم که بدون دانستنِ وجه صواب فرمان قتل‌عام داده‌ام لکن از هلاکت این مردمان چه باک!.»
    • از کتاب چنگیز،انتشارات امیرکبیر
  • «در آسمان جز یک قدرت وجود ندارد، در زمین هم جز یک خاقان نباید باشد.»
    • از کتاب چنگیز،انتشارات امیرکبیر
  • «استحکام هر حصاری به نسبت شجاعت مردانی است که به صیانت آن موظفند.»
    • هنگامی که به بخارا رسید
  • «من به این مکان نیامده‌ام مگر برای این که به شما امر بدهم که آذوقهٔ سپاه مرا فراهم کنید، در صحرا دیگر نه ینجه باقی است نه گندم، لشکریان من محتاج به قوت هستند.»
    • خطاب به مردم بخارا، در مسجد
  • «حج رفتن خطاست زیرا که ملکوت آسمانی در نقطه‌ای معین از زمین نیست.»
    • پس از آگاهی از دین اسلام، در بخارا
  • «آه! چه جای خوبی است برای بز کوهی و برای مرد صیّاد و چه مکان راحتی برای مرد سالخورده!»
    • زمانی که به جنگلِ درختان کاخ و صنوبر رسید
  • «همچنان که آسمان بیشتر از یک خدا ندارد زمین هم بیشتر از یک خدا ندارد و آن خدا منم.»
    • چنگیزخان:ماریان شمید. مجله ژاسمین
  • «من رئیس شما هستم و شما غلام من»
    • وقتی ایران را فتح کرد
  • «اگر نمی‌خواهید کشته شوید پیرو ی دستورات من باشید»
    • زمانی که می‌خواست سربازانش به او وفادار باشند
  • «من قوی‌ترین آدم جهان هستم»
    • وقتی ایران را فتح کرد
  • «من شهر قره آغاج (در استان آذربایجانشرقی) را بهترین شهر ایران می‌دانم باید این شهر پیشرفت کند»
    • مدتی بعد از فتح ایران

ترجمه از ویکی گفتاورد آذربایجانی

[ویرایش]
  • این درد و عذابی کیفر خدا ست بر انسان های گناهکار و بی وجدان. اگر مزه گناهان را نمی چشیدید، روح و جان شما نیز بزرگترین عذاب کیفری را نمی چشید.
  • الکل فقط جنون، خوف و ویرانی وعده می دهد.
  • فتح جهان بر پشت اسب بس ساده تر است از اداره آن
  • آخر خط گرگها بسی بهتر است از اول خط کفتارها
  • رزمنده ای که از دشمن می ترسد مانند خوکی است که بر اسب سوار می نشیند. فقط یک شخص شجاع می تواند با یک جنگجو روبرو شود. وگرنه، نتیجه پایین تر از حد انتظار خواهد بود. از آنچه واهمه دارید اطمینان نداشته باشید.
  • اگر می جنگی نترس. اگر می ترسی نجنگ.
  • در میان مردم چون بره سر بزیر باشید و در میان نبرد چون شاهین شکاری.
  • مرد فاضل مثال خداست. مرد فاضلی که از هوا و هوس خود پرهیز کند زیباست. اما کجا می توانید مثل خدا را پیدا کنید؟ آیا یعنی برای شما بودن با یک انسان زیبا کافیست؟
  • بهترین روش دفاع اختفاست.
  • هرگز برای مدیون نماندن شخصی که به شما نیکی کرده است را نکشید.
  • سیر زندگی ما را با موج بزرگی احاطه کرده است که تمام احساسات بالا و پایین بشریت را با یک جریان عالی ترکیب می کند. اما چگونه می توان خود را در این جریان پیدا کرد و به دنبال آن بود؟

 * آن (؟) می تواند انسان ها را مغرور کند. غرور ایشان را بی عقل خواهد کرد و تو خواهی توانست بر آنها پیروز شوی...

  • بزرگترین شادی برای یک مرد تسخیر دشمنان ، اخراج آنها ، خرید اموالشان ، دیدن چگونگی گریه بستگانشان ، سوار شدن اسب هایشان و کنیز کردن دختران و همسرانشان است.
  • پیروزی فقط در حمله ظاهر می شود.
  • محو مغلوبین شاهداروی غالبین است.
  • منم عذاب الهی! اگر گناهان کبیره مرتکب نمی شدید، خدا مرا بر شما نازل نمی کرد!
  • آنچه با اراده من محو شد، اسب هایی که به سرعت در دل ناپیدای دشت غروب سرخ فام می دوند، صفات انسانی،به نهایت زنده این جریان نگاه می کنم و از خود می پرسم: من کجای این جریان هستم!
  • هیچ چیزی با ارزش تر از دیدن و درک آدم های جدید در مسافرت و علاقه به جاذبه های دیدنی ندیدم.
  • در شراب و عرق هیچ خیر ، عقل ، شجاعت ، منش خوب و شخصیت خوب وجود ندارد.
  • سخنی که سه فرزانه تصدیق کرده اند را تکرار توان کرد؛ وگرنه قابل استناد نیستد. سخن خود را با سخن فرزانگان قیاس ببند، اگر طراز مطلق شد، گفتنیست؛ وگرنه نه.

دربارهٔ او

[ویرایش]
  • یک نمونه مهم در تاریخ، جنگهای چنگیزخان مغول، و بویژه تخریب سرزمین‌های پارسی است. بیش از نصف جمعیت سرزمین تسخیر شده نابود گردید، و پارس، که همان ایران امروزیست، هرگز جلال و ابهت پیشین خود را دیگر بازنیافت.»
    • ادوارد تلر در خاطراتش در مورد حمله چنگیزخان مغول به ایران دوره خوارزمشاهی
ویکی‌پدیا مقاله‌ای دربارهٔ