اسطورههای ایرانی
ظاهر
(تغییرمسیر از قصص خیالی ایرانی)
اسطورههای ایرانی قصههای کهن و داستانهای باستانی است که همگی شامل موجودات فوقالعادهای یا فراطبیعی است.
درباره
[ویرایش]- «بیشتر اسطورههایی که داریم، نبرد یک پهلوان با کسی است که همیشه فرمان میدهد و امر میکند، بهترین آنها رستم است که با پادشاه مبارزه میکند. البته همه اسطورهها اینگونه افاده مقصود نمیکنند، مجهولات دیگری هم هست که میخواهند حل کنند، اسطورههای ما بیشتر روی این مقوله تأکید دارند.»
- «پرداختن به اسطوره وقتی مؤثر است که آن را تفسیر کنند، امروزه اسطورهها را بهعنوان قصه یا داستان سرگرمکننده میبینند، اما اسطوره بهعنوان قصه مؤثر نیست، در جهان دیگر اسطوره شناسی با تفسیر همراه است، اگر اسطورهها را تفسیر کنیم و بدانیم که در ورای آن افسانه و قصه چه میخواهد بگوید، آن علم اسطوره شناسی است، ما آن علم را کمتر داریم، بیشتر به ظاهر قصه ودلکش بودن آن توجه میکنیم، بههمین دلیل، خودمان نمیدانیم کدام اسطوره را بهتر از اسطورههای دیگر قبول کنیم و نضج بدهیم. مثلاً اسطورههایی داریم که قورباغه به جای پنج انگشت، ۶انگشت دارد، به علت نادانی، روزگاری ممکن بود، این گونه تفسیر کنند که آن حیوان عجیب و غریبی است، اما امروزه اسطورههای گذشته را باید از صافی گذراند، بعضیها را باید نگاه داشت، دربارهاش صحبت کرد، بنابراین اسطورهشناسی علم میشود.»
- «روحیه اسطوره ایرانی پهلوانی است، رستم، پهلوانی است که طرفدار ضعفاست و ملیت و منی ایرانی را میخواهد حفظ کند... تمام اسطورههای ما نشان دهنده این است که یک پهلوان و انسان اسطورهای در رسیدن به چیزی است که برای او ارزش دارد، البته برای ما هم ارزش دارد، مثل عشق، جوانمردی و... این درس بزرگ اسطورههای ماست از خطرها میگذرد تا به آن برسد. بیدلیل نیست که این نوع اسطورهها مورد علاقه مردم است و برای آن داستان میسازند، چرا، برای اینکه با پادشاهی که میخواهد زورگویی کند درمیافتد، پهلوانی مثل او مدافع جوانمردی، دلاوری و پاکدامنی است. این نوع اسطورهها ماندگارند، امروزه دیگر از اسطورههایی مثل کلثومننه نمیتوانیم بهرهای ببریم، بنابراین باید آنها را تفسیر امروزین کرد.»
- «اسطوره اگر بد تعبیر و تفسیر شود ما را گمراه میکند، بنابراین اسطوره خودش دلکش است، ولی تعبیر میخواهد باید تعبیر درستی از آن بکنیم.»
- «اسطوره فرهنگ دورانی بوده که آن فرهنگ مجهولاتی داشته و با اسطوره بیان میشده، وقتی علم و دانایی آمد، کمکم خیلی اسطورهها را از بین برد. بسیاری از اسطورههای ما مثل پنجانگشتی بودن قورباغه از بین رفت، اما بشر هنوز که هنوز است، گرفتار مسائلی است که راهحل عقلانی برای آن پیدا نمیکند یا او را خرسند نمیکند، آن موقع متوسل به راهحل اسطورهای میشود، بنابراین اسطورهها کم شدهاند.»