پرش به محتوا

جناب‌خان

از ویکی‌گفتاورد

جناب‌خان شخصیتی عروسکی است که ابتدا در کوچه مروارید و سپس در خندوانه نقش آفرینی کرد.

گفتاوردها

[ویرایش]
  • «دیشب ای بهنام طناب آورده بود از این سر به اون سر، روی این طناب راه می‌رفت. خلاصه آخر شب احلام گفت یا شوهر مُنُم باید گل مجلس باشه یا همه چیز تمومه.»[۱]
  • «می‌خواهم در مزایده خرید استقلال و پرسپولیس شرکت کنم، حساب کردم اگر پول‌هایم را پس‌انداز کنم، ۱۰ هزار سال دیگر می‌توانم یکی از این دو تیم را بخرم، راستی خریداران این دو تیم هم از ۱۰ هزار سال پیش پول‌های شان را پس‌انداز کردند که توان خریدش را دارند؟»[۲]
  • امیرحسین مدرس: «کلیت قفل، کلیت مِجری داریم/ اگه مِجریت شیکسته/ اگه درِ خونه بسته/ کلید قفل و مِجری هم داریم/ کلید می‌سازیم/ کلیت میندازیم …»
  • جناب خان: «آقای مدرس کوکا! باور کن با همین کار کلید می تونی رئیس جمهور بشیا! جان تو!»[۳]
  • «مو قلیه ماهی می خورُم پشت ش یه چایی می خورُم.»
  • «از یارو می‌پُرسن: چته؟! میگه:لِبو!»
  • [رامبد جوان به جناب خان گفت این چه کلاس‌هایی است که می ری؟] «پس چیکار کنم؟ بیام بشینم اینجا بگم خندوانه یعنی…!»
  • [به بهنام] «تو دریا بیفتی، خوراک کوسه‌ها بشی، قربانت، فدات …»
  • [با اشاره به گرد و غبار استان خوزستان که وی با ماسک در استودیو حاضر شد] تو ای جنوب، مردم گونی روی پش‌بوم‌ا می برن، پر از خاک می‌کنن، با این خاک هم‌خانه می‌سازن.
    • ۲۲ مرداد ۱۳۹۴
  • «بَنات عُصفور حالَ عسلُ العیش»، این وجهِ شَبَهَةٌ بالفعل ـه یا مُشَّبَهَةٌ وجهِ شَبَهَةٌ بالفعل ـه؟!

تکه کلام‌ها

[ویرایش]
  • رامبد؟ !![۴]
میام براتا!!
خندوانه یعنی؟!!
جـَـن تو بگو!!
اخـّـی
آلوئه ورا
هه هه هه ووُ…!
ستاره بچینی!
ووِـه!
  • «ویکی‌پدیا؟ !»[۵]
  • سیاهه نارگیله، عقابه نارگیله …

گفتگوها

[ویرایش]
جناب خان: «رامبد! چرا اینقد توو فضای مجازی مردم به ریاضیات علاقه مندن ؟!»
رامبد جوان: «یعنی چی؟!»
جناب خان: «تو برخورد نکردی؟!»
رامبد جوان: «"ریاضیات" منظورت چیه؟!»
جناب خان: «یه سری عدد مینویسن… بعد جلوش علائم مثبت میذارن… مثلاً مو تا حالا برخورد کردُم… یه ۱۸ نوشتن، یه "به علاوه" هم گذاشتن جلوش!»
رامبد جوان: «این یعنی مثبت ۱۸ سال اجازه داره اونو ببینه»
جناب خان: «مو فک کردُم اینا علائم ریاضیه… برای اینکه مردم ریاضیشون قوی بشه، هرچی از اینا دستُم می‌رسید، share میکردُم!»
رامبد جوان: «نه!»
جناب خان: «نباید میکردُم؟!»
رامبد جوان: «نه جناب خان!... تو داری گند کاری می‌کنی»
جناب خان: «یه لحظه بیا»
رامبد جوان: «جناب خان نکن… لطفاً شما از این فضای مجازی استفاده نکن»
جناب خان: «الو الو جان ؟... از پلیس فتا تماس می‌گیری ؟... شاکی خصوصی داشتُم؟ !... به خاطر اون عکسای ریاضیات؟ !... ها چنتا عکس زیست شناسیم توش بوده ؟!»

دربارهٔ او

[ویرایش]
  • «شخصیت نیما و عروسک جناب خان را خیلی دوست دارم.»
  • «برنامه‌سازی نیازمند یک مناسباتی است. وقتی هر شب پخش می‌شود یعنی دارد به عادت تبدیل می‌شود. تماشاچی به من عادت کرده، می‌تواند از من لذت نبرد ولی اگر مرا از برنامه حذف کنی، جا می‌خورد. ما نمی‌خواهیم جناب‌خان به عادت تبدیل شود. ما می‌خواهیم جناب‌خان در جذابیت باقی بماند و تماشاچی منتظرش باشد. واقعیتش هم این است که هر شب جذاب بودن کار خیلی مشکلی است. چرا باید «خندوانه» به یکی از بازوهای موفقش آسیب بزند؟ جناب خان اگر هر شب به روی آنتن برود آسیب می‌خورد. قبلاً هفته‌ای دو شب بود حالا هفته‌ای سه شب شاهد حضور او خواهیم بود که البته این هم شناور خواهد بود ولی قطعاً حضورش به چهار بار نخواهد رسید. نمی‌خواهیم جناب‌خان دم دستی شود.»
  • رامبد جوان[۷]


  • «ماجرای جناب خان از «کوچه مروارید» شروع شد؛ یک سریال زنده عروسکی که برای شبکه نمایش خانگی تهیه و تولید شده. سعید سالارزهی هم تهیه کنندگی کل کار و کارگردانی سری اول را به عهده داشته. جناب خان و رامبد جوان که در این سریال اسمش «آقای محترم» است، با هم بازی دارند. به همین دلیل هم جناب خان به خندوانه دعوت شد و این شد که می‌بینید.»
  • «در شروع کوچه مروارید یک اتاق فکر تشکیل شد و من هم یکی دو جلسه در آن حضور پیدا کردم. آنجا چند نفری به این نتیجه رسیدیم که جناب خان می‌تواند یک کاراکتر جنوبی باشد، چون جنوبی‌ها آدم‌های باحالی هستند و اتفاقاتی که کنارشان می‌افتد، خوش ریتم و جذاب است. مدت زیادی از آن جلسات گذشت تا اینکه محمد نادری که در سریال «شمعدونی» هم بازی کرده (بازیگر نقش هوشنگ مظاهری)، سری دوم کوچه مروارید را کارگردانی کرد. نوشتن عمده متن‌های سری اول و دوم هم به عهده خودش بود، اما در نتیجه همان اتاق فکر بود که در نهایت به یک شخصیت جنوبی لبوفروش به نام جناب خان رسیدند. هدیه هاشمی هم طراحی عروسک را به عهده داشته که حسابی از او ممنونیم.»
  • «طبیعتاً کوچه مروارید یک متن از پیش نوشته داشت و قصه‌ها براساس متن پیش می‌رود. اما در خندوانه این شکلی نیست و محصول بداهه پردازی و ایده‌هایی کلی است که هرکدام از ما قبل از برنامه با خودمان سر برنامه می‌بریم. خود من از بچگی در شیراز و با جنوبی‌ها بزرگ شدم و خانه مان در محله‌ای بود که خیلی از کسانی به خاطر جنگ از خوزستان و کلاً جنوب مجبور به مهاجرت شده بودند در آنجا زندگی می‌کردند. همه دوستان من در آن دوران، اکثر خوزستانی و تک و توکی هم بوشهری یا از سایر شهرهای جنوب بودند. من اصولاً با فرهنگ آنها بزرگ شدم، یعنی به نظر خودم همان قدر که شیرازی هستم همان قدر هم جنوبی هستم. در نتیجه بخشی از چیزهایی که الان می‌بینید از گذشته من به این کاراکتر اضافه شده.»
  • «اولاً خیلی خوشحالیم که هیچ اعتراضی نشده. من هم اگر در مقام مخاطب بودم اعتراضی نمی‌کردم. برای اینکه در هیچ‌کدام از کاراکترهایی که ما کار کرده‌ایم، هرگز بنا بر تمسخر نبوده. بالاخره کاراکتر کمدی است و می‌تواند اهل هر جایی باشد، تهرانی، شیرازی یا اصفهانی و… مهم این است که کار کمدی است. حداقل من در کارهایی که انجام داده‌ام، سعی کرده‌ام به لهجه وفادار بمانم؛ یعنی ادای لهجه یا ادای اصطلاحات را درنمی‌آورم و همان چیزی را که هست ارائه می‌دهم و هیچ‌کدام هم کاراکترهایی منفی نیستند. آقای همساده ممکن است خیلی بلا سرش بیاید، ولی هرگز تا حالا سر کسی بلا نیاورده. اگر کل خاطرات آقای همساده را مرور کنید، هیچ نکته منفی ای در پرونده اش نمی‌بینید؛ یعنی آزارش حتی به مورچه هم نرسیده است.

خود من از بچگی در شیراز و با جنوبی‌ها بزرگ شدم و خانه مان در محله‌ای بود که خیلی از کسانی به خاطر جنگ از خوزستان و کلاً جنوب مجبور به مهاجرت شده بودند در آنجا زندگی می‌کردند. همه دوستان من در آن دوران، اکثر خوزستانی و تک و توکی هم بوشهری یا از سایر شهرهای جنوب بودند.»

  • «الان استندآپ کمدین‌هایی که به خندوانه می‌آیند، داستانشان را هم با خودشان می‌آورند؛ یعنی کسی پیش زمینه‌ای مشخص نمی‌کند و متنی برایشان نمی‌نویسد. به جناب خان هم از ابتدا این جوری نگاه شد، یعنی استندآپ کمدینی که خودش از بیرون می‌آید و خودش هم قرار است یک کارهایی بکند. به جز اینکه استندآپ کمدین است، خب گاهی وقت‌ها بین تماشاگران هم می‌نشیند، ولی ما متنی نداریم. گاهی که لازم باشد ما یک چیزهایی را با رامبد هماهنگ می‌کنیم. گاهی که دوست داریم رامبد واکنش آنی از خود نشان بدهد، هماهنگ نمی‌کنیم. درواقع به او می‌گویم رامبد یک چیزهایی هست که می‌خواهم توی صحنه با آنها رو به رو بشوی.»
  • «طبیعتاً معلوم نیست مهمانان چه خواهندگفت و ما نمی‌دانیم جریان چیست. واقعاً می‌شود گفت آنچه برای جناب خان در خندوانه اتفاق می‌افتد در لحظه اتفاق می‌افتد. البته ممکن است ما یک خط کلی داشته باشیم؛ مثلاً می‌گوییم که امروز جناب خان دماغش را عمل کرده است.»
  • «اولاً که رامبد واقعاً آدم باهوش و باحالی است و حسابی هم کارش را بلد است؛ یعنی یک فضای امن و دوست داشتنی را در پشت صحنه برنامه خندوانه برای ما ایجاد کرده. خیلی راحت هستیم؛ فضا آرام و خوب است و در مورد ایده‌هایی که مطرح کرده‌ایم، هیچ وقت توی ذوق مان نخورده. حتی اگر موافق یک ایده‌ای نباشد، این قدر باحال نه می‌گوید که ما راحت قبول می‌کنیم از آن استفاده نکنیم. خدا را شکر به ما اعتماد کرده و همان‌طور که گفتید چون برنامه زنده نیست، اگر هم اشکالاتی در اجرا وجود داشته باشد در تدوین درست می‌شود.

گاهی که لازم باشد ما یک چیزهایی را با رامبد هماهنگ می‌کنیم. گاهی که دوست داریم رامبد واکنش آنی از خود نشان بدهد، هماهنگ نمی‌کنیم. درواقع به او می‌گویم رامبد یک چیزهایی هست که می‌خواهم توی صحنه با آنها رو به رو بشوی.»

  • «راستش زیاد سر ضبط خنده‌ام نمی‌گیرد، چون همزمان مجبورم روی چند چیز متمرکز باشم. از طرفی دو تا ساز هست که خودم می‌زنم، بعد یک میکروفون رو به رویم هست که باید حواسم به آن هم باشد و باید عروسک را هم روی مونیتور ببینم، از طرف دیگر باید واکنش تماشاگران را جدا از قاب مونیتور ببینم و باید فکر کنم قصه چیست. گاهی باید به حرکت‌های در لحظه بچه‌ها (ذبیحی و برقعی) هم یک صدایی اضافه بشود.»
  • «جناب خان، در «کوچه مروارید» متولد شد. یک مجموعه زنده عروسکی به کارگردانی سعید سالارزهی که در شبکه خانگی پخش می‌شد. آنجا یک اتاق فکر تشکیل شد و دربارهٔ کاراکترها صحبت می‌کردیم. طبعاً من هم یکی از اعضای اتاق فکر بودم. همان‌جا بود که پیشنهاد حضور یک شخصیت جنوبی را مطرح کردم چون هم جنوبی‌ها را خیلی دوست دارم و هم با موزیک و آدم‌های خونگرم و دوست‌داشتنی جنوبی ارتباط خوبی برقرار می‌کنم. اسم جناب خان را هم محمد نادری که در سریال «شمعدونی» نقش هوشنگ را بازی می‌کند، پیشنهاد داد.»
  • «با هم به این نتیجه رسیدیم. من سال‌هاست که رامبد را می‌شناسم. از سال ۸۶ و در تله‌تئاتر «یغمای باشکوه خورشید» که با کارگردانی استادم فرهاد مهندس‌پور از شبکه چهار پخش‌می‌شد با رامبد همبازی بودم و از همان‌جا دوستی ما شکل گرفت. رامبد خیلی آدم باحالی است و من واقعاً دوستش دارم. او هم ظاهراً از من بدش نمی‌آید. در واقع ما حرف مشترک با هم زیاد داریم و دربارهٔ خیلی چیزها از موسیقی گرفته تا باقی مسائل هم نظر و هم عقیده‌ایم. این گذشت تا دوباره ما در «کوچه مروارید» با هم همکار شدیم. در سری اول خندوانه هم رامبد به من گفته بود که اگر ایده‌ای دربارهٔ این برنامه دارم، بدهم یا برای کمدی آستندآپ بروم. اما بعد هر دو به این نتیجه رسیدیم که شاید حضور جناب خان بیشتر جواب بدهد. به همین خاطر بنا شد که تست بدهیم و یک شب جناب خان به خندوانه برود. رفت و ماندگار شد.»
  • «بله کارکردش فرق دارد. مخاطب کوچه مروارید بچه‌ها بودند ولی در خندوانه جامعه هدف بزرگسالان هستند در نتیجه جنس طنز جناب‌خان باید متفاوت می‌بود. آن هم در برنامه‌ای که میهمان‌های جدی و اکثراً ستاره شرکت می‌کنند.»
  • «نمی‌دانم واقعاً، به نظرم لطف خدا بوده. کار برای من واقعاً جدی است و هر چه دارم برای کارم خرج می‌کنم. سر هر کاری هم که می‌روم بدون توجه به این که چه کاری است همه تلاشم را می‌کنم را تا خروجی خوبی داشته باشم. البته شانس‌های خوبی هم در این زمینه داشتم. از همکاری با گروه کار بلدی مثل «کلاه قرمزی» گرفته تا الان که دارم با رامبد کارمی‌کنم. به هر حال خوش‌شانسی است چون با آدم‌هایی کار کرده‌ام که خوش‌اخلاق و سالم بوده‌اند و این خیلی نکته مهمی است. کلاً ورود من به حیطه کار عروسکی به واسطه یک آدم بسیار خوش قلب کار درست مثل مریم سعادت بود. او برای آموزش از هیچ چیز کم نگذاشت و بدون هیچ خساستی همه چیز را به من یاد داد. یادم هست نخستین بار مرا در یک جشنواره عروسکی دید. آن زمان من دانشجو بودم و حتی گرایشم هم تئاتر عروسکی نبود اما مریم سعادت در آن جشنواره داور بود و از کارم خوشش آمد و از همان‌جا همه چیز شروع شد.»
  • «اصولاً یک قاعده‌ای وجود دارد که در هر حوزه‌ای کار کنی بیشتر تو را با همان حوزه می‌شناسند. آشنایانت نیز در آن حوزه مشغولند و در نتیجه به آن وصل می‌شوی. این طور نیست که من کار عروسکی را بیشتر از بازیگری دوست داشته باشم. خیلی برایم فرقی نمی‌کند چون در کار عروسکی من، بازی می‌کنم و به دنبال ادا درآوردن نیستم. اما خب چون کارم را با حوزه عروسکی شروع کردم بیشتر آدم‌ها این نگاه را داشتند که فلانی در عرصه تئاتر و کار عروسکی فعال است، در نتیجه پیشنهادهایی که شده بیشتر در زمینه عروسک گردانی و صداپیشگی بوده تا بازیگری.»
  • «همه کاراکترهایی که من صداپیشه آنها بودم برگرفته از یک بخش وجودم هستند. همیشه همین طوری است. مثلاً من خودم عاشق جنوبی‌ها و موزیک جنوبی هستم و این در جناب خان هم وجود دارد. اصلاً خیلی وقت بود که دلم می‌خواست به جای یک کاراکتر جنوبی حرف بزنم. به هر حال من در همین رشته درس خوانده‌ام و فکر می‌کنم هر کاراکتری باید به فراخور موقعیت ری‌اکشن‌های درستی داشته باشد. بخشی از این رفتار به بودن در لحظه برمی‌گردد و بخشی به آن آموخته‌ها. درست مثل یک نقاش که اصول نقاشی را یادمی‌گیرد اما وقتی می‌خواهد تابلویی خلق کند دیگر به هیچ‌کدام از آنها فکر نمی‌کند. کار ما هم می‌شود گفت به نوعی به کار آن نقاش شبیه است هرچند به نظرم عروسک‌هایی که صداپیشگی‌شان را می‌کنم از خودم حاضرجواب‌ترند.»

جستارهای وابسته

[ویرایش]

منابع

[ویرایش]
ویکی‌پدیا مقاله‌ای دربارهٔ