ماجرای عجیب سگی در شب
ظاهر
ماجرای عجیب سگی در شب (به انگلیسی: The curious incident of the dog in the night time) رمانی نوشته مارک هادون است.
نقل قول
[ویرایش]- مردم به خدا اعتقاددارند چون دنیا خیلی پیچیده است و آنها فکر میکنند نمیشود چیزی به پیچیدگی سنجاب پرنده یا چشم انسان یا مغز بهطور اتفاقی درستشده باشد. اما آنها باید منطقی فکر کنند و اگر منطقی فکر میکردند متوجه میشدند فقط میتوانند این سؤالها را مطرح کنند برای اینکه قبلاً اتفاق افتادهاند و وجود دارند؛ و میلیاردها سیاره هست که درآن حیات وجود ندارد، اما در آنها هیچکسی نیست که مغز داشته باشد و متوجه شود. مثل این است که اگر همه دنیا سکه میانداختند عاقبت کسی میتوانست ۵۶۹۸ شیر پشت سر هم بیاورد و آنوقت فکر میکرد خیلی خاص است، اما خاص نبود برای اینکه میلیونها نفر هستند که نتوانستهاند ۵۶۹۸ شیر بیاورند.
- من فکر میکنم مردم به بهشت اعتقاددارند چون از فکر مردن خوششان نمیآید، برای اینکه میخواهند به زندگی ادامه بدهند و این را دوست ندارند که آدمهای دیگر به خانه آنها نقلمکان خواهند کرد و وسایل آنها را توی آشغال خواهند انداخت.
- و این به خاطر این است که وقتی مردم به شما میگویند چه بکنید، معمولاً این کار گیجکننده است و معنی ندارد. مثلاً، مردم اغلب میگویند «ساکت باش» اما نمیگویند تا کی ساکت باشید. یا علامتی میبینید که روی آن نوشته «روی چمن راه نروید» اما باید بنویسد: روی چمن دور این علامت راه نروید یا روی چمنهای این پارک راه نروید برای اینکه چمنهای زیادی هستند که اجازه دارید روی آنها راه بروید. در ضمن مردم تمام قوانین را زیر پا میگذارند. مثلاً پدر اغلب با سرعت بیش از ۳۰ مایل در منطقه سرعت مجاز ۳۰ مایل رانندگی میکند؛ و در کتاب مقدس آمده: «تو نخواهی کشت»، اما صلیبیون بودند، و دو جنگ جهانی و جنگ خلیجفارس و در همه اینها مسیحیان بودند که مردم را میکشتند.
- اعداد اول چیزهایی هستند که وقتی همهٔ قالبها را کنار گذاشتید باقی میمانند. من فکر میکنم اعداد اول مثل زندگیاند. خیلی منطقیاند اما هرگز نمیتوانید از قانونشان سر دربیاورید، حتی اگر تمام عمرتان به فکر دربارهٔ آنها بگذرانید.
- آقای جونز گفت من ریاضی دوست دارم چون امن است. گفت من ریاضی دوست دارم چون این کار یعنی حل مسئلهها و این مسئلهها مشکل و جالب هستند اما همیشه در پایان جواب سرراستی وجود دارد. منظورش این بود که ریاضی مثل زندگی نیست چون در زندگی در آخر هیچ جواب سرراستی وجود ند…
- آدمهایی که به خدا اعتقاد دارند فکر میکنند خدا به این علت انسان را در زمین قرار داده چون بهترین حیوانات است و اشرف مخلوقات است. اما انسانها نیز نوعی حیوان هستند و به مرور زمان به حیوان دیگری تبدیل میشوند و آن حیوان باهوشتر خواهد بود و انسان را در باغِ وحش خواهد گذاشت. همانطور که ما شامپانزهها و گوریلها را در باغ وحش میگذاریم. و یا اینکه انسانها مبتلا به یک بیماری میشوند و در اثر آن میمیرند و نسلشان منقرض میشود و یا اینکه آنقدر آلودگی ایجاد میکنند که سرانجام خودشان قربانی آن میشوند. و در چنین حالتی تنها حشرات در دنیا به حیات خود ادامه خواهند داد و آنها اشرف مخلوقات خواهند شد.
منابع
[ویرایش]- هادون، مارک. حادثهای عجیب برای سگی در شب. ترجمه گیتا گرکانی. انتشارات کاروان ISBN 694-8497-22-2