ای. ای. کامینگز
ای ای کامینگز (زادهٔ ۱۴ اکتبر ۱۸۹۴ – درگذشته ۳ سپتامبر ۱۹۶۲) شاعر تجربهگرای آمریکایی که به دلیل استفاده نامتعارف از واژگان و دستور زبان شهرت دارد.
نمونه اشعار
[ویرایش]تو خستهای
(گمان میکنم)
تو خستهای
از معمای همیشهٔ زندگی و کار.
من هم خستهام.
پس با من بیا
تا آن را در آن دوردورها رها کنیم
(فقط من و تو میفهمیم!)
(گمان میکنم)
تو بازی کردی
و شکستی اسباببازیهایی که شیفتهٔ آنها بودی
و حالا کمی خسته شدهای.
خسته از چیزهایی که میشکنند و –
فقط خسته.
من هم خستهام.
اما من امشب با رؤیایی در چشمانم میآیم
و با گلسرخی بر دروازهٔ نومیدِ قلبت میکوبم-
در را به روی من بازکن!
زیرا جاهایی را به تو نشان خواهم داد که کسی بلد نیست
البته اگر دوست داری
من جاهای شگفتآور خواب را به تو نشان خواهم داد.
آه با من بیا!
من برایت ماه - آن حبابِ شگفتانگیز - را میترکانم
که برای ابد و یک روز شناور است.
من برایت ترانهٔ سنبلِ ستارگان محتمل
را خواهم سرود.
من برایت سبزدشتهای آرامِ رؤیا را امتحان خواهم کرد
تا زمانی که گلِ تنهایی را بیابم
تا مراقبت کند (گمان میکنم) از قلب کوچکت
تا زمانی که ماه از دریا بیرون بیاید.
آشتیام با طبیعت
من کلیسایی کوچکم (نه کلیسایی جامع)
دور از پاکی و پلیدی شهرهای شتابان
- نگران نیستم اگر روزهای کوتاهتر، کوتاهترین روزها شوند،
افسوس نمیخورم اگر آفتاب و باران بهار آورند
زندگیام زندگی کسیست که میکارد و میدرود.
نمازم، نمازِ تلاشِ ناشیانهٔ زمین است
(خندیدن و ازدست دادن و خندیدن و گریستن) کودکانی
که اندوه یا شادیشان غم و نشاطِ من است
پیرامونم جریان دارد معجزهای از زایش
و شکوه و مرگ و رستاخیزِ بیپایان:
بر فرازِ خویشتنِ خفتهام، شناور است رمز و رازِ تبدارِ امید
و من بیدار میشوم تا شکیبایی کاملِ کوهسارها
من کلیسایی کوچکم (دور از این جهانِ آشفته
با رنج و خرسندیاش) آشتیام با طبیعت
- نگران نیستم اگر شبهای دراز، درازترین شبها باشند.
افسوس نمیخورم اگر سکوت به ترانهای بدل شود
هر بهار پس ز زمستان، گلدستهٔ کوچکم را بلند میکنم
تا برسم به خداوندِ بخشاینده که تنها اینکِ او جاودانگی است:
در برابرِ حقیقتِ نامیرای حضور او میایستم
(با افتادگی به پیشبازِ نور و باافتخار به پیشبازِ تاریکیِ او میروم)
منابع
[ویرایش]- ای ای کامینگز، کارناوال بیصدای شب، انتشارات سرزمین اهورایی ۱۳۹۶، ترجمهٔ علی سلامی.