پرش به محتوا

فرانکنشتاین (فیلم ۱۹۹۴)

از ویکی‌گفتاورد

فرانکنشتاین فیلمی محصول سال ۱۹۹۴ به کارگردانی کنت براناگ با بازی رابرت دنیرو در نقش مخلوق، تام هولس، هلنا بونام کارتر و کنت براناگ در نقش ویکتور فرانکنشتاین مقتبس از رمان مری شلی به همین نام است.

دیالوگ

[ویرایش]
مخلوق: بیا خودتو گرم کن اگه میخوای.
ویکتور: تو حرف می‌زنی.
مخلوق: آره، من حرف می‌زنم. و میخونم. و فکر می‌کنم … و میدونم چه طور مثل یه آدم باشم. [مکث] من منتظرت بودم. الان دو ماهه.
ویکتور: چه طور منو پیدا کردی؟

[مخلوق دفتر وقایع روزانه ویکتور را از روی تاقچه برمی‌دارد. لای آن را باز می‌کند، حرفهای درون آن دیده می‌شود]

مخلوق: حرفهای توی دفتر وقایع روزانت. اون و یک کتاب جغرافی.

مخلوق: شیطان؟ تو به شیطان اعتقاد داری؟
ویکتور: من اونو قبل از خودم دیدم.
مخلوق: من مطمئن نیستم که اعتقاد داشته باشم اما بعدش من کسی رو نداشتم که به من یاد بده. من مادری نداشتم… و پدرم منو در موقع تولد رها کرد.

مخلوق: من کیَم؟
ویکتور: نمی دونم.
مخلوق: پس شاید من بعد از همه اینا به شیطان اعتقاد داشته باشم.
ویکتور: چی کار می تونم بکنم؟
مخلوق: من یه چیز میخوام [مکث] یه دوست.
ویکتور: دوست؟
مخلوق: یه همراه. یه زن. مثل خودم، که از من متنفر نباشه.
ویکتور: مثل تو؟ اوه خدای من، تو نمی دونی چی داری میخوای.

مخلوق: من توی خودم عشق دارم، طوری که تو به سختی بتونی تصورش کنی. و خشم، طوری که حتی نمی تونی باور کنی. اگر نتونم یکیشو به دست بیارم، اون یکیشو بروز میدم. انتخاب با توئه.

والتون: تو کی هستی؟
مخلوق: اون هیچ وقت اسمی روی من نذاشت.

پیوند به بیرون

[ویرایش]
ویکی‌پدیا مقاله‌ای دربارهٔ